ما و تعدادی که امام معرفی فرموده بودند، وقتی دور هم نشستیم، یک جلسه، دو جلسه به این نتیجه رسیدیم که ما حالا که یک نیرو شدیم، باید ببینیم می توانیم حزب شویم، می توانیم جبهه شویم، می توانیم در حالت ائتلاف فعالیت کنیم. به فکر این افتادیم که برای حزب شدن خیلی زود است، ائتلاف هم یک کار سطحی و علنی است با ائتلاف هم مشکل ما حل نمی شود. به ذهن مان رسید که ما عنوان جبهه را به جمع مان بدهیم و از آن به بعد، اعلامیه های حاج آقا روح الله و مراجع را تکثیر کنیم و حتی بخش هایی از این اعلامیه ها را به صورت تراکت و بیانیه در بیاوریم و امضایمان هم جبهه مسلمانان آزاده باشد. جبهه مسلمانان ازاده، کار خود را آغاز کرد و اولین کار درباره یکی از اعلامیه های حضرت امام بود. در اثر بی احتیاطی های اولیه، یکی دو تا چاپخانه در همان جریان انجمن های ایالتی و ولایتی و بعد از آن لو رفته و گرفتار شدند. تعدادی از برادران هم در رابطه با این چاپخانه ها گرفتار و دستگیر شدند. ما پس از این که اعلامیه جبهه مسلمانان آزاده را دادیم، به حضرت امام گفتیم که ما یک چنین کاری را نسبت به اعلامیه شما کردیم. حضرت امام فرمودند که در این باره دقت بیشتر بکنیم که کمتر گیر بیافتیم و گیر افتادن حالا به هیچ وجه مصلحت نیست.
روز بعد یک اعلامیه ای منتشر شد با امضای جبهه مسلمانان شیعه آزاده تجریش و
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 188 به فاصله کمی، جبهه مسلمانان آزاده غرب تهران. پنج، شش تا اعلامیه که ما هیچ کدام از اینها را نمی شناختیم. اما در یک دستگیری جمعی که در کنار مسجد سید عزیزالله اتفاق افتاد، همه این برادرانی که به این عناوین امضا کرده بودند، در اطلاعات شهربانی، در یک اتاق بزرگ با همدیگر نگهداری شدند و دشمن، وسیله معرفی اینها را به همدیگر فراهم کرد و جبهه مسلمانان آزاده در سطح نسبتا وسیعی توانست سامان پیدا کند.
آن 26 نفری که بعدا بیشتر هم شدند جوان بودند یا نه.
در جمع 26 نفره عمدتا جوان بودند، آدم های مسن کمتر داشتیم. شاید تعدادی از ما مسن تر از دیگران بودیم و در آن روز مثلا من حدود 30 یا 31 سالم بود. مسن ترین فرد این مجموعه 26 نفره شاید من بودم.
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 189