عصر یکی از روزهای محرم بابچه های محل، دستۀ سینه زنی و عزاداری تشکیل داده و سوگوار و نوحه خوان در کوچه و خیابانهای قم عبور می کردیم. نمی دانم چطور شد که ناگهان سر از محلۀ یخچال قاضی درآوردیم. حضرت امام خمینی درون منزل جلوی در اتاقشان نشسته بودند. درب منزل باز بود. ما با همان صمیمیت کودکانه وارد منزل امام شدیم. ایشان ما را مورد محبت قرار دادند و از تمامی بچه ها پذیرایی به عمل آوردند. بعد از این ماجرا بود که به مداحی اهل بیت(ع) راغب شدم.