تشکیل حزب جمهوری اسلامی
وقتی شهید مطهری به پاریس رفت، یکی از خواسته های ما این بود که از امام اجازه بگیرند تا حزب تشکیل بدهیم. هنوز رژیم پهلوی سقوط نکرده بود. البته امام مخالفت کردند. اما دربارۀ مخالفت امام باید بگویم زمانی که ایشان در نجف بودند، ما پیشنهاد تحزّب را به واسطه آقای طاهری خرم آبادی به ایشان دادیم و امام مخالفت کردند. وقتی به پاریس رفتند، علائم پیروزی زیادتر شده بود و کمتر تهدید می شدیم. قبلاً امام می گفتند: «اگر شما حزب تشکیل بدهید، رژیم همه را شناسایی و منهدم می کند.» ما هم آن موقع، ملاحظاتی داشتیم که نیروهای خوب را یک جا جمع نکنیم که رژیم اینها را متلاشی کند. هنوز کار در دست رژیم بود. اواخر که دیگر معلوم شد رژیم نمی تواند این کارها را جمع بکند، به فکر افتادیم که حزب را تأسیس کنیم. توسط شهید مطهری پیغام دادیم و باز ایشان مخالفت کردند. بعدها از ایشان شنیدیم که اگر تحزب داشتید، خیلی زود لو می رفتید و متلاشی می شدید. به هر حال، وقتی امام به ایران آمدند و بعد از تشکیل دولت موقت، من خدمت ایشان رفتم، بحث تحزب را با ایشان شروع کردم و گفتم: دیدید که نهضت آزادی با تحزب نیم بند خود، دولت را تشکیل داد و نیروهای خط امامی هیچ تشکلی ندارند؟ ایشان کمی فکر کردند و قبول کردند. گفتم خوب است با تأیید شما این کار را شروع کنیم. ایشان در جواب من گفتند: «حزب یک موجود تدریجی است. الان که شما هستید، مطمئن هستم. اما چه می دانم که دو سال دیگر، چه اتفاقی می افتد و چه کسانی حزب را اداره می کنند؟ بنابراین، من نمی توانم موجودی را که هر روز ممکن است عوض شود، تأیید کنم.» این استدلال را من آن روز از ایشان شنیدم. بعداً هم حرف دیگری از ایشان شنیدم که گفتند: «در تاریخ ایران احزاب خیلی تأثیرگذار نبودند و ما خیری از احزاب در ایران ندیدیم.» این هم جزو حرفهای ایشان بود. گفتند: «انسانهایی که به حزب می آیند سیاسی هستند و دنبال سیاسی کاری می روند.» برای ایشان خیلی گوارا نبود که ما این کارها را بکنیم.
نکته دیگری که درخصوص تحزب از ایشان شنیدیم، این است که حزب به هر حال، بخشی از جامعه را با خود دارد و افرادی که باید حالت پدری و تأثیر گذاری بر کلّ جامعه
کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 138 داشته باشند، نباید رقیب بخشهای دیگر جامعه بشوند. ولی وقتی استدلالم را درباره تشکیل دولت گفتم که ما به خاطر عدم تشکیلات، نتوانستیم با استفاده از نیروهای خالصی که ایشان می شناختند، دولت تشکیل بدهیم، پذیرفتند. البته در آن زمان، گروهها خیلی فعال بودند و اکثراً حزب به حساب می آمدند؛ فقط دست بدنه و توده اصلی امت اسلامی خالی بود. البته گروههای اسلامی متفرقی هم بودند، ولی در اندازه بدنه جامعه اسلامی، هیچ حزبی نداشتیم. ایشان احساس کردند که جای یک تشکیلات در بدنه نیروهای مردمی خالی است. مسأله دولت را هم دیدند. من از طرف رفقا مأمور شده بودم که با ایشان بحث جدّی کنم. بعد از چند دقیقه ای که صحبت کردیم؛ پذیرفتند و گفتند: «بروید تشکیل بدهید.» بعداً هم به صور مختلف تأییدکردند و حتی پول دادند و بالاتر از اینها، اجازه فرمودند سهم امام برای هزینه های فرهنگی و تربیتی حزب صرف شود.
کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 139