امام و مجمع تشخیص مصلحت نظام
مجمع تشخیص مصلحت نظام، اول در قانون اساسی نبود و همین امر، خلأیی در قانونگذاری ایجاد کرده بود؛ زیرا معمولاً در قوانین اساسی دنیا، راه می گذارند که اگر بن بستی در کشور به وجود بیاید، مرجعی باشد که آن بن بست را بشکند و راه را باز کند. منطق هم اینگونه است. در قانون اساسی، اول فکر می شد که رهبری هستند و ولی فقیه و رهبری حق دارند که در اینگونه موارد، دخالت و معضل را حل کنند، امام این کار را می کردند. به همین علت، در سالهای اول با حضور امام مشکل نداشتیم. مسأله ای که به وجود می آمد، امام تصمیم می گرفتند یا می گفتند که سران سه قوه تصمیم بگیرند و عمل بشود. ما ـ رؤسای سه قوه، نخست وزیر و مرحوم حاج احمد آقا ـ جلسه ای تشکیل می دادیم و به دستور و با اختیارات امام، مسائل را حل می کردیم. امام در سالهای آخر عمرشان، به این نتیجه رسیدند که این شیوه را نهادینه کنند تا موردی نداشته باشد.
از موارد مهم آن مقطع، اختلاف مجلس و شورای نگهبان بود. در اولین دوره مجلس شورای اسلامی، در بخش قانونگذاری با مسائل بسیار عمده ای روبه رو بودیم. وکلائی
کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 153 در مجلس خبرگان، قانون اساسی را تدوین کردند که با اسلام، سازگار باشد و با آن مخالفت و مغایرتی نداشته باشد.
مفاد اصل چهارم قانون اساسی این است که تمام قوانین و مقررات کشور، باید براساس موازین اسلامی باشد. مجلس شورای اسلامی هم، طبق اصل 72، نمی تواند قوانینی وضع کند که با اصول و احکام مذهب رسمی کشور، مغایرت داشته باشد یا مخالفتی با این اصل باشد. این اصل حاکم است و تشخیص این امر هم، با شورای نگهبان است که براساس اصل 91 به منظور پاسداری از احکام اسلامی از نظر عدم مغایرت مصوّبات مجلس شوای اسلامی با آنها، مرکب از شش نفر فقیه عادل و آگاه به مقتضیات زمان و مسائل روز و شش نفر حقوقدان، در رشته های مختلف حقوق تشکیل می شود.
این شورا موظف است مصوبات مجلس شورای اسلامی در رشته های مختلف حقوق تشکیل گردد. این شورا موظف است مصوبات مجلس شورای اسلامی را که طبق اصل 94، باید به شورای نگهبان فرستاده شود، از نظر انطباق با موازین اسلامی و قانون اساسی، بررسی کند و چنانچه آن را مغایر ببیند؛ برای تجدیدنظر به مجلس بازگرداند. شورای نگهبان هم با نظر تفسیری خود، این اصل را (اصل چهارم) خیلی تقویت کرد. این اصل مورد قبول همه ملت مسلمان است. نیروهای انقلابی و ما نیز مُصر بودیم و هستیم که قوانین مصوب مجلس هیچ مخالفتی با موازین اسلام نداشته باشد. منتها مشکلی که خیلی زود خودش را نشان داد، این بود که در بعد حکومتی، کار جدی فقاهتی نشده بود. یعنی علی رغم تأکید اسلام به اجتهاد پویا و عنصر زمان و مکان و مصالح مسلمانان و ضرورت پاسخگویی به نیازهای مردم، این امر کمتر مورد توجه قرار گرفته بود. به همین دلیل با گذشت زمان، شیوه قانونگذاری در عمل، دچار مشکل شد...
مجلس، قانون اراضی شهری را در مرداد 1360 تصویب و برای اظهارنظر به شورای نگهبان فرستاد. طبق این قانون، کلیه اراضی موات شهری در اختیار دولت جمهوری اسلامی، قرار می گرفت و اسناد و مدارک مالکیت صادره در مورد آنها، فاقد ارزش قانونی می شد. دربارۀ اراضی بایر نیز، فقط صاحبان آنها حداکثر می توانستند تا 1000 متر، در اختیار داشته باشند و آن را عمران و احیاء کنند و حق فروش آن را هم نداشتند؛
کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 154 مگر به دولت و با تقویم دولت.
