معاینه از اهل بیت
و تصادف با خود حضرت امام
در حیاط منزل
یک روز جهت معاینه و مداوای اهل بیت محترم به اندرون روانه شدم، بعد از معاینات و دستورات پزشکی اجازه مرخصی خواستم و در حالیکه سرم را به زیر انداخته و بسرعت بطرف در میرفتم با شخصی تصادف کردم، هر دو متوقف شدیم و با تعجب به هم نگاه کردیم این شخص خود حضرت امام بود. من از خجالت سرخ شدم و سلام کردم، حضرت امام نیز مرا شناخت و جواب سلام داد و در حالیکه یک رادیو کوچک از مچ دستش آویزان بود و به آن گوش میکرد به قدم زدن ادامه داد. لازم است اینجا یادآوری کنم حضرت امام به رادیوها گوش میداد و روزنامهها را مطالعه میکرد، و ارتباط وسیعی با طبقات مختلف مردم داشت و کاملاً در جریان وقایع روز بود.