فصل نهم / خاطرات ابراهیم نظری
قرار گرفتن در کوران مبارزه
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : مرادی نیا، محمد جواد

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1387

زبان اثر : فارسی

قرار گرفتن در کوران مبارزه

‏من به خودم عنوان انقلابی ندادم ولی جاذبه حضرت امام من را به انقلاب کشاند. از ‏‎ ‎‏همان سال 1342 با دوستان هیات‌ های موتلفه اسلامی، که یکی از آن عزیزان برای اولین بار در کارهای انقلابی من با ایشان مشارکت داشتم، حاج مرتضی تجریشی بودند که ‏‎ ‎

کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 302

‏دستشان از دنیا کوتاه شده است. این بزرگوار خیلی زحمت کشید برای انقلاب و ‏‎ ‎‏روحانیانی که از طرف حضرت امام منصوب شده بودند یا شاگرد حضرت امام بودند یا‏‎ ‎‏روحانیان دیگری از قبیل حاج شیخ مرتضی محلاتی و آقای شجونی و آقای شجاعی و ‏‎ ‎‏عده ‌ای از عزیزانی که شجاعتی داشتند و می ‌توانستند مطلب را خوب بیان کنند و نام ‏‎ ‎‏حضرت امام را روی منبر عنوان کنند، توسط این آقای تجریشی دعوت می‌ شدند به ‏‎ ‎‏مسجد جامع بازار و برای اولین بار شبستان آیت ‌الله سبط را انتخاب کرده بودند.‏

‏همان طوری که مطلع هستید مسجد جامع بازار پنج یا شش شبستان دارد که هر ‏‎ ‎‏کدام به نام یکی از شخصیت ‌های روحانی است؛ یکی از شبستان‌ ها به نام آیت ‌الله ‏‎ ‎‏شاه‌ آبادی بزرگ است که استاد حضرت امام بودند. شبستان سبط از همه بزرگ‌ تر بود ‏‎ ‎‏که این آقای حاج مرتضی تجریشی فرش تهیه می ‌کرد، برنامه ‌های پذیرایی و چای و قند ‏‎ ‎‏تهیه می‌ کرد و مسوولیت بلندگو و سیم ‌کشی را به عهده می ‌گرفت. روحانیان هم از ‏‎ ‎‏طرف حوزه یا از طرف حاج مهدی عراقی یا حاج صادق اسلامی دعوت می ‌شدند و ‏‎ ‎‏مجلس بسیار با شکوهی در آن برگزار می ‌شد که بعدها ما همکاری خودمان را با حاج ‏‎ ‎‏مرتضی تجریشی ادامه دادیم. یواش یواش با مرحوم استاد علی ‌اکبر پوراستاد رئیس ‏‎ ‎‏صنف آهن فروشان آشنا شدیم، ایشان جزء هیات‌ های موتلفه بودند. با استاد حاج سید ‏‎ ‎‏محسن امیرحسینی آشنا شدیم. یک برادر از دست رفته گرامی داشتیم به نام حسین ‏‎ ‎‏فتوگرافی که از مریدان مرحوم نواب صفوی شهید بودند و اعلامیه هایی که چاپ می ‌شد ‏‎ ‎‏او 50 تا 50 تا، 100 تا 100 تا بدست من می ‌رساند و من هم در منطقه بازار پخش ‏‎ ‎‏می‌ کردم.‏

‏اشاره ‌ای به نام مبارک مرحوم نواب صفوی داشتم، من در کلاس چهارم ابتدایی ‏‎ ‎‏تحصیل می ‌کردم. بعد از تعطیل شدن کلاس عصر در ساعت 4 بعدازظهر مشاهده کردم ‏‎ ‎‏جمعیت زیادی با فرستادن صلوات ‌های بسیار، از جلوی دبستان حرکت می ‌کنند، ‏‎ ‎‏جمعیت شاید حدود 500 نفر بودند، مشاهده کردم نواب صفوی در بین این جمعیت ‏‎ ‎‏در حال حرکت است و به منزل یکی از عزیزانی می ‌رود که پدرش را از دست داده ‏‎ ‎‏است و این عزیز هم همین آقای حسین فتوگرافی بود که پدرش را از دست داده بود، ‏‎ ‎

کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 303

‏برادر مبارز و گرامی ایشان حاج علی آقا فتوگرافی بود. برای اولین بار من با چهره ‏‎ ‎‏مرحوم نواب صفوی در کلاس چهارم و در سن 10 سالگی آشنایی پیدا کردم.‏

‏ فعالیت‌ های شما در هیات ‌های موتلفه به چه ترتیبی بود؟‏

کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 304