رزمندگان لشکر امام حسین در راه بودند. به اتفاق آقای کیانی با یک دستگاه جیپ تویوتا لندکروز و یک دستگاه بیسیم به عوارضی قم رفتیم، چند بسیجی برای کنترل ورود و خروج در آنجا بودند، از آنها پرسیدیم: شما چند دستگاه اتوبوس ندیدید که سرنشینان آن بخواهند به ملاقات امام بروند؟ گفتند: چرا، دیدیم، تا حالا پنج اتوبوس رفتهاند و بقیه هم در راه هستند، بعد پرسیدند: خود ما هم از لشکر امام حسین هستیم مگر چه خبر شده؟ گفتیم: برنامه بههم خورده و برادران لشکر، فردا با امام ملاقات ندارند. بعد گفتیم: گویا در وقت دادن اشتباهی رخ داده و چون دسترسی به مسئولین شما نبوده و شما هم از اصفهان حرکت کردهاید، لذا از جماران به اینجا آمدهایم تا این جریان را به شما اطلاع بدهیم. آنها گفتند: چه کسی میگوید اشتباه شده؟ گفتیم: فرماندهی سپاه جماران، گفتند: غلط کردهاند! ما عملیات کردهایم، به ما قول دادهاند که پس از عملیات هر کس زنده ماند، او را به ملاقات امام ببرند بعد محکم گفتند: ما باید به جماران برویم. ابتدا خودمان را به عنوان مسئول به آنها معرفی نکردیم، بعداً که وضع را اینگونه دیدیم، خودمان را به فرماندهانشان معرفی کردیم.
به ناچار جلوی ماشینها را گرفتیم، کم کم تعداد اتوبوسها و نفرات زیاد میشد. اتوبوسها را متوقف میکردیم. توجیه آن همه آدم که معلوم نبود مسئولشان کیست خیلی سخت بود، ساعت دو نیمه شب بود چند نفر را به عنوان مسئولین لشکر و تیپها به ما معرفی کردند که در میان آنها برادر ارجمند و دوست خوبم حاج حسین رضایی فرمانده یکی از تیپهای لشکر امام حسین هم بود. آنها را به گوشهای بردیم و گفتیم: خود امام همه ملاقاتهایش را لغو کرده، که ما نمیدانیم چرا، لذا برای شما پیش آقای منتظری در قم وقت گرفتهاند، پرسیدند: پس کی دوباره به ما وقت میدهند؟ گفتیم: انشاءالله شاید سه یا چهار روز دیگر قبول کردند.
قرار شد اجازه دهند یک اتوبوس به مجلس شورای اسلامی برود چون در همان اطراف برای آنها محل استراحت تعیین شده بود، به اتفاق به آنجا رفتیم، در همین حال، دفتر امام هم پیگیری کرد تا وقت ملاقاتی را از برادر بزرگوار آیتالله هاشمی رفسنجانی بگیرند که آنها صبح به مجلس بروند و ایشان هر طور صلاح میداند رزمندگان را متقاعد کند به شهرستان برگردند.
نماز صبح را به اتفاق جمعیت رزمنده در همانجا خواندیم و سریعاً به جماران برگشتیم. ساعت هفت و نیم صبح که به جماران آمدیم، دیدیم ده دستگاه اتوبوسی که وارد شهر شده بودند در جماران حاضر شدهاند، آنها شب را داخل اتوبوس خوابیده بودند، آنها را هم به مجلس فرستادیم. مطلع شدیم به لطف الهی قلب امام به حالت اول بازگشته و تحت مداوای پزشکان هستند. پس از این حادثه امام ده، پانزده روز
ملاقات نداشتند. از موضوع بیماری امام به جز سه، چهار نفر از پاسداران و تعدادی هم از اعضای دفتر امام- که آنها هم در همه جا این خبر را محکم تکذیب میکردند- کسی خبردار نشد. بعدها امام فرمودند: من هر آن منتظر بودم رادیو بیگانه خبر بیماری مرا بدهند، امام اطرافیان خود را به خاطر صبر و رازداری بسیار دعا فرمودند.