قوام السلطنه به طرفداری از سیاست انگلیس، معروف و از لحاظ سابقه هم شخصی منفور و متهم بود. اشتباه بزرگ شاه این بود که فکر می کرد قوام کارایی دارد.
هنگامی که قوام میخواست روی کار بیاید اعلامیه شدیداللحنی علیه او دادند. آن ایام بین مرحوم کاشانی و دکتر مصدق اختلافات آن چنان شدید نشده بود. آن ها متحدا و متفقا علیه قوام اعلامیه دادند و مرحوم آیت الله کاشانی گفت که من خودم کفن میپوشم و در بین مردم و اجتماع شرکت میکنم. بازار و خیابان ها تعطیل شد و
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 59 تظاهرات عظیمی صورت گرفت که منجر به زد و خورد شد. در خیابان اکباتان قریب سی و شش نفر کشته شدند. جنازه ها را روی چوب میگذاشتند و حرکت می دادند. بالاخره قوام نتوانست دوام بیاورد و استعفا داد. البته این را هم گفتند که قوام پیر بود. چند وزیر کابینه دکتر مصدق هنگامی که به قوام السلطنه پیشنهاد نخست وزیری شد، آمدند و با قوام مذاکره کردند که ما با شما همکاری میکنیم شما کدام پست و وزارتخانه را به ما میدهی؟ این جریانات بدین حد مفتضح بود. قوام قدرت و کشش اداره کار را نداشت. او در آن زمان انحلال مجلس را می خواست و شاه هم ترسید که آن فرمان را صادر کند. او بعدها گفته بود که من نمی دانستم شاه چنین آدم مزخرفی است، اگر میدانستم این گونه است نخست وزیری را قبول نمی کردم. در هرحال آن روز گذشت و فردای آن دولت قبلی با نخست وزیری دکتر مصدق برقرار شد. مرحوم نواب صفوی در زندان بود و دیگر اعضای فداییان اسلام جسته گریخته اعلامیه هایی می دادند. تشکیل اجتماعات به صورت مخفیانه بود به گونه ای که ماموران دولتی زیاد متوجه نشوند.
کتابامام خمینی و هیات های دینی مبارزصفحه 60