مقدمه
بسم الله الرحمن الرحیم
شامگاه شنبه 13 خرداد 1368 هجری شمسی شاید تلخترین روز از عمر چند هزار ساله این مرز و بوم باشد. و یقیناً در عمر نسل حاضر که وجودشان به عشق خمینی عجین شده است، این شام تار، شوم ترین شب زندگی بوده است. و آنجا که چشمهای امتی که از مرزهای جغرافیای ایران، دامنۀ اندیشه اش فراتر میرود بدان دوخته شده بود. اطاقی است که روح بلند امام سر بر آستان کبریا نهاده و دل در گرو مهر حضرت احدیت سپرده، دار فانی را وداع میگوید و با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از حضور ملت شریف ایران رو به محضر پاک خداوند سبحان میکند. و ما در گوشهای از این اطاق که جهانی را چشم بدان است نشستهایم و تنها بر غریبی و فراق خویش میگرییم. که عروج آن نستوه، پروازی است تا بی نهایت و پرواز، اندوهناک نیست. آنچه مایه غم است ماندن است و در فقدان رفتهگان بر خویش گریستن و من با چشمانی اشکبار، در جمع عاشقان نظر میکنم، هر کس بر خویش میگرید و گویی قطعهای از قلب و روح خود را در سفر مییابد. گویی همۀ ما گمشدهای داریم. یکی نیست که همه بوده است. یکی سفر کرده است که همۀ حضور بوده است. و در این میان دکتر را میبینم، که بر پدرش میگرید.
مردی که یازده سال او را چونان پسری پرستاری کرده است و از جان خویش در حفظ صحت امام خویش فرو گذار نکرده است.
درست به خاطرم نیست امّا از لحظهای که دانستم امام هم مریض میشوند دکتر عارفی را شناختم و نمیدانم که چه کرده بود و چگونه زیسته بود که این مرغ سعادت باید بر تارک او مینشست، طبابت امام یعنی همراه او بودن، لحظهای از او جدا نبودن، او را از نزدیک دیدن و با جان و روح او آشنا شدن، از نفس گرم او
پیرایههای زشتی را از خویش زدودن، در نگاه او درسهای ناگفتنی خواندن و آخر او را طبابت کردن و دعای خیر امتی را برای خویش خریدن.
آنانکه امام را میشناختند و در هر طلوع و غروب، هر صبح و شام، هر فرود و فراز، هر نماز و نیاز و هر لحظه او را دعا میکردند بی شک تیم پزشکی را نیز در دعای خویش لحاظ میکردند. آنانکه بیش از 11 سال لحظه به لحظه قلب تپنده جهان اسلام را زیر نگاه تیزبینانه خویش داشتند و از کار و زندگی خویش می گذشتند تا جان امام از هر خطری مصون و محفوظ باشد. رازداری اینان محتاج توضیح نیست که بروز کوچکترین بیماری امام چه تأثیراتی در جهان خارج میداشت و چگونه دل مسلمانان و حق جویان را به درد میآورد و چه سان در اندیشه خام بدخواهان تصوراتی واهی پدید میآورد.
و به شهادت همه ملت ایران از مراحل بیماری امام جز آنچه از طریق دفتر اعلام میشد هیچکس اطلاعی نداشت بروز سکته شدید سال 65 حادثهای بود که اگر اندکی در خفاء آن مسامحه میشد مشکلات شدیدی در جنگ و حوادث سیاسی داخلی برای انقلاب و نظام پدید میآمد. و این مجموعه خدا جوی که پروانهوار گرد شمع و جود امام میگشتند و همواره و بدون لحظهای تعلّّل از گوهر خداداد امام پاسداری میکردند. تنها با اتکاء به خدا و استفاده از جوهرۀ علم و دانش و همدلی و نظم در امور و بالاتر از همه با عشق پاک به حضرت روح الله، توانستند امام را از آفت حوادث مصون نگاه دارند. و ملت ایران از این جهت سپاسگذار اینان خواهد بود.
کتاب حاضر که بیانگر سیر بیماری و معالجات امام است توسط آقای دکتر عارفی به رشته تحریر در آمده است و بی شک با تأمل در آن علاوه بر خاطرات ایشان از امام میتوان به زحمات پزشکان متخصص پی برد.
در پایان خالی از لطف نیست بلکه لازم است که از یادگار فقید امام نیز یادی
کنیم و بدانیم که همه تلاشها و همه خدمات مرهون حضور بی وقفه او و مدیریت قوی و دقیق و هم چنین نظارت بی وقفه ایشان بوده است. و رعایت همه موازین پزشکی در کنار حضور مستمر امام در صحنه سیاست و رهبری انقلاب جهانی اسلام تنها با فداکاری و جان فشانی آن سرباز فداکار امام میسر بوده است. خداوند آن دو عزیز سفر کرده را بر خوان رحمت خویش مهمان سازد و همه خدمتگزاران به اندیشه ایشان را مشمول الطاف خویش قرار دهد.
سیدحسن خمینی
فروردین 1374