حضرت امام عنایتی خاص به علی داشتند و علی هم به امام بیشتر از پدر خودش علاقه داشت و این موضوع از برخورد آنها مشخص بود. علی در مدت بیماری امام مرتب بهانه می گرفت، و تا وقتی که حال امام بد نشده بود برای ملاقات حضرت امام می آمد و ما علی را بلند می کردیم و آقا او را می بوسید و دستی به سرش می کشید. علی چند دفعه به شوخی دکتر می شد و امام را معاینه می کرد و به این شکل با امام شوخی و بازی می کرد، فکر می کنم روزهای آخر بود که حاج عیسی، علی را بغل کرد و خدمت امام آورد، آقا دیگر توان صحبت کردن را نداشتند، فقط لبهای خود را جمع کردند و حاج عیسی صورت علی را به لبهای ایشان نزدیک کرد و
امام صورت او را بوسیدند. ما به حاج عیسی اشاره کردیم تا زودتر علی را ببرد؛ چون حضرت امام از اینکه نمی توانند علی را نوازش کنند ناراحت بودند.