با مالکان اراضی بایر و دایر شهری در مورد اول؛ یعنی اراضی موات، مشکل و اختلاف نظر ماهوی بین مجلس و شورای نگهبان وجود نداشت ولی در مورد دیگر که آشکارا سلطه مالک را تهدید می کرد، اختلاف نظر به وجود آمد. شورای نگهبان این طرح قانونی را مغایر با موازین شرع اعلام کرد.
پس از دریافت نظر شورای محترم نگهبان، ما که در مجلس تصویب این قانون را با توجه به وضعیت موجود، مشکل مسکن در جامعه و ضرورت توجه دولت به حل آن، لازم می دانستیم؛ تصمیم گرفتیم نامه ای برای امام بنویسیم و مساعدت ایشان را برای حل مشکل طلب کنیم. متن این نامه که من در تاریخ 5 / 7 / 1360 خطاب به امام نوشته ام، به این شرح است:
محضر شریف حضرت آیت اللّه العظمی امام خمینی مدّ ظلّه العالی
چنانچه خاطر مبارک مستحضر است، قسمتی از قوانین که در مجلس شورای اسلامی به تصویب می رسد به لحاظ تنظیمات کلی امور و ضرورت حفظ مصالح یا دفع مفاسدی که بر حسب احکام ثانویه، به طور موقت باید اجرا شود و در متن واقع مربوط به اجرای احکام و سیاستهای اسلام و جهاتی است که شارع مقدس، راضی به ترک آنها نمی باشد و در رابطه با اینگونه قوانین، به اعمال ولایت و تنفیذ مقام رهبری که طبق قانون اساسی هم قوای سه گانه را تحت نظر دارند، احتیاج پیدا می شود. علیهذا تقاضا دارد مجلس شورای اسلامی را در این موضوع مساعدت و ارشاد فرمایید.
رئیس مجلس شورای اسلامی
اکبر هاشمی رفسنجانی
امام چند روز بعد در تاریخ 19 / 7 / 1360 در پاسخ به نامه من مرقوم فرمودند:
«... آنچه در حفظ نظام جمهوری اسلامی، دخالت دارد که فعل یا ترک آن موجب اختلال نظام می شود و آنچه ضرورت دارد که ترک آن یا فعل آن مستلزم فساد است و آنچه فعل یا ترک آن مستلزم حرج است، پس از تشخیص موضوع، به وسیله اکثریت وکلای مجلس شورای اسلامی، با تصریح به موقت بودن آن، مادام که موضوع محقق
کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 155 است و پس از رفع موضوع خودبخود لغو می شود، مجازند درتصویب و اجرای آن باید تصریح شود که هریک از متصدیان اجرا، از حدود مقرر تجاوز نمود، مجرم شناخته می شود.»
با این اجازه حضرت امام، بحث در «ضرورت» و تشخیص آن توسط اکثریت نمایندگان مجلس، وارد چرخه قانونگذاری کشور شد که بعداً با نظر امام و برای دقت بیشتر در تشخیص موضوع، برای دوسوم نمایندگان، به جای رأی اکثریت قرار گرفت. به این ترتیب، قرار شد اگر اکثر نمایندگان که بعداً دوسوم ضرورت وضع مقرراتی را با معیارهایی که در حکم امام آمده بود تشخیص دادند، دیگر شورای نگهبان با توجه به اینکه تشخیص موضوع داده شده و ضرورت آن به تأئید نمایندگان رسیده، فقط از جهات دیگر، مشروع بودن یا نبودن مصوبه را بررسی و اعلام نماید.
من خودم شنیدم که در همان ایام که این بحث مطرح شده بود، امام در جلسه ای با اعضای شورای نگهبان در مقابل اظهار ناراحتی برخی اعضای شورا و اعلام اینکه این حکم باعث کم شدن اختیار شورای نگهبان و تفویض اختیار به مجلس شده است، فرموده بودند: «من چیزی ازشورای نگهبان نگرفتم و به مجلس هم، چیزی ندادم. تشخیص موضوع با مجلس و بیان حکم با شورای نگهبان است» و در جائی دیگر گفته بودند: «نهاد شورای نگهبان همیشه مورد تأیید اینجانب است و به هیچ وجه، تضعیف نشده و نخواهد شد» و تأکید می کردند که « من با نهاد شورای نگهبان صددرصد موافقم و عقیده ام هست که باید قوی و همیشگی باشد». بالاخره مجلس قانون اراضی شهری را با توجه به حکم حضرت امام و برای مدت پنج سال در 27 اسفند 1360، با عنوان ضرورت، تصویب کرد و شورای نگهبان هم با توجه به تشخیص ضرورت از ناحیه مجلس، آن را مغایر موازین شرع، ندانست.
