نماز استیجاری
اجیر گرفتن برای نیابت از اموات نسبت به نمازهایی که از میّت فوت شده است مانند سایر عبادات جایز است. چنان که تبرّعاً نایب شدن از طرف آن ها جایز است. و نایب ـ چه اجیر باشد یا متبرّع ـ باید فعل خودش را به قصد نیابت و بدلیت از فعل منوب عنه بیاورد و با فعل نایب، ذمّۀ منوب عنه فارغ می شود و تقرّب به خداوند پیدا می کند. و ثواب این فعل به او (منوب عنه) می رسد. و معتبر است که تقرب منوب عنه را قصد نماید، نه تقرّب خود را، و برای خودش با این عمل، تقرّبی حاصل نمی شود؛ مگر آن که در تحصیل کردن این تقرب برای منوب عنه (میّت) احسان کردن به او را به خاطر خداوند قصد نماید که در این صورت برای خود این نایب هم، قرب (به خداوند) حاصل می شود، مانند شخصی که در تبرّع چنین قصدی را بنماید، و اما رسیدن ثواب به اجیر همان طور که از بعضی از اخبار آشکار می شود برای محض تفضّل و لطف الهی است. و واجب است نایب در نیّت خود میّتی را که از او نیابت نموده است هرچند اجمالاً، مثل «میّت صاحب مال» و مانند آن تعیین کند.
مسأله 1 ـ کسی که واجبی از قبیل نماز و روزه بر عهده دارد، باید وصیت کند که برای به جا آوردن آن اجیر گرفته شود، مگر آن که ولیّی داشته باشد که قضای اعمال وی بر او واجب باشد و مطمئن باشد که او انجام می دهد. و در صورت وصیت به آن، بر وصیّ
ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 1صفحه 258 واجب است (اجرت) این واجبات را از ثلث مال و در صورت اجازه دادن ورثۀ میّت، از اصل مال پرداخت نماید، و این (نماز و روزه) بر خلاف حج و واجبات مالی ـ مانند زکات و خمس و مظالم و کفّاره ها و مانند این ها ـ است؛ زیرا باید این ها از اصل مال پرداخت شوند، چه وصیت کرده باشد یا نکرده باشد، مگر آن که وصیت کرده باشد که از ثلث مال پرداخت شود که باید از ثلث بپردازند و چنانچه ثلث برای آن ها کافی نبود، باید زیادی را از اصل مال بپردازند. و اگر وصیت کند که برای او نماز و روزه قضا نمایند و از او مالی باقی نماند، بر وصیّ واجب نیست که خودش آن ها را قضا نماید و یا از مال خود اجیر بگیرد و برای فرزند میّت ـ مرد باشد یا زن ـ احتیاط (مستحب) آن است در صورتی که میّت وصیت آن را به او کرده باشد و موجب حرج برای فرزند نباشد، خودش به جا آورد، البته قضای آنچه از میّت فوت شده بر ولیّش واجب است که یا خودش قضا نماید و یا از مال خودش اجیر بگیرد، اگرچه میت، وصیتی به آن نکرده باشد، همان طور که گذشت.
مسأله 2 ـ اگر کسی خود را برای نماز یا روزه یا حج، اجیر دیگری کرده باشد و قبل از انجام آن ها بمیرد، چنانچه شرط شده که خودش انجام دهد، اجاره نسبت به آنچه بر عهدۀ وی باقی مانده باطل است و اگر مال الاجاره را گرفته باشد ذمّه اش به این مال مشغول است، که باید از ترکۀ او پرداخت شود. و اگر شرط نشده که خودش انجام دهد، واجب است که از ترکۀ او ـ در صورت داشتن ترکه ـ اجیر بگیرند وگرنه (اگر ترکه ای نداشته باشد) بر ورثۀ او واجب نیست، مانند سایر بدهکاری های او در فرض نداشتن ترکه.
مسأله 3 ـ در اجیر شرط است که به اجزاء و شرایط نماز و چیزهایی که منافات با نماز دارد و احکام خلل (نواقص و زوائد) و غیر این ها ـ از راه اجتهاد یا تقلید صحیح ـ آشنا باشد. البته بعید نیست که اجیر گرفتن شخصی که اجتهاد و تقلید نمی کند، ولی به کیفیت احتیاط آشنا است و به احتیاط عمل می کند جایز باشد.
مسأله 4 ـ عادل بودن اجیر شرط نیست، بلکه امین بودن او به طوری که اطمینان حاصل شود که آن را به طرز صحیح انجام می دهد، کفایت می کند. و آیا بلوغ در اجیر معتبر است، تا اجیر گرفتن بچۀ ممیّز و نایب شدن او صحیح نباشد، اگرچه معلوم باشد که عمل
ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 1صفحه 259 را به طور صحیح انجام می دهد؟ بعید نیست که بلوغ معتبر نباشد، هرچند احتیاط (مستحب) اعتبار آن است.
