چگونه اولین خون
و سرم را به امام وصل کردم
روزی که قرار بود اولین سرم و خون را به حضرت امام وصل کنم مثل تمام روزهایی که قرار بود بدن حضرت امام را لمس کنم و یا کاری برایش انجام دهم، صبح زود غسل کردم و نماز خواندم، دعا کردم، و از خداوند یاری و استعانت جستم و صدقه دادم و در بیمارستان جماران حاضر شدم.
فکر میکردم حالا که مدت زیادی است حضور امام نرسیده ام ایشان مرا نمیشناسند. ایشان به همراه حاج سید احمدآقا خمینی(ره) و دکتر عارفی وارد بیمارستان شدند بعد از آنکه مستقر شدند من حضور ایشان رسیدم، سلام عرض
کردم و زیارتشان کردم ایشان جواب سلام دادند من اجازه گرفتم که سرم و خون را برایشان شروع کنم ایشان از من سئوال کردند که «می خواهید مرا بیهوش کنید؟» من متوجه شدم نه تنها ایشان مرا کاملاً میشناسند بلکه تخصص مرا نیز در نظر دارند بلافاصله جواب دادم نه خیر میخواهم سوزنی به پشت دست تان زده و سرم و خون به آن وصل کنم که نهایت همراهی را فرمودند، من با یک سوزن ریز با گزیلوکائین پشت دست را بیحس کرده و با آنژیوکت شماره 14 یک واحد خون براحتی وصل و تنظیم کردم که بعداً سرم و خونهای بیشتری از این راه برای ایشان تزریق شد.
در زمان بیماری فیلمی از ایشان گرفته شد که در حین آخرین نماز در حال قیام و قعود این سرم و خون بدست ایشان وصل است و بارها از تلویزیون نشان داده شده است.