سال 48 پدرم مرا مکه فرستاد. با گذرنامه بین المللی با تعدادی از دوستانمان رفته بودیم. ما آن سال چون گذرنامه بین المللی داشتیم رفتیم سوریه، و از سوریه رفتیم مکه. حجمان را انجام دادیم، از آنجا رفتیم عراق. امام هم در نجف تبعید بودند. [در کربلا] هر وقت می رفتیم حرم حضرت سیدالشهداء علیه السلام زیارت، می دیدیم امام تک و تنها بالا سر حضرت نشسته بودند و دعا می خواندند. ما هم می رفتیم خدمتشان دست بوسی، مسائلی می پرسیدیم. بعد گاهی میرفتیم مسجد هندیها، توی بازار شهر نجف پشت سر ایشان نماز می خواندیم. دهه عاشورا ما کربلا بودیم، جای شما خالی واقعا توفیقی بود، هم زیارت سیدالشهداء و هم زیارت نایب ایشان.
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 133