دقایقی که از حضور ما در راهپیمایی گذشت، ناگهان مشاهده کردیم، مامورانی که لابهلای درختان و در اطراف مخفی شده بودند، بیرون آمدند و با باتوم ما را دنبال کردند. ما از ترس اینکه گیر ماموران نیفتیم با سرعت دویدیم، وقتی از روی نردههای بلند اطراف یک میدان خود را به ماشین پرت کردم، پایم از بالای زانو به نرده گیر کرد و با همان وضعیت بر روی آسفالت خیابان پرت شده و شدیدا زخمی شدم.
در آن لحظه به شدت آسیبی که آز ناحیه کمر دیده بودم اصلا قادر به راه رفتن نبودم، دوستان من سر رسیدند و مرا سوار بر خودرو کردند و پس از عبور از چند کوچه و پس کوچه از تعقیب ماموران رها شدیم. افتادن من از روی آن نرده در نهایت تبدیل به کمر درد و دیسک کمر شدیدی شد و موجب گردید تا خردادماه سال 58 به دستور پزشک به صورت استراحت مطلق در منزل بستری شوم که در نهایت، به لطف خداوند بزرگ و کمک آقا امام زمان (عج) از این بیماری بهبود یافتم.