امام همیشه به پدرم می فرمودند که: بگذارید حاج میرزا حسن بیاید قم و من هم از ایشان نگهداری می کنم. قم جای درس خواندن است نه تهران. پدرم چون تنها بودند، می خواستند که نزد ایشان بمانم و می گفتند که: نه، همین جا هم می شود درس خواند. بعد بعضی از آقایان را اسم می بردند. آقا لبخند می زدند و می گفتند که: نه، انسان اگر استعداد داشته باشد در قم جور دیگری می شود درس خواند. بعد از من سؤالاتی می کردند.