مراحل تصویب این قانون و قوانین مشابه آن شکل دیگری داشت که درنهایت هم، به ایجاد مجمع تشخیص مصلحت نظام، از سوی امام انجامید.
در آن موقع، در برخی قوانین، الزاماتی برای اشخاص در نظر گرفته می شد، به نحوی
کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 156 که آزادی اراده آنها محدود می شد. گاه شبهه ایجاد می شد که دولت تا چه حد، حق دارد در روابط اجتماعی افراد دخالت کند، محدودیتهایی برقرار سازد و اموری را به آنها تحمیل کند.
راه حلی که در آن زمان برای رفع این اشکال در مجلس اتخاذ شد، این بود که الزامها را در قبال خدماتی که دولت به افراد می دهد، قرار دهیم. برای نخستین بار، این روش در قانون معافیّت از پرداخت سهم بیمه کارفرمایانی که حداکثر پنج نفر کارگر دارند، استفاده شد. قانون مزبور می خواست کار فرمایان را از پرداخت سهم کارفرما تا پنج نفر، معاف دارد. یعنی در جهت تسهیل برای کارفرمایان بود. ولی مفهوم این قانون این بود که به هر حال کارفرما علی الاصول، مکلف به پرداخت حق بیمه است. و اگر بیش ازپنج نفر کارگر داشته باشد، الزاماً باید حق بیمه آنها را بپردازد. به هر حال، چون این الزام ظاهراً دارای شرعی بود، برای رفع آن، با استفاده از همین روش، ماده واحده ای به این صورت تنظیم شد: «از آغاز سال 1362 کار فرمایان کلیه کارگاههای تولیدی و صنعتی و فنی که از خدمات دولتی (از قبیل برق، آب، تلفن، راه) استفاده کنند، تا میزان پنج نفر کارگر. از پرداخت حق بیمه سهم کارفرما، معاف بوده و از پنج نفر به بالا، به مازاد پنج نفر حق بیمه را خواهند پرداخت. بعداً در خرداد سال 1366 در قانون بیمه نیز، از همین روش استفاده کردیم. اما در همان وقت لایحه قانون کار نیز، در دست بررسی و رسیدگی مجلس بود، مجلس در ماده یک این قانون، از همان روش سابق الذکر استفاده می کرد. این لایحه در اواخر آبان 1366، به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید و برای اظهارنظر، به شورای نگهبان فرستاده شد. ما از همان آغاز کار، از بحثهایی که دربارۀ این لایحه به عمل می آمد و مذاکراتی که وزیر کار و برخی دست اندرکاران تهیه این لایحه، با اعضای شورای نگهبان داشتند، برایمان مشخص شده بود که شورای نگهبان با بسیاری از تکالیف و الزامات مقرر در این لایحه موافقت ندارد؛ از این رو قبل از اعلام نظر شورای نگهبان، وزیر کار در این خصوص، از محضر امام سؤالی به این شرح طرح کرد: «...استدعا دارد با توجه به کیفیت و نوع کار این وزارتخانه در ارتباط با واحدهای تولیدی و خدماتی بخش خصوصی دربارۀ سؤال زیر، این وزارتخانه را ارشاد فرمائید:
کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 157 آیا می توان برای واحدهایی که از امکانات و خدمات دولتی و عمومی مانند آب، برق، تلفن، سوخت، ارز، مواد اولیه، بندر، جاده، اسکله، سیستم اداری، سیستم بانکی و غیره به نحوی از انحاء استفاده می کنند، اعم از اینکه این استفاده از گذشته بوده و استمرار داشته باشد یا به تازگی به عمل آید، در ازای استفاده الزامی را مقرر نمود؟...»
