هیچ کس خبر نداشت. تا این که ساعت هفت و نیم، هشت صبح، همان سر آفتاب بود که یک وقت دیدیم در مدرسه باز شد و یک ماشین سواری آمد داخل و حضرت امام پیاده شدند و همه خوشحال شدند.
از همان روز سیزدهم بهمن که حضرت امام تشریف داشتند مدرسه رفاه تا بیست و دو بهمن، خیابان ایران پر از جمعیت بود. انگار مردم برای زیارت یک امامزاده ر فتند. چهار راه آبسردار و خیابان های منتهی به خیابان ایران خلاصه یک شور و حال دیگری داشت. مردم فهمیده بودند که حضرت امام مدرسه رفاه تشریف آوردند. ما دیدیم رفاه جایگاهی نیست که به سادگی حضرت امام بتواند با مردم دیدار داشته باشد. بغل مدرسه رفاه مدرسه علوی بود مدرسه علوی جای خوبی است برای اینکه مردم بیایند و حضرت امام را ببینند. آنجا را تدارک دیدیم و بعد مردم را هدایت می کردیم به طرف مدرسه علوی در خیابان ایران. صبح آقایان می آمدند، بعد از ظهر خانم ها تا این که روز بیستم یا بیست و یکم بود که ساعت دو بعد از ظهر در اخبار اعلام کردند از ساعت چهار بعد از ظهر، حکومت نظامی است.
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 165