مسأله 5 ـ اجیر نمودن صاحبان عذر ـ مانند کسی که از ایستادن ناتوان است ـ با این که غیر او وجود دارد، جایز نیست، بلکه اگر برای کسی که اجیر شده (بعد از اجیر شدن) ناتوانی پیدا شود، باید تا برطرف شدن آن صبر کند و اگر وقت تنگ شود (و عذر برطرف نشده باشد)، اجاره فسخ می شود، بلکه احتیاط (واجب) آن است که اجیر نمودن صاحب جبیره و کسی که وظیفه اش تیمّم است، جایز نیست.
مسأله 6 ـ اگر برای اجیر سهو یا شکی پیدا شود، باید به حکم آن، بر طبق اجتهاد یا تقلید خودش عمل کند، اگرچه با مقتضای اجتهاد یا تقلید میّت مخالف باشد. چنان که اگر اجیر شده است که عمل را به طور صحیح انجام دهد، بر او واجب است که نماز را طبق مقتضای تکلیف و اعتقاد خودش که برخاسته از اجتهاد یا تقلید است بخواند و اگر در اجاره برای او کیفیت مخصوصی تعیین شود که اجیر عمل را به این کیفیت باطل می داند، احتیاط (واجب) آن است که خود را برای آن اجیر ننماید.
مسأله 7 ـ جایز است هر یک از مرد و زن برای دیگری (مرد برای به جا آوردن قضای اعمال زن و برعکس) اجیر شود و در بلند و آهسته خواندن و پوشش نماز و شرایط لباس، باید حال خود نایب رعایت شود نه کسی که از او نیابت می شود (میّت)، پس مرد در نمازهایی که باید بلند بخواند، بلند می خواند و به مانند زن خود را نمی پوشاند، اگرچه نایب از زن باشد. و زن در نمازهایی که باید بلند خوانده شود بین بلند و آهسته خواندن مخیّر است و پوشش به همان گونه که برای زن هست، بر او واجب است اگرچه نایب از مرد باشد.
مسأله 8 ـ قبلاً دانستی که واجب نبودن ترتیب به طور کلّی در قضای نماز خصوصاً در جایی که به کیفیت فوت نماز جاهل باشد، خالی از قوّت نیست، بنا بر این اجیرنمودن عده ای برای قضای نمازهای یک نفر جایز است و تعیین وقت برای آن ها واجب نیست و برای آنان جایز است در یک وقت نمازها را قضا نمایند، مخصوصاً اگر بدانند میّت، چگونگی فوت شدن نمازها را نمی دانسته و یا نسبت به حال میّت در این زمینه، اطّلاعی نداشته باشند.
ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 1صفحه 260 مسأله 9 ـ برای اجیر جایز نیست بدون اذن مستأجر، شخص دیگری را برای آن عمل اجیر نماید. البته اگر قبول کرده باشد که کار را انجام دهد، بدون آن که خودش را برای عمل اجیر نموده باشد، جایز است دیگری را برای آن اجیر نماید، لکن در این صورت بنابر احتیاط (واجب) نباید این اجیر را به کمتر از آن اجرتی که برای آن کار معیّن شده است اجیر نماید، مگر آن که خودش مقداری از کار را ـ اگرچه کم باشد ـ انجام داده باشد.
مسأله 10 ـ اگر برای اجیر وقت و مدّتی معیّن شود و اجیر در آن مدت کاری انجام ندهد یا آن کار را تمام نکند، حق ندارد بعد از آن مدت آن را انجام دهد، مگر آن که از مستأجر اذن بگیرد و اگر (بدون اذن گرفتن) انجام دهد، مانند شخص تبرّع کننده مستحقّ اجرت نمی شود. البته اگر قرار انجام عمل در وقت معیّن به عنوان شرط بوده است (که اجیر عمل را انجام دهد و علاوه بر آن شرطی هم داشته که انجام آن در مدت معیّنی باشد) اگر اجیر تخلّف کند (و بعد از آن مدت انجام دهد) مستحقِ همان اجرتی که معیّن شده می شود، ولی اجیر کننده حق فسخ کردن اجاره را به خاطر تخلّف شرط دارد، پس اگر فسخ نماید، اجرتی را که اجیر گرفته از او پس می گیرد و اجیر استحقاق اجرت المثل را دارد.
مسأله 11 ـ اگر بعد از عمل معلوم شود اجاره باطل بوده است، اجیر برای کارش استحقاق اجرت المثل را دارد. و همچنین است اگر اجاره به خاطر مغبون شدن یا غیر آن فسخ شود.
مسأله 12 ـ اگر کیفیت مخصوصی در عمل از حیث به جا آوردن مستحبات تعیین نشود و انصرافی هم نباشد (یعنی طوری نباشد که اگر تعیین هم نکند، خود به خود فهمیده می شود که مثلاً فلان عمل مستحبی همراه آن هست و یا نیست) واجب است مستحبات متعارف را مثل قنوت و تکبیر رکوع و مانند این ها را به جا آورد.
ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 1صفحه 261