ماشین حضرت امام به بهشت زهرا رسید و خراب شد و آقای رفیق دوست هم که نتوانست کاری بکند. هلی کوپتر آمد پایین و حضرت امام را با آن انتقال دادیم به جایگاه هفده شهریور. در آن روز موتلفه اسلامی و مجاهدین خلق و گروه های دیگر، جلساتی با هم داشتند که وقتی حضرت امام در جایگاه سکوی بهشت زهرا مستقر شدند، یکی از فرزندان شهدا برود آن جا و به حضرت امام خیر مقدم بگوید. مجاهدین خلق بنا داشتند یکی از همین فرزندان خودشان را بیاورند برای خیر مقدم گویی، آقای بادامچیان با چند تا از علمایی که آن زمان بودند مثل آیت الله مطهری و شهید بهشتی و اینها مشورت کردند و صلاح ندانستند. نتیجتا به این مسئله رسیدند که پسر شهید حاج صادق امانی که در ماجرای ترور حسنعلی منصور به شهادت رسیده بود، بیاید آنجا خیر مقدم بگوید. قاسم امانی 16، 17 سالش بود، در هر صورت ایشان را آوردند آنجا، قبل از این که حضرت امام شروع به سخنرانی بفرمایند، قاسم آقا امانی صحبت کردند و خیر مقدم به امام گفتند. یک سرود کوتاهی را هم خواندند با تعدادی از بچه هایی که برای سرود آورده بودند. این کار الحمدلله بخوبی برگزار شد.
حین صحبت های حضرت امام ساواکی ها و سلطنت طلب ها چندین بار می خواستند سخنرانی را به هم بزنند که خوشبختانه دوستان که انتظامات آنجا را اداره می کردند، این مسئله را خنثی کردند. به فاصله سی، چهل متر از سکوی حضرت امام، جایگاه خبرنگاران، خانواده شهدا را قرار داده بودیم و اینها نمی توانستند بیایند جلو و یک حصاری هم با طناب کشیده بودیم. نزدیک پایان صحبت حضرت امام که بود آقای بادامچیان به ما گفت: بچه ها را آماده کنید، تا چند لحظه دیگر که صحبتهای حضرت امام تمام می شود، ایشان را بیاوریم پایین که سوار هلی کوپتر کنیم. گفتیم چکار کنیم که
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 162 هجوم جمعیت نباشد؟ گفت که چند تا صف درست کنیم به طول پانزده متر، بیست متر تا محل هلی کوپتر که از پشت جایگاه حضرت امام را ببریم پایین و به طرف هلی کوپتر هدایت کنیم. ما دوستان را سریع خبر کردیم. گفتیم بیایید زنجیر دستهایتان را به هم حلقه کنید.
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 163