یادم است یکی از درس هایی که ایشان می گفتند درس مکاسب بود. درس مکاسب را در مسجدی به نام شیخ مرتضی انصاری، توی نجف می گفتند. ایشان ساعت 9 می آمدند بحث فقهی شان را شروع می کردند. یکی از ویژگی های حضرت امام این بود که خیلی مقید به ساعت بود. ساعت 9 که درس شروع می شد، ایشان 10دقیقه به 9 می آمدند پای منبر می نشستند، تا آقایان طلاب می آمدند و ایشان ساعتشان را از جیبشان در می آوردند و 9 که می شد می رفتند بالای منبر. سر ساعت، درس شروع می شد و سر ساعت هم درس تمام می شد. از نظم ایشان من لذت می بردم که چقدر منظم است. جماران هم معمولا ساعت هشت، آقای رسولی می رفت به خدمت ایشان و سوالاتی را که داشتند از ایشان می پرسیدند و تا ساعت 9 کار ایشان بود، یعنی از 8 تا 9آقای رسولی باید برود خدمت ایشان. ساعت 9 به بعد هم دیدار بعضی از آقایان بود و من یکبارقبل از 8 که توی جماران بودم، دیدم که زنگ خورد، گفتند که حضرت امام تشریف آوردند توی اتاقشان، منتظر آقای رسولی هستند. پنج دقیقه داشتیم به هشت، حالا مثلا اگرماهاباشیم
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 254 می گوییم آقا ده دقیقه از وقت هم برود چیزی نیست! اما این بزرگوار بااینکه 85 سالشان بوده ساعت 8 که با آقای رسولی جلسه داشته، پنج دقیقه به هشت می آید توی اتاق زنگ را می زند یعنی من آماده هستم. آیت الله حاج محمد صادق لواسانی که از وکلای تام الاختیار ایشان بودند و در قم نیز با هم، هم حجره ای بودند، از نظم ایشان خیلی تعریف می کردند و می گفتند ایشان از اول همین طور بود. بعد از آن که ما آمدیم نجف درس ولایت فقیه را در آنجا مطرح کردند و این تحریرالوسیله ای که الان در اختیار برادران است، یک جعبه اش را من از نجف آوردم به تهران. تحریرالوسیله، مال حضرت آیت الله العظمی اصفهانی است، توضیح المسائل عربی است، آن وقت ایشان نظرات خودشان را داخل همین، در حاشیه آورده و کتاب را نقد کرده بودند که امر به معروف و اینها آخرش بود، خیلی هم اینجا جالب شد و برادرها وقتی که ما آمدیم ریختند سِر ما و این جعبه تحریرالوسیله را گرفتند برای مطالعه.
همان وضعیت ادامه داشت تا این که حاج آقا مصطفی به رحمت خدا رفت، که چراغ سبز انقلاب بود. پس از آن در مسجد ارگ آقای روحانی برای مجلس ختم ایشان رفتند منبر و از همان جا جلسات دوباره شروع شد و انقلاب از آنجا سرچشمه گرفت. شهادت ایشان منجر شد به این که [عذر] امام را از نجف بخواهند و مدام به ایشان بگویند که باید از عراق بروید. وقتی که امام در نجف بودند آن آخر هایش، ما جلساتی داشتیم در منزل شهید صادق اسلامی که آقای کروبی و آقایان دیگر هم می آمدند. ما مطالبی را که ایشان می خواستند بگویند، تلفنی می گرفتیم اینجا ضبط می کردیم. صبح این اعلامیه ها، توی دست اشخاص بود. گذشت زمان سبب شد که خداوند متعال این انقلاب را به ثمر برساند. ما الان قدر انقلاب را نمی دانیم؛ چه زحمت هایی کشیده شد، چه خون ها ریخته شد، الان یک دسته آقایان که از این زحمت ها زیاد اطلاع ندارند، قدر انقلاب را نمی دانند. واقعا باید بدانند امام چه کسی بود، چه اندیشه ای داشت، برای چی
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 255 قیام کرد. ما اینجا هر چند وقت یک بار می رفتیم خدمت ایشان و برخی مسائل را خدمتشان عرض می کردیم. ایشان می فرمودند که ما انقلاب کردیم که احکام اسلام پیاده شود انقلاب نکردیم که این آقا آن کار را کند و این آقا این کار را کند. ما برای اسلام انقلاب کردیم و برای اسلام باید بسوزیم و همه موظف هستیم امانت را صحیح به دست امام زمان (عج) برسانیم. روایت دارد که حضرت فرمودند که ابقاء العمل، اشد من العمل؛ اگر شما عملی را انجام دادید باقی ماندن بر آن بالاتر از خود عمل است.
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 256