یک روز خدمت امام نشسته بودم و دیدم امام بلند شدند و بعد از مدتی ایشان با یک سینی چای پیش من آمدند و من خیلی خجالت کشیدم و به ایشان گفتم: آقا شما به من می گفتی که من چای خدمت شما بیاورم. گفتند: نه شما مهمان هستی. و من را به چای دعوت کردند.