طرحش را ریختند و گفتند: یک میلون تومان ما برای این دستگاه پول می خواهیم. باید از تهران تامین بشود. اندرزگو آمد به منزل ما و گفتند که چند تا از دوستان بازاری را دعوت کن. این پول را باید تامین کنی برای ما تا این دستگاه را بیاوریم. من و مرحوم پوراستاد (خدا رحمتش کند) و مرحوم حاج صادق اسلامی، سهـ چهار تایی با شهید اندرزگو جلسه گذاشتیم در منزل مان. گفتیم که این پول را باید از آقای خانیان و حاج ترخانی (که گروه فرقان ترورش کردند،) تهیه کنیم. آقای پوراستاد یک مزاحی هم با شهید اندرزگو کرد و گفت: این آقای خانیان کمی بد پول بده است! یعنی خشک است. وقتی رفتیم منزل ایشان، شما آنجا وقتی مینشینید و مسئله را طرح می کنید، کتتان را بزنید کنار تا کلت شما پیدا شود. سه چهار تایی سوار تاکسی رفیقمان شدیم و رفتیم شمیران، منزل آقای خانیان. یک روز جمعه بود رفتیم آنجا و گفتیم که همچین برنامه ای را اندرزگو با جلال الدین فارسی در خارج دارند. آنقدر هم پول می خواهند و شما هم باید این را سریع تهیه کنید. ایشان گفت: که من تنهایی نمیتوانم، باید با حاج ترخانی و چند تن از دوستان دیگر مطرح کنم و این پول را به هر صورتی شده تهیه کنم. اینهایی که دارم عرض می کنم، مربوط به شهریور سال 57 و هم زمان با ماه رمضان آن سال است.
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 143