حاج آقا، درباره تعیین وقت نماز چه؟ چون انجا به هرحال ساعت ها فرق می کرد. موردی پیش نمی آمد که سوال کنند از حضرت امام که این وقت را ما چه جوری تعیین بکنیم؟
حضرت امام از منزل رو به رو که حرکت میکرد، ماموران راهنمایی نوفل لوشاتو، جلوی ماشین ها را می گرفتند. خیابان فرعی بود. آقا، وقتی تشریف می آوردند، وقت نماز اعلام می شد. یعنی ایشان تشریف می آوردند، موذن می گفت: اللّهاکبر. چون می دانستند خود امام، موقع نماز دارد می آید. آن وقت بعد از هر نمازی هم، به مناسبت ها می نشستند و مطالبی را می فرمودند و در زمان سوگواری هم اخوی زاده ذکر مصیبت می کردند. آقایان دیگر هم، آنجا بودند. آقای فردوسی پور بود. آقای محمد منتظری و آقای دعایی بود.
درباره مسائل امنیتی، رعایت امنیت و بهداشت اگر چیزی به ذهنتان می رسد بفرمایید؟
از نظر امنیتی، در آنجا گاهی پیغام می دادند که ممکن است امروز چنین بشود، فردا چنین بشود. ما برادرها را، آنجا مجهز کرده بودیم. یعنی وقتی حضرت امام برای نماز می خواستند تشریف بیاورند برادرانی مسلح مقابل چادر ایستاده بودند و برادران دیگر، همه یکی پس از دیگری مواظب بودند. یعنی خود حضرت امام که از آن در می آمدند بیرون، آن طرف خیابان، یک عده از برادرها هم می رفتند با امام، تشریف می آوردند و به محض این که می آمدند دیگر خبرنگاران خارجی می آمدند و فیلم برداری و همه اینها شروع می شد و خود آقایانی هم که از برادران خودمان بودند در
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 296 آنجا، به پیشواز می آمدند و با آقا می آمدند برای نماز.
حاج آقا، تاثیر حضور حضرت امام بر اهالی نوفل لوشاتو، از نظر رعایت حجاب و اینگونه مسائل چه بود؟
مراعات می کردند. یعنی خانم ها حتی در محل ما در نوفل لوشاتو، در آن خانه ای که مراسم عزاداری داشتیم، اینها همه با روسری می آمدند.
خودشان رعایت می کردند؟ مواردی بود که اینها، مثلا بی حجاب بیایند؟
خودشان بله. من ندیدم بی حجاب باشند. چون خانم دباغ که خود ایشان هم با مانتو و روسری بود، خانم ها را ایشان راهنمایی می کرد.
حاج آقا در آن ایامی که حضرت امام بودند کسی در آنجا مسلمان شد؟
من در آن زمان که خودم بودم، نه، ولی قبلا آنجا شایع بود که چند نفری مسلمان شدند.
یعنی به خاطر حضور امام بود؟
بله، بله.
خانم دکتر یزدی هم گویا یک حشر و نشری داشتند و مانوس بودند. آن موقع در پاریس، ایشان را هم دیدید و نقش ایشان را مشاهده کردید؟
نخیر، ندیدم.
دختر آقای سحابی چه؟ جزو دانشجویانی که آمده بودند آنجا بودند؟
ایشان را هم ندیدم.
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 297
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 298