دفتر امام جمع و جور و کوچک بود. چهار، پنج نفر هر روز، در ساعت هشت صبح برای گزارش کار روزانه خدمت امام میرسیدند و پس از
مدت کوتاهی از خدمت ایشان مرخص میشدند. در جمع این آقایان، برادر عزیز و محترمی بود که مقداری تندخو بود و هر وقت حوصله نداشت اختیار از کفاش خارج میشد، چند بار هم سر پستها با برادران دچار مشکل شده و به پاسداران پرخاش کرده بود که با گذشت دوستان پاسدار، مساله ختم به خیر شد. یک روز برادران دفتر از غیبت ایشان در حضور امام استفاده نموده و از اخلاق و رفتار او به امام شکایت کردند. یکی از برادران نقل میکرد: امام پس از شنیدن شکایت ما نسبت به رفتار آن فرد، مکثی کرده و فرمودند: احتمال دارد اشکال از شما چهار نفر باشد. بعد فرمودند: چطور شما که از نظر خلق و خو خوب هستید نتوانستهاید بر روی او اثر بگذارید؟