من و علی هر موقع با هم تنها می شدیم، به قصد گرفتن شکلات پیش خانم می رفتیم، و به ما شکلات می دادند. خانم بیشتر اوقات شکلات ایرانی و گاهی اوقات هم کاکائوی خارجی داشتند، می دادند. بعد پیش دایی احمد می رفتیم. آنجا همیشه شکلات خارجی می خوردیم، جای شکلات را هم بلد بودیم. بعد از دایی احمد، پیش آقا می رفتیم. آقا همیشه شکلات ایرانی می دادند، چند بار هم من و علی از آقا پرسیدیم: شما شکلات خارجی ندارید؟ می گفتند نه، شما باید حتماً جنس ایرانی بخورید.