جمعیت، شعار و تظاهرات منحصر به خیابان ایران نبود. من تا خیابان مولوی رفتم دیدم همه جا تظاهرات و جمعیت است. خیابان ها تا صبح پر از جمعیت بود، کسی حریف مردم نمی شد. حمله به کلانتری ها شروع شد. البته امام دستور جنگ مسلحانه ندادند ولی دیگر شروع شده بود. کلانتری ها یکی پس از دیگری و پادگان ها به همین ترتیب سقوط می کردند و خبرها پشت سر هم حاکی از پیروزی انقلاب بود. البته هنوز ما می ترسیدیم و دوست ما آقای محمد حسینی می گفت شاید رژیم یک مقداری جلوی قضیه را شل کرده تا سلاح به دست مردم بیفتد و بهانه کافی برای حمله نظامی داشته باشد و مردم را قلع و قمع کند. من گفتم کار حکومت دیگر تمام است. باور کن حکومت این قدر پوشالی بود که به همین سادگی کارش تمام شد.
همه چیز برعکس شد. یعنی همان شب که این ها می خواستند انقلاب کبیر را سرکوب کنند و قضیه را تمام کنند، قضیه خودشان پایان یافت و حکومتشان سقوط کرد و شب تا صبح 22 بهمن همه دژها سقوط کرد.
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 239