بنام خدا
دکتر غلامرضا پورمند
استاد و رئیس بخش اورلژی
بیمارستان سینا (دانشگاه علوم پزشکی تهران)
هنگامی که برادر ارجمند جناب آقای دکتر عارفی که سابقه همکاریمان از قبل از انقلاب (در بیمارستان سوم شعبان و بیمارستان سینا) شروع شده بود، در اوائل بهمن 1358 تلفنی اطلاع دادند که حضرت امام(ره) را به تهران منتقل نمودهاند، و مشکل دفع ادرار دارند. اینجانب بلافاصله در بخش CCU بیمارستان شهید رجایی بر بالین ایشان حضور یافتم و در همان زمان پس از معاینه از ایشان تقاضا شد که اجازه درناژ مثانه را بدهند و بالطبع مانند اکثر عزیزان ایشان نیز از انجام این عمل کراهت داشتند و موافقت نفرمودند.
آقای دکتر عارفی و حاج احمد آقا که به تمام خصوصیات حضرت امام(ره) احاطهای کامل داشتند، فرمودند این مسأله راه حل دارد و پس از آن حاج آقا صانعی را در جریان گذاشتند و ایشان آهسته جملهای به امام(ره) گفتند و آن حضرت پس از شنیدن آن، فرمودند: «اشکالی ندارد، آقای دکتر کارشان را انجام دهند.» و بنده بلافاصله سونداژ را انجام دادم و برای دفع ادرار سوند چندین روز در محل باقی ماند، اما آنچه که قابل توجه است جملهای است که حاج آقا صانعی به امام(ره)
گفته بودند این بود که ایشان تکلیف بودن این عمل را ذکر کرده بودند و حضرت امام(ره) با شنیدن این حرف و با توجه به تخصصی بودن کار، نسبت به انجام عمل رضایت دادند.
چند روزی گذشت سوند برداشته و رادیوگرافیهای لازم انجام شد و خوشبختانه به جز یک کیست در توموگرافی، پاتولوژی دیگری وجود نداشت. حضرت امام در این روزها مبتلیٰ به تب شدند. استاد محترم جناب آقای دکتر یلدا مشتاقانه در جریان قرار گرفتند و پس از تجویز دارو خوشبختانه تب قطع شد و ایشان بهبودی یافتند.
ایشان از علائم پروستاتیسم خفیف قبل و بعد از بستری شدن شکایت داشتند، ولی خوشبختانه هیچگاه مشکل جدّی از این بابت نداشتند. در خرداد 1368 پس از انجام عمل جراحی توسط جناب آقای دکتر فاضل و گذاشتن سیستوستومی، ایشان دچار خونریزی از مثانه گردیدند که آن روز (شاید حدود ساعت سه صبح) جناب آقای دکتر عارفی تلفنی موضوع را به این جانب اطلاع دادند و بنده بلافاصله عازم جماران شدم و پس از معاینه از ایشان، عرض کردم لازم است ابتدا سیستوسکپی و در صورت لزومTUR (تی - یو - آر) شوند. ابتدا با جناب آقای دکتر الیاسی، سپس جناب آقای دکتر فاضل و بالاخره برادر ارجمند جناب آقای دکتر سیم فروش (که همگی در استراحتگاه نزدیک بیمارستان شب را سپری نموده بودند) در این خصوص مشورت شد. جناب آقای دکتر الیاسی خطرات و عواقب بیهوشی را یادآور شدند ولی چارهای نبود، هماتوری همچنان ادامه داشت، بالاخره موافقت تیم پزشکی جلب شد و بنده همان وقت از بیمارستان سینا وسایل لازم اختصاصی مثل سوند هماتوری و... را با آمبولانس به جماران منتقل و به همراه برادر ارجمند جناب آقای دکتر سیم فروش برای ایشان سیستوسکپی و تی - یو - آر محدودی انجام دادیم و بالاخره با یاری خداوند، بعدازظهر همان روز هماتوری ایشان قطع شد.