کلاس دوم راهنمایی که در نجف بودم، مشقهایم را تندتند می نوشتم و خطم بد بود. مادرم به آقا گفتند: آقا، تعلیم خطی به مسیح بدهید تا یک مقدار خوش خط بنویسد. آقا یکی دو بار سرمشق به من دادند، ولی چون دستخط ایشان شکسته بود، من نه می توانستم خط را بخوانم و نه می توانستم تقلید بکنم و بنویسم.