دولت و مجلس، به پاسخ امام به این نامه بسیار امید داشتیم. که همین طور هم شد و امام در تاریخ 16 / 9 / 1366 پاسخ وزیر کار را که بسیار مهم بود، به این شرح دادند:
«در هر دو صورت، چه گذشته و چه حال، دولت می تواند شروط الزامی را مقرر نماید». چند روز بعد از صدور فتوای حضرت امام، شورای نگهبان ایرادهای مفصل خود را بر لایحه قانونی کار که بسیاری از آنها شرعی بود، به مجلس اعلام داشت و تأکید کرد که چنانچه با فتوای امام حضرت امام خمینی مد ظله العالی، مجلس شورای اسلامی اصلاحاتی به عمل آورد، شورای نگهبان با توجه به فتوای معظم له، این لایحه را بررسی و اظهارنظر خواهد کرد.»
تقریباً یکی دو هفته بعد از فتوای امام، آیت اللّه آقای صافی که آن روزها دبیر شورای نگهبان بودند، نامه ای به ایشان می نویسند و نسبت به نتایج آن فتوا اظهار نگرانی می کند. امام هم با تأکید بر نظریات قبلی خود و حتی بیشتر از آن، در حاشیه نامه دبیر شورای نگهبان چنین مرقوم فرمودند:
«دولت می تواند در تمام مواردی که مردم استفاده از امکانات و خدمات دولتی می کنند با شروط اسلامی و حتی بدون شرط، قیمت مورد استفاده از آنان را بگیرد و این جاری است در جمیع مواردی که تحت سلطه حکومت است و اختصاص به مواردی که در نامه وزیر کار ذکر شده است ندارد، بلکه در انفال که در زمان حکومت اسلامی، امرش با حکومت است، می تواند بدون شرط یا با شرط الزامی این امر را اجرا کند». البته این پاسخ و اظهارنظر حضرت امام، مورد تفسیر و برداشتهای مختلف قرار گرفت و بحثهایی را نیز، به دنبال داشت.
کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 158 آیت اللّه خامنه ای رئیس جمهور وقت و رهبر فعلی، این موضوع را در خطبه های نماز جمعه تهران مطرح می کنند و متعاقب آن نامه ای خدمت حضرت امام می نویسند و نظر ایشان را جویا می شوند. امام هم در تاریخ 16 / 10 / 1366 در پاسخ به درخواست ایشان، اظهارنظر صریح و مهمشان را دربارۀ اختیارات حکومت اسلامی اعلام می کنند که فرازهای مهم آن پاسخ این چنین است: «اگر اختیارات حکومت در چارچوب احکام فرعیه الهیه است، باید عرض حکومت الهیه و ولایت مطلقه مفوّضه به نبی اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم) یک پدیده بی معنی و محتوا باشد و اشاره می کنم به پیامدهای آن، که هیچ کس نمی تواند ملتزم به آنها باشد؛ مثلاً خیابان کشیها که مستلزم تصرف در منزلی است یا حریم آن است در چهارچوب احکام فرعیه نیست. نظام وظیفه، و اعزام الزامی به جبهه ها، جلوگیری از ورود و خروج ارز، جلوگیری از ورود خروج هر نحو کالا، و منع احتکار در غیر دو سه مورد و گمرکات و مالیات و جلوگیری از گرانفروشی، قیمت گذاری و جلوگیری از پخش مواد مخدره، و منع اعتیاد به هر نحو غیر از مشروبات الکلی، حمل اسلحه به هر نوع که باشد، و صدها امثال آن، که از اختیارات دولت است، بنابر(این) تفسیر...، باید عرض کنم حکومت، که شعبه ای از ولایت مطلقه رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم است، یکی از احکام اولیه اسلام است؛ و مقدم بر تمام احکام فرعیه، حتی نماز و روزه و حج است. حاکم می تواند مسجد یا منزلی را که در مسیر خیابان است خراب کند و پول منزل را به صاحبش رد کند، حاکم می تواند مساجد را در موقع لزوم تعطیل کند و مسجدی که ضرار باشد، در صورتی که لازم به تخریب باشد، خراب کند...، حکومت می تواند قراردادهای شرعی را که با مردم بسته است، در موقعی که آن قرارداد، مخالف مصالح کشور و اسلام باشد، یک جانبه لغو کند. و می تواند هر امری را، چه عبادی و چه غیرعبادی است که جریان آن مخالف مصالح اسلام است، از آن مادامی که چنین است جلوگیری کند... آنچه گفته شده است تا کنون، و یا گفته می شود، ناشی از عدم شناخت ولایت مطلقه الهی است. آنچه گفته شده است که شایع است، مزارعه و مضاربه و امثال آنها را با آن اختیارات از بین خواهد رفت، صریحاً عرض می کنم که فرضاً چنین باشد، این از اختیارات حکومت است و بالاتر از آن هم مسائلی
کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 159 است که مزاحمت نمی کنم.
