اهمیت به دستورات پزشک
حضرت امام اهمیت زیادی به دستورات پزشک میدادند و در انجام موارد تجویز شده بسیار دقیق بودند. ابرمردی که «نه» گفتن وی لرزه بر اندام شرق و غرب میانداخت وقتی از پزشک نحوه مصرف دارو و یا رعایت امر خاصی را میشنید به آرامی میپذیرفت. حضرت امام از محدود شدن و وابسته بودن بسیار ناراحت می شدند ولی وقتی مطالب به صورت مستدل برایشان توضیح داده میشد به آسانی می پذیرفتند و در رعایت موارد پذیرفته شده دقیق بودند. گاه این پذیرش برایشان تلخ بود معهذا به عنوان یک دستور طبی مراعات میکردند. روزی ایشان مراحل نقاهت
بعد از یک انفارکتوس را میگذراندند و میخواستند قدم زنان از حیاط کوچک بیمارستان به حیاط منزل وارد شوند. در مسیر راه چند پله و یک شیب وجود داشت که در آن شرایط رفتن ایشان بدون کمک صلاح نبود و ضرورت داشت با صندلی چرخدار از آن قسمت عبور کنند. اطرافیان صندلی چرخدار را در محل آماده کرده بودند. امام از نشستن روی صندلی چرخدار خوششان نمیآمد و بخصوص در آن مرحله از نشستن روی آن خودداری نمودند و اصرار اطرافیان هم بی تأثیر بود. همراهان از من که با فاصلهای دورتر ایستاده بودم کمک خواستند. وقتی به ایشان نزدیک شدم فرمودند چه کسی میگوید که باید سوار صندلی چرخدار شوم، من حالم خوب است. به آرامی عرض کردم من به عنوان پزشک میگویم که ضرورت دارد حضرت امام این قسمت از راه را خودشان نپیمایند. در حالی که از شنیدن این موضوع خشنود نبودند علیرغم میل خود روی صندلی چرخدار نشستند و من حالت تکدّر را در چهرۀ مبارکشان میدیدم. زمزمه عتاب آلودی هم بر لب داشتند که شاید حاکی از آن بود که پیمودن این راه که مشکل نیست و از کجا میدانید که برایم خطرناک است، معهذا دستور پزشک را پذیرفتند و در صندلی چرخدار آرام گرفتند و من هم زمزمه میکردم که هرگونه عتابی را بجان و دل خریدارم به شرط آنکه وجود مبارک امام محفوظ بماند و البته امام با نگاه مهربان دقایق بعد خود فهماندند که «تو وظیفه خود را انجام بده».