یک روز علی پیش امام آمد و گفت: من دکتر می شوم و تو آقا بشو، امام گفتند: خیلی خوب. دیدم که آقا آستین دستشان را بالا زده اند و علی با دستگاه فشار
خونی که در اتاق امام بود فشار خون امام را گرفتند و جالب این بود که شنیده بود مثلاً دوازده خوب است، می گفتیم: فشار خون آقا چند است؟ می گفت: ان شاءالله دوازده است.