مردمی از دزفول برای ملاقات امام به حسینیه آمده بودند. بعد از دیدار، آقای انصاری تماس گرفتند و گفتند که سه تا از بچه های شهدا، خدمت امام نرسیدند و دلشان می خواهد امام را ببینند، شما اینها را خدمت حضرت امام ببرید. امام در ایوان، کتاب می خواندند. بچه ها را پیش ایشان بردم. امام آنها را نوازش کردند؛ دستی به سر و صورتشان کشیدند و به هر نفر پانصد تومان دادند و آنها هم با دل خوش و روی باز از پیش امام رفتند.