پس از پیروزی انقلاب چند روز تا یک ماه که به کوچه و بازار می آمدیم، بوی بهشت استشمام می کردیم. خوب متاسفانه چند روزی نگذشت که اگر یادتان باشد توده ای ها آمدند، نشستند در خیابان ایران و آن مسائل را مطرح کردند و دعواها شروع شد. من حضرت امام را در تمام موارد واقعا یک موهبت الهی می دانم، وجود ایشان را در تاریخ اسلام و تاریخ دنیا یک چیز عادی و ساده نمی دانم. یکی از آیات خدا میدانم و به دوستان میگویم اگر بنا بود یک پیغمبر دیگری می آمد و یک کتاب دیگری نازل می شد مثل قرآن، شاید قصه حضرت امام در آن منعکس میشد. البته ایشان فکر می کردند که انقلاب وقتی پیروز شد مسائل را خیلی ساده می سپارند دست یک عده ای که آنها هم کار را پیش ببرند و به همین دلیل خودشان به قم مشرف شدند. فکر کردند می روند و مسائل درسی و فقهی را دنبال می کنند و ما چندین مرتبه هم که در قم رسیدیم خدمتشان، بالای بام می رفتند صحبت می کردند، اصلا توجه به این نبود که یک وقت خدای نخواسته ممکن است حادثه ای رخ بدهد. روی هم رفته این از مسائلی است که در دنیا به غیر از پیامبران و امامان، برای هیچ کس اتفاق نیفتاده است. مردم باید به این توجه داشته باشند. با این که بچه هفت یا هشت ساله ای بودم، یادم است که چه شبی رضاخان کودتا کرد و مردم چگونه مبارزه کردند و حرکت آن ها چگونه سرکوب شد. آن زمان مردم در ظلم و ستم غوطه ور بودند و فکر می کردند تا وقتی که زنده اند باید این ها را تحمل کنند.
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 110