پس از درگیری نیروی هوایی با گارد و حمایت بی دریغ و همه جانبه مردم از همافران، گارد عقب نشینی کرد و به دنبال آن در اخبار ساعت 2 بعد از ظهر رادیو حکومت نظامی را از ساعت 4 بعد از ظهر اعلام کرد. قبل از آن حکومت نظامی بود اما از ساعت 10 شب تا 5 یا 6 صبح بود.
ما فهمیدیم که مسئله مهمی در میان است و احتمال کشتار دسته جمعی وسیعی میرود. احتمال می دادیم به مقر امام حمله کنند و کار را یکسره کنند. خیلی وحشت زده بودیم و نمی دانستیم چه باید بکنیم. امام هنوز دستور نداده بودند. ساعت 3 عصر خیابان ها به شدت داشت خلوت و مغازه ها بسته و وحشت ما هم زیادتر می شد. بعضی از علما مثل آیت الله طالقانی گفته بودند مردم بروند توی خانه ها تا از حمله گارد و ماموران حکومت نظامی در امان باشند. ساعت 5/3 عصر رفتیم توی خیابان ایران، دیدیم کسی نیست. یک مرتبه یکی از برادرها از مدرسه علوی خبر آورد که امام فرمودند: به مردم بگویید همه از خانه ها بیرون بریزند و حکومت نظامی را لغو کنند. نمی دانستیم چگونه این خبر را به مردم برسانیم و از کجا معلوم که مردم باور کنند. ما هم نه رادیو داشتیم نه تلویزیون و نه اعلامیه ای می توانستیم در این مدت کوتاه بدهیم.
دو مطلب به ذهن ما رسید. اول اینکه از مینی بوس هایی که با آرم مدرسه علوی و رفاه در اختیارمان بود و بلندگوهایی روی آنها نصب بود استفاده کنیم. مردم هم این ماشین ها را می شناسند و اعتماد می کنند.
راه دوم اینکه عده ای بوسیله تلفن های زیادی که در اختیار مدرسه علوی و رفاه بود به آشنایان و دوستان و مساجد تلفن بزنند و ماجرا را اطلاع دهند. هر دو کار را انجام دادیم.
دکتر عالی هم از شبکه بی سیم اورژانس تهران، صلیب سرخ استفاده کرد و موضوع را پخش کرد. پس از اعزام مینی بوس ها و تماس های تلفنی و راه های ممکن دیگر که به نظرمان رسید، به خیابان ایران و از آنجا خیابان مجاهدین و بهارستان رفتیم. دیدیم، صدای بوق ماشین ها وضعیت جدیدی در شهر به وجود آورده است. جلوتر که رفتیم
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 238 دیدیم روی مقوا نوشته اند به دستور امام حکومت نظامی لغو شد. خیلی خوشحال شدیم که همه شهر خبر شده اند. خیابان ایران دوباره از جمعیت پر و عملا حکومت نظامی شکسته شد.
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 239