احمد آقا واسطه بین ما و امام
رابط فعال ما در خدمت امام در پاریس، حاج احمد آقا بودند. از زمان ورود به ایران تا برسد به حکم مهندس بازرگان، چند روزی طول نکشید. این چند روز خیلی روزهای پرحادثه ای بود. هر لحظه ما مسأله داشتیم. همان موقع از طرف بختیار نمایندگانی می آمدند. تیمسار مدنی و عباس امیرانتظام هم جزو آنها بودند که به مدرسه رفاه آمدند برای مذاکره درباره چگونگی تثبیت قدرتشان. و ما درباره چگونگی انتقال قدرت مذاکره می کردیم.
در این مسائل، حاج احمد آقا خیلی فعال بود. خوب، امام یک مقداری زیاد گرفتار تشریفات مردم بودند. مرتباً مردم می آمدند و می رفتند. امام هم باید به احساسات مردم جواب می دادند. لحظه به لحظه، لازم بود که با امام ارتباط داشته باشیم. آن موقع باید امام افرادی را معین می کردند، برای مسئولیت های مملکتی.
آن روزها مشاور ما، حاج احمد آقا خیلی جدی و فعال بود. ما هم نوعاً در مدرسه رفاه، نزدیک هم بودیم. مقرّ ما مدرسه رفاه بود و امام در مدرسه علوی بودند. جایی هم داشتیم که برای مشورت می نشستیم. کارهایی که از دوازدهم تا بیست و دوم بهمن شد؛ واقعاً یک فصل مهمی از تاریخ است.
حاج احمد آقا در رساندن پیام امام خیلی صریح عمل می کرد. اگر یک جایی نظر خودش بود، می گفت: این نظر من است. حاضر نبود که نظر امام را بگونه ای دیگر برای ما بگوید، بعلاوه رابطه ما آنقدر صمیمی بود که ما هر لحظه ای از شب یا روز که لازم
کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 283 بود، می توانستیم خدمت امام برسیم. اینطور نبود که حجابی بین ما و امام باشد. ولی در عمل برایمان ثابت شده بود که احمد آقا این امانت را به خوبی رعایت می کند...
از کارهای خوبی که حاج احمد آقا انجام می داد؛ این بود که ما در میدان بودیم و ممکن بود نظریاتی داشته باشیم که امام، نظریات ما را یا ندانند و یا ایشان نظر دیگری داشته باشند، ایشان خیلی کمک می کرد برای این که نظریات به هم نزدیک شود؛ اولاً: نظر امام را زود به ما می گفت که یک وقت ما، کاری خلاف نظر امام نکنیم و نیز این امانت را رعایت می کرد که خلافی را به امام گزارش ندهد.
مسائل مهمی داشتیم که باید با امام بحث می کردیم که نظر ایشان با توجه به همه جوانب شکل بگیرد. این کار آسانی نیست. با توجه به سنی که امام داشتند و بالاخره مسائل ریز مملکتی زیاد بود، همه مسائل هم یک الگوی روشنی نداشت. ما باید خیلی چیزها را از صفر شروع می کردیم. احمد آقا این وضعیت را درست می کرد که ما بتوانیم حرفها و پیشنهادهایمان را به امام بگوییم و بحث کنیم. این ارتباط را حاج احمد آقا درست کرده بود. یا حرف ما را می برد خدمت امام و یا اگر گاهی می دید که قضیه حساس است و می گفتند بنویسید، ما هم نظریاتمان را می نوشتیم. از آن طرف هم، گاهی مسائل مهمی بود که باید بعداً می گفتیم که حرف، بد رسیده و اشتباه شده، ایشان هم، از امام خواهش می کرد که بنویسند. گاهی خط خود امام را می گرفت، گاهی خودش یادداشت می کرد و لفظ را برای امام می خواند، می گفت این، این است و لفظ را برای ما می آورد. واقعاً واسطه امینی بود بین ما و امام.
کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 284