مسئولینی که در راس بودند انجام کار را به صورت عالی و بسیار خوب میخواستند. ما مجبور بودیم برای خاطرجمع شدن از افرادی که به ملاقات میرفتند آنها را کاملا بازرسی نماییم که هیچگونه شیئی با خود به همراه ندارند و اشیای همراهشان را تحویل بگیریم. اوایل این کار
خیلی مشکل بود و برای این کار مکان مناسبی نداشتیم. کمکم یک ساختمان سه اتاقه قدیمی در اختیار ما قرار گرفت که آنجا را تحویل گرفتیم. چون اشیای همراه مشتاقان زیارت امام بسیار زیاد بود لذا تفتیش و بازرسی بدنی آنها باعث طولانی شدن صف میشد. نکته مهم در بازرسی ملاقاتکنندگان با امام این بود که میبایست خیلی مراقب باشیم مردم به موقع داخل حسینیه شوند. چون حضرت امام بسیار دقیق و وقتشناس بودند و حتی دقیقهای از اوقاتشان را هم به هدر نمیدادند. گاهی بعضی که کارت ملاقات داشتند و به هر دلیل، مثل دوری راه و خرابی ماشین دیر به ملاقات میرسیدند از بالا پنج تا ده دقیقه به ما وقت میدادند تا همه را به داخل بفرستیم که این هم در دو سال آخر قطع شد و امام سر ساعت میآمدند. به غیر از مشکل دیر آمدن افراد ملاقاتی مشکل دیگری که با آن مواجه بودیم این بود که راه بسته بود و افرادی که کارت نداشتند بیشتر از کسانی بودند که کارت داشتند. تفکیک کسانی که کارت داشتند و یا نداشتند از همدیگر مشکل بود. من به هنگام بازرسی و تحویل اشیا به عنوان مسئول انتظامات میبایست چند جا را کنترل میکردم و کار در این روزها برایم بسیار سخت و سنگین بود به همین جهت میبایست زودتر از همه به سر کار حاضر میشدم. حداقل نیم ساعت زودتر از بقیه از منزل میآمدم تا بتوانم از نزدیک به موارد زیر رسیدگی کنم:
1. توجیه پاسداران محترم پایگاه نسبت به کار و شنیدن پیشنهادات و پاسخ به انتقادات آنها. تقریباً هیچ روزی بیانتقاد سپری نمیشد.
2. خارج از پایگاه زودتر به محل عبور ملاقاتیها میرفتم که مانعی نباشد.
3. احیانا اگر برخوردی از طرف بعضیها با نگهبان پیش میآمد از اول تا آخر ملاقات خودم و مسئولین پست با مراجعین صحبت کنیم تا پستها بتوانند کارشان را خوب انجام دهند.
4. قبل از همه داخل حسینیه به اتفاق مسئولین مربوطه کنترل میشد.
5. دقت میکردم همه سر پستهایشان حاضر باشند.
6. چیدن افراد انتظامی جلو جایگاه امام در داخل حسینیه که البته بعدها این شیوه از دستور کار ما خارج شد و جمعیتی را که در جلوی امام نشسته بودند طور دیگری کنترل میکردیم که به صورت غیرمستقیم بود.
7. سرکشی گیتهای بازرسی که مبادا اشتباهی رخ دهد.
موقع ملاقات، مسئولین مملکتی در یک جا بازرسی میشدند. به همین جهت در این روزها یک گیت اضافه میشد تا آنها اشیایی را که در جیبهایشان داشتند با خود نبرند و مجبور شوند از حسینیه به پایین برگردند. بعضی از مسئولین در هنگام بازرسی پاسداران، بسیار کم تحمل بودند و با اندک بازرسی اوقاتشان به هم میخورد. بعضی از آنها هم دنیایی از معرفت بودند.