ان شاءاللّه تعالی، خداوند امثال جنابعالی را که جز خدمت به اسلام نظری ندارید، در پناه خود حفظ فرماید».
در این بحث مشخص شد که امام، رهبر را جانشین معصوم می دانند.این همان ولایت است .منتهی با تفویض امام معصوم. اگرامام زمان ظهور کنند و حاکم باشند، چه اختیاراتی دارند. کسی که جانشین ایشان در عصر غیبت است هم، ممکن است همین اختیارات را داشته باشد. لذا از لحاظ نظری می توان برایش اختیارات خیلی وسیعی دید. در واقع، امام در عمل هم نشان دادند که بیشتر از قانون اساسی، برای مقام ولایت اختیارات قائل هستند. کسی هم معترض نبود. بدون اینکه به مجلس مراجعه کنند، نهادهایی تأسیس کردند و قضاوتهایی بین شورای نگهبان و مجلس انجام دادند. امام آن موقع از اختیارات ولایتی خودشان استفاده کردند،بعداً هم با عنایت به همین نظر، مجمع تشخیص مصلحت نظام را تأسیس کردند.
پس از این اظهارنظر، مسأله در جلسه سران که متشکل از رئیس جمهور، رئیس مجلس، رئیس دیوان عالی کشور، نخست وزیر و حاج احمد آقا بود، مطرح شد و چون ما مطلع بودیم که امام درصدد حل ریشه ای این اختلافات هستند، تصمیم گرفتیم نامه ای به محضر ایشان بنویسیم و از ایشان بخواهیم در این امر تسریع به عمل بیاورند. متن این نامه که ما در نیمه بهمن 66 خدمت امام نوشتیم، به این شرح است:
در سایه اظهارات اخیر آن وجود مبارک از لحاظ نظری، مشکلاتی که در راه قانونگذاری و اداره جامعه اسلامی به چشم می خورد، برطرف شده و همانگونه که انتظار می رفت، این راهنمائیها مورد اتفاق نظر صاحب نظران قرار گرفت. مسأله ای که باقی مانده، شیوه اجرایی اعمال حق حاکم اسلامی در موارد احکام حکومتی است. در حال حاضر، لوایح قانونی ابتدا در وزارتخانه های مربوط و سپس در کمسیون مربوط در دولت و سپس در جلسه هیأت دولت، مورد شور قرار می گیرد و پس از تصویب دولت و بررسی نظریات متخصصان که معمولاً پس از اعلام و انتشار به کمیسونها می رسد، انجام
کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 160 می شود و معمولا یک لایحه در چند کمیسیون به تناسب مطالب، مورد بررسی قرار می گیرد و دو شور هم، در جلسه علنی دارد که همه نمایندگان و وزرا یا معاونان وزارتخانه های مربوط، در آن شرکت می کنند و به تناسب تخصصها اظهارنظر می کنند و پیشنهاد اصلاح می دهند و اگر کار به صورت تصویب طرح شروع شود، گرچه ابتدا کار کارشناسی دولت را همراه ندارد؛ ولی در کمیسیونها و جلسه عمومی همانند لوایح، کارشناسان مربوط، نظریات خود را مطرح می کنند. پس از تصویب نهایی، شورای نگهبان هم نظریات خود را در قالب احکام شرعی یا قانون اساسی، اعلام می دارد که در مواردی مجلس نظر آنها را تأمین می کند و در مواردی از نظر مجلس قابل تأمین نیست که در این صورت، مجلس و شورای نگهبان نمی توانند توافق کنند و همین جاست که نیاز به دخالت ولی فقیه و تشخیص موضوع حکم حکومتی پیش می آید، اگر چه موارد فراوانی از این نمونه ها، در حقیقت، اختلاف ناشی از نظریات کارشناسانه است، که موضوع احکام اسلامی یا کلیات قانون اساسی را خلق می کند.
اطلاع یافته ایم که جنابعالی درصدد تعیین مرجعی هستید که در صورت حل نشدن اختلاف مجلس و شورای نگهبان از نظر شرع مقدس با قانون اساسی، با تشخیص مصلحت نظام و جامعه، حکم حکومتی رابیان کند.
