روزی برای رسیدن به حضور حضرت امام دق الباب کردم، ایشان طبق معمول و سنت همیشگی شان به جای بفرمایید، فرمودند: بسم الله . بعد از ورود به اتاق متوجه شدم که هنوز از نماز فارغ نشده اند و سر سجاده نشسته اند. عرض کردم: اگر اجازه بفرمایید، می خواهم این رادیو را راه بیندازم و مشغول شدم. بعد از چند لحظه، حضرت امام از سر سجاده صدا زدند: آقای رحیمیان! جلو رفتم، فرمودند: رادیو را کجا می گذارید؟ عرض کردم: روی میز، کنار دستتان. فرمودند: نه. باید جایی باشد که دست علی نرسد. آن بالا بگذارید. اشاره کردند به طاقچۀ نقابی شکل بالای تختشان و ادامه دادند: اشکالی ندارد، کتابهای روی آن را پایین بگذارید.
علی نوۀ حضرت امام و فرزند حاج احمد آقا اُنس فوق العاده ای با امام داشت و بسیاری از اوقات را با ایشان به سر می برد و بدین جهت، حضرت امام برای آنکه هم رادیو محفوظ باشد و هم مجبور نباشند که جلوی تحرک کودکانۀ علی را که
هنوز معنای امر و نهی را درک نمی کرد، محدود و سلب نماید و او را آزرده خاطر کند و به تعبیر دیگر، به منظور پیشگیری از رنجاندن طفل، به جای محدود کردن و دعوا نمودن او، امر فرمودند که رادیو دور از دسترس او باشد.