چون برادران پاسدار میبایست با دید مثبت و جدی کار میکردند، از حال امام به آنها هیچ خبری داده نمیشد. دوستان ما شبها نگهبانی میدادند و در روز هم کار انتظاماتی انجام میدادند. این نیروها که اکثرا شهرستانی بودند در شبانهروز بین پنج تا شش ساعت استراحت میکردند و در یک ماه چهار تا پنج روز به مرخصی میرفتند. انصافا باید گفت با این که حساسیت کارشان از جبهه بیشتر بود ولی مرخصیشان کم بود. آنها مجبور بودند بر اساس دستوری که داده شده بود از صبح تا غروب به مردم بگویند امام ملاقات ندارد. وقتی مردم خسته میشدند و میرفتند این نیروها برای استراحت و تجدید قوا به آسایشگاه میآمدند. این همه مشتاق بود و یک امام با یک دنیا گرفتاری داخلی و خارجی و مطالعه مجلات و روزنامهها و گوش دادن به سخنان ارباب رجوع از مردم عادی تا مسئولین مملکتی. جنگ هم که آغاز شده بود و مسئولیت اداره آن با امام بود و مسئولین مرتب برای تعیین تکلیف خدمت ایشان میآمدند. در کنار این مسأله اوضاع داخلی منزل و خانواده و رفت و آمد اقوام درجه یک، ملاقات دوستان خصوصی امام و سن و سال ایشان هم مطرح بود.