در صورتی که، در این خصوص، به تصمیم رسیده باشید، با توجه به اینکه، هم اکنون موارد متعددی از مسائل مهم جامعه بلاتکلیف مانده، سرعت عمل مطلوب است.
عبدالکریم موسوی، سید علی خامنه ای، احمد خمینی، میرحسین موسوی، اکبر هاشمی رفسنجانی.
امام در پاسخ به نامه جمعی ما، دستور تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام را با مشخص کردن اعضاء و وظایف آن، به این شرح دادند:
«گرچه به نظر اینجانب پس از طی این مراحل زیر نظر کارشناسان که در تشخیص این امور مرجع هستند، احتیاج به این مرحله نیست؛ لکن برای غایت احتیاط، در صورتی که
کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 161 بین مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان شرعاً و قانوناً توافق حاصل نشد، مجمعی مرکب از فقهای محترم شورای نگهبان و حضرات حجج اسلام: خامنه ای، هاشمی، اردبیلی، توسلی، موسوی خوئینی ها و جناب آقای میرحسین موسوی و وزیر مربوط، برای تشخیص مصلحت نظام اسلامی تشکیل گردد و در صورت لزوم از کارشناسان دیگری هم دعوت به عمل آید و پس از مشورتهای لازم، رأی اکثریت اعضای حاضر این مجمع مورد عمل قرار گیرد. احمد در این مجمع شرکت می نماید تا گزارش جلسات به اینجانب سریع تر برسد. حضرات آقایان توجه داشته باشند که مصلحت نظام از امور مهمه ای است که گاهی غفلت از آن موجب شکست اسلام عزیز می گردد.
امروز جهان اسلام، نظام جمهوری اسلامی ایران را تابلوی تمام نمای حل معضلات خویش می دانند. مصلحت نظام و مردم از امور مهمه ای است که مقاومت در مقابل آن ممکن است که اسلام پابرهنگان زمین را در زمانهای دور و نزدیک، زیر سؤال برد و اسلام امریکایی مستکبرین و متکبرین را با پشتوانه میلیاردها دلار، توسط ایادی داخل و خارج آنان پیروز گرداند. از خداوند متعال می خواهم تا در این مرحله حساس، آقایان را کمک فرماید.»
به تاریخ 17 بهمن ماه 1366
روح اللّه الموسوی الخمینی
آن موقع، دولت خیلی استقبال کرد. چون خواست دولت بود و مشکلات دولت را عمدتاً حل می کرد. نیروهای انقلابی نوعاً با این کارها موافق بودند. آن روزها، وقتی امام دستوری می دادند، به جای اینکه کسی اعتراض کند، حمایت می کردند و تبدیل به یک حماسه می شد.
مسأله مهم این بود که امام خودشان، مرجع تقلید بودند و کسی هم روی اعلمیت امام حرفی نداشت. راهکارهایی که برای حل مشکلات که از طریق مقررات فقهی برای اداره کشور به وجود می آمد، نشان می دادند؛ واقعاً فتح یک باب بود. همین احکام اولیه و
کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 162 ثانویه که مطرح کردند، خیلی مهم است. البته این در فقه بود و هست. اینکه مصلحت می تواند مبنای یک حکم و یک قانون در درون فقه شود، جزء احکام اولیه است و ثانویه نیست، این خودش یک حکم اولیه اسلام است که می توانیم براساس مصالح در موارد خاص، تصمیمات خاص بگیریم. این حکم اولی است. ایشان کاملاً از مبادی اجتهاد حکم فقهی، راهکارهایی برای تأمین نیازهای زمان خودشان، اجرا کردند که مشکلی در اجرای قانون اسلامی و فقه نداشته باشد، آن دگماتیسمی که خیلیها می ترسیدند و می گفتند: با تحجر همراه است، با این فضایی که امام باز کردند، از بین رفت.
همان طور که گفتم ایشان دستور دادند که اگر دو سوم مجلس به یک موضوعی رأی دادند، حتی اگر خلاف شرع و خلاف فتواهای ماست، قانون است و واجب الاطاعة است و همان نظر کم کم منجر به تشکیل مجمع تشخیص شد. ایشان می خواستند سیستم حکومتی درست کنند. سیستم حکومتی محتاج زمان است و احتیاج به نیازهای نو دارد و با تحول در زندگی بشر مواجه است. امام این شکل را هم حل کردند. این یکی از ویژگیهای رهبری دینی است.
