روزی خدمت آقا بودم، آقا آماده شدند تا اعمال ماه شعبان را انجام دهند، به خودم گفتم اذیت نکنم، بلند شوم و بروم. رفتم دست ایشان را بوسیدم و در حالی که سرم پایین و دست ایشان در دستم بود، فرمودند: هر کاری که می خواهی بکنی، در جوانی بکن، در پیری باید بخوابی و ناله کنی. گفتم: چشم و بار دیگر دست ایشان را بوسیدم و آمدم.