زمانی که برای اولین بار، آقا در بیمارستان قلب بستری شدند، یک روز من و پسر خاله ام که در آنجا کار خاصی نداشتیم با هم در چمنها به کشتی گرفتن پرداختیم. بعد کارمان تمام شد دیدیم که آقا آن بالا ایستاده اند و تماشا می کنند، جلو رفتیم، آقا پرسیدند: کی برد، چه کار کردید؟ و ما را تشویق کردند.