شیوه حکومت بر مبنای مصلحت نظام و مردم است. این اصل خیلی مهم است و اگر بقیه فقها هم این گونه نگاه کنند، مشکلات بسیاری حل خواهد شد. البته آنها هم روی اصل مسأله مصلحت اجماع دارند ولی مشکل در محدوده عملی این حکم است...
مواردی که از لحاظ عقلی و شرعی برای انقلاب محال به نظر می رسید و نقطه اختلاف شورای نگهبان و مجلس شورای اسلامی بود، در زمان امام که مرجع تقلید مسلمی بودند، شرعاً حل شد؛ اینطوری نبود که اینها شرعی نبود و ما به اسلام چسباندیم. مبنای شرعی داشتند. حکم آن هم ثانوی نیست، اولی است. امام خیلی محکم می گفت: «حوزه خیلی مهم است خودتان این مسأله را بررسی کنید».
مجمع تشخیص مصلحت نظام اواخر بهمن 1366 تشکیل شد. ما ابتدا آیین نامه نحوه کار را تنظیم کردیم و به تأیید حضرت امام رساندیم و سپس کار خود را شروع کردیم.
در این دوره، مجمع هم، در مقام تشخیص مصلحت نظام، در مواردی که شورای
کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 163 نگهبان مصوبه ای مغایر شرع یا قانون اساسی اعلام می کرد و مجلس حاضر نبود طبق نظر شورای نگهبان مصوبه خود را اصلاح کند، وارد عمل می شد و تشخیص خود را اعلام می کرد و هم، طبق اختیاری که از سوی حضرت امام به آن داده شده بود در برخی موارد، مبادرت به حل معضل می کرد.
مجمع در این دوره که آیت اللّه خامنه ای، رهبر کنونی، ریاست آن را بر عهده داشتند، سه مصوّبه داشت.
البته حل معضلات دراین دوره بسیار جدی و مهم بود. مثلاً دربارۀ مبارزه با مواد مخدر، ما می دانستیم که قطعاً امکان حل آن در مجلس و شورای نگهبان نیست؛ چون قرار بود مثلاً برای حل این مشکل با عوامل آن برخورد شدید شود. که این در آن زمان از عهده مجلس و شورای نگهبان خارج بود. دربارۀ تعزیرات حکومتی هم، وضع قانون و مقررات لازم، برای مراجع قانونگذاری معمولی مقدور نبود. چون از طریق این قانون، به دولت حق قانونگذاری، اجرا، داوری و قضاوت داده می شد. اقدام مجمع هم بر مبنای اختیارات حکومتی حضرت امام بود. امام در این زمینه به علت اهمیت موضوع، مستقلاً فرمانی به این شرح صادر کردند:
«... با اهدای سلام و دعای خیر برای اعضای محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام، در این زمان که بحمداللّه کار جنگ بدین جا رسیده است، اینجانب حق تعزیرات حکومتی را لغو نمودم.
حدود تعزیرات چه شرعی و چه حکومتی حق فقهای جامع الشرایط است؛ ولی برای جلوگیری از فساد لازم است، مجمع تشخیص مصلحت، مصالح را در اجرا و عدم اجرا داده و به نحوی که مصلحت را تشخیص می دهند، عمل کنند».
مجمع با این تصویب قوانینی مناسب، برمبنای همین حکم، اقدامات مؤثری در حل مسائل و مشکلات اقتصادی، آن روزها، برداشت.
در آذر ماه سال 67، جمعی از نمایندگان مجلس در خصوص کیفیت کار و محدوده اختیارات مجمع تشخیص مصلحت نظام، نامه ای به امام می نویسند که امام در پاسخ به آنها مرقوم می فرمایند:
کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 164 «مطلبی که نوشته اید کاملاً درست است. ان شاءاللّه تصمیم دارم در تمام زمینه ها، وضع به صورتی درآید که همه طبق قانون اساسی حرکت کنیم. آنچه در این سالها انجام گرفته است در ارتباط با جنگ بوده است. مصلحت نظام و اسلام اقتضا می کرد تا گره های کور قانونی سریعاً به نفع مردم و اسلام باز گردد. از تذکرات همه شما سپاسگزارم و به همه شما دعا می کنم.» و به دنبال آن هم نامه ای به مجمع می نویسند و ضمن تذکر نکاتی به اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام و اعضای شورای نگهبان، ماده 10 آیین نامه مجمع را نیز اصلاح کردند.
