امام به ایشان فرمودند: باید بپذیرید!
آیت الله خامنه ای در مقامهای معمولی که جنبه دنیوی هم می توانست داشته باشد، برای به دست آوردن یک منصب اقدام نمی کرد. حتماً شما شهادت مرا مهم می دانید. چون من از جوانی ـ خیلی جوانی ـ با ایشان بودم، تا امروز و در همه مراحل می دیدم، هیچ وقت تا به حال نشده که برای ایشان موقعیّتی پیش بیاید برای ریاستی، مدیریّتی و کار مهم چشمگیری، که ایشان علاقه نشان بدهند که این کار را بگیرند، واقعاً همین طور بود؛ و من یک مورد هم تا به حال ندیده ام. خوب این خیلی مهم است که انسان چهل سال، بیش
کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 177 از چهل سال با یک نفر در همه این مراحل باشد، همه این مراحل هم وسوسه کننده است برای انسان؛ اول انقلاب که همه به فکر بودند آن بزرگان پیشتاز انقلاب، که ایشان باشند؛ ما با خواهش ایشان را از مشهد دعوت کردیم با اشاره امام، که ایشان بیایند و عضو شورای انقلاب باشند.
وقتی که صحبت از ریاست جمهوری شد، شما نمی دانید من چه مقدار خون دل خوردم تا ایشان را راضی کردم که بپذیرند کاندید ریاست جمهوری شوند. دوره اول که تمام شد برای دوره دوم، وقتی که به ایشان اصرار می کردم که ما به وجود شما در جامعه نیاز داریم، دیگر ایشان حرفهای مرا هم قبول نمی کرد، تا بالاخره ما متوسل شدیم به امام که به ایشان فرمودند: «شما باید بپذیرید.» امام رسمشان نبود که به کسی بگویند تو به این پست یا آن پست برو؛ اما اینجوری بود.
کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 178