قیام 15 خرداد 1342
پانزده خرداد به حق از طرف امام لقب «یوم اللّه » گرفته و یکی از افتخارات عظیم نهضت اسلامی و یکی از لکّه های ننگ تاریخی بر چهره رژیم سفّاک شاه و حامیانش است. این واقعه، یکی از حوادث عجیب و غریب تاریخ است، مثل خود انقلاب که مایه ناباوری ناظران دنیا بود، برای ناظران جهانی غیرقابل قبول بود، حتی برای خود دولت، یعنی دولت آن روز که چگونه در محیط خفقان و فشار و دیکتاتوری که وجود داشت، با آن سرعت، چنان قیام مردمی به وجود بیاید؛ مذاکراتی که هیأت دولت شاه در زمان حادثه 15 خرداد، به ریاست علَم در عصر 15 خرداد انجام داده و دو سه هفته بعد هم یکی دو جلسه بوده، مربوط به این روز، که منتشر شده است.
علَم می گوید که: ما پیش از محرم به فکر افتاده بودیم تا امام را بگیریم (او امام نمی گوید، من تعبیر امام را می گویم) ایشان را بازداشت کنیم، ولی گفتیم شاید روزهای محرم برایمان مشکل درست بکند، بگذاریم بعد از دهه محرم و فکر نمی کردیم که قضیه به اینجا کشیده بشود.
اگر در نظر بگیرید که ریشه این قیام همگانی، در کمتر از چند ماه، این همه توانسته است به عمق جامعه فرو برود و جامعه را به این وسعت در مقابل رژیم شاه قرار بدهد، می فهمید که معنای رهبری، مبارزه و نفوذ رهبری چیست؟ این امر خیلی عظیم است که یک رهبر بتواند در این مدت کوتاه، این گونه مردم را تجهیز بکند و وادار بکند که به استقبال خطر بروند و یکباره در سراسر کشور، حرکتی عظیم به وجود بیاید. خب، شما می دانید شهرهای تبریز، قم، شیراز، خراسان، اصفهان و بسیاری از شهرستانهای دیگر و مرکز مهم ـ تهران ـ در چنین
کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 36 روزی، یکباره و یکدفعه علیه بی داد شاه، شعله شدند و آتشگیره این جریان به صورت ظاهر، بازداشت امام بود؛ اما یک بازداشت ساده نمی توانست این همه حرکت ایجاد بکند، این جریان احتیاج داشت به یک جریان صحیحی که مردم را آماده بکند.
قضیه به این شکل می شود: امام در روز عاشورا (البته دهه محرم اوج کار بود) سخنرانی می کنند. دستگاه حکومتی شاه می فهمد که دیگر امام نمی تواند آزاد باشد. بنابراین شب دوازدهم محرم امام را بازداشت می کنند. یعنی امام روز 13 خرداد (دهم محرم) سخنرانی می کنند و روز دوازدهم محرم (15 خرداد) نیمه شب، بازداشت می شوند، بازداشت امام این جریانات را به وجود آورد. من خودم در آن موقع در باغ شاه سابق و پادگان لاهوتی امروز، سرباز بودم، طلبه بودم، ما را گرفته بودند، با پنجاه نفر از طلبه های قم و آنجا سرباز بودیم. ما از نزدیک در جریانات قرار می گرفتیم، چون آنجا لشکر گارد بود و بعضی از افسران لشکر گارد هم در داخل پادگان، با ما آشنا بودند و از این طریق جریانات را می فهمیدیم.
طی دهه محرم، من سفری به قم کردم و به زیارت امام رفتم. در آن زمان، مبارزه اوج داشت، سخنرانیها آغاز شده بود و حرکت وعاظ و مردم در مساجد نشان می داد که کشور آبستن مسائلی است و حوادثی در پیش است. در این شرایط خدمت امام رسیدم تا ببینم وظایف ما چیست؟ آنجا چه خواهد شد؟ امام فرمودند: من برای شما وظیفه ای تعیین نمی کنم، اما خود ما برنامه ای داریم که به همین زودی، خبر آن به شما می رسد.» بیش از این چیزی به ما نگفتند.
کتابامام خمینی (س) به روایت آیت الله هاشمی رفسنجانیصفحه 37