متن این نامه هم، چنین است:
«...از آنجا که وضعیت جنگ به صورتی در آمده است که هیچ مسأله ای آنچنان فوریتی ندارد که بدون طرح در مجلس و نظارت شورای محترم نگهبان، مستقیماً در آن مجمع طرح گردد، لازم دیدم نکاتی را متذکر شوم.
1. آنچه تا کنون درمجمع تشخیص مصلحت تصویب شده است، مادام المصلحه به قوّت خود باقی است.
2. آنچه در دست تصویب است، اختیار آن با خود مجمع است که در صورت صلاحدید، تصویب گردد.
3. پس از آن، تنها در مواقعی که بین مجلس و شورای نگهبان اختلاف است، به همان صورتی که در آیین نامه مصوب آن مجمع، طرح شده بود، عمل گردد. البته ماده پنج به همان صورتی که اصلاح کرده بودم ـ جلسه با هفت نفر رسمیت پیدا می کند ـ باقی باشد و ماده 10 بدین صورت اصلاح گردد. کلمه «مجدّداً» حذف گردد و به جای آن تنها گذارده شود.
تذکری پدرانه به اعضای شورای نگهبان می دهم که خودشان قبل از این گیرها، مصلحت نظام را در نظر بگیرند؛ چرا که یکی ازمسائل بسیار مهم در دنیای پر آشوب کنونی، نقش زمان و مکان در اجتهاد و نوع تصمیم گیریها است. حکومت فلسفه عملی برخورد با شرک و کفر و معضلات داخلی و خارجی را تعیین می کند و این بحثهای
کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 165 طلبگی مدارس که در چهارچوب تئوریهاست، قابل حل نیست که ما را به بن بستهایی می کشاند که منجر به نقض ظاهری قانون اساسی می گردد. شما در عین اینکه باید تمام توان خودتان را بگذارید... که خدای ناکرده اسلام در پیچ و خمهای اقتصادی، نظامی، اجتماعی و سیاسی متهم به عدم قدرت اداره جهان نگردد. خداوند به همه اعضای محترم مجمع تشخیص مصلحت توفیق دهد تا هر چه بهتر به اسلام خدمت کنید».
ماده 10 آیین نامه که ترتیب موضوعات قابل طرح در مجمع را مشخص کرده بود، اینطوری بود که «... مصوبه مجلس شورای اسلامی به شورای نگهبان برای اظهارنظر ارسال می شود. شورای نگهبان در صورتی که، اشکالی بر آن وارد ببیند، نظریات خود را به مجلس شورای اسلامی ارائه می کند، نظر شورای نگهبان طبق روال قانونی در مجلس مطرح شده و مجلس پس از رأی گیری مجدداً مصوبه را به شورای نگهبان ارسال می دارد، اگر مصوبه ای هنوز وافی به نظریات شورای نگهبان نباشد، در صورت توافق بین دبیر شورای نگهبان و رئیس مجلس «تنها یک بار» در مجلس مطرح می گردد و در صورت عدم توافق میان آن دو مصوّبه مجلس از شورای نگهبان به مجمع ارسال می گردد و...» که این هم، برای تسریع در کارها بود.
همان طور که گفتم آغاز به کار مجمع از سال 1366 تا زمان تصویب اصلاحیه قانون اساسی، صرفاً بر مبنای حکم حکومتی حضرت امام بود و در قانون اساسی قبل، جایگاهی نداشت و مشروعیت و قانونی بودن آن هم صرفاً باتوجه به اختیارات مقام ولایت فقیه که قانون اساسی آن را به رسمیّت شناخته و اصل 57 آن، قوای سه گانه را زیر نظر او قرار داده، قابل توجیه بود. امام در اواخر عمرشان، خواستند این کار را نهادینه و پایدار کنند، از همین رو، در فرمان بازنگری قانون اساسی که خطاب به ریاست جمهوری بود، در ضمن تعیین اعضای شورای بازنگری، محدوده مسائل مورد بحث را مشخص و از جمله مرقوم فرمودند: «...مجمع تشخیص مصلحت برای حل معضلات
کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 166 نظام و مشورت رهبری به صورتی که قدرتی در عرض قوای دیگر نباشد.» اعضای شورای بازنگری هم، پس از بحثهای بسیار اصل 112 را در خصوص اختیارات مجمع تشخیص مصلحت نظام به تصویب رساندند.
کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 167