فصل پنجم خاطرات و گزارشهای پزشکی
دکتر سیدعبدالحسین طباطبائی
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : عارفی، حسن

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1376

زبان اثر : فارسی

دکتر سیدعبدالحسین طباطبائی

دکتر سید عبدالحسین طباطبائی

‏متخصص قلب و فوق تخصص در بیماری‌های مادرزادی قلب و ‏

‏عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران، مسئول برنامه‌ریزی ‏

‏و هماهنگی اعضای ثابت تیم پزشکی‏

‏بسمه تعالی‏

‏برادر بزرگوار جناب آقای دکتر عارفی سرپرست محترم تیم پزشکی معالج حضرت امام(س).‏

‏با عرض معذرت از تأخیر طولانی که در امتثال امر مبنی بر نگاشتن خاطراتم‏‎ ‎‏از دوران خدمت در تیم پزشکی معالج حضرت امام(س) صورت پذیرفت و با‏‎ ‎‏آرزوی توفیق هر چه بیشترتان در به پایان رساندن کتاب ارزشمندتان، نوشتار زیر‏‎ ‎‏تقدیم می‌گردد. آنچه که سبب این تأخیر گردید آن بود که هر بار که بر این امر مهم‏‎ ‎‏اقدام می‌کردم آنچنان این کار به نظرم دشوار می‌رسید که کار نیمه تمام می‌ماند.‏‎ ‎‏دشورای کار بدان سبب بود هرگز قادر نبودم درباره امام بزرگوار بدانگونه که‏‎ ‎‏شایسته است سخن بگویم و بجرأت می‌توانم بگویم که هر کوششی که تاکنون در‏‎ ‎‏این مسیر صورت پذیرفته است اگر چه سترگ ولیکن ناموفق بوده است. شخصیت‏‎ ‎‏شگرف و تحسین برانگیز امام همچون قله‌ای دست نیافتنی است که اندیشه هر‏‎ ‎‏پوینده‌ای بقدر همّتش بر دامنه‌ای از آن دست یافت. امام مجموعه‌ای از صفات و‏‎ ‎‏خصوصیات و ابعاد برتر انسانی بود که در کنار هم قرارگیری آنها در یک فرد باور‏‎ ‎

‏نکردنی به نظر می‌رسید. شجاعت و بی باکی در عین عطوفت و مهربانی، کفر‏‎ ‎‏ستیزی و عدالت خواهی در عین زهد و دنیاگریزی، اندیشه‌ای پرخروش و ظلم ستیز‏‎ ‎‏در عین طبعی لطیف و شاعرانه، تفکّری فقاهتی در عین استدلالی فیلسوفانه و‏‎ ‎‏بینشی عارفانه، (همه و همه به بیکرانگی وجود) در جوهر انسانی به ودیعت نهاده‏‎ ‎‏شده بود که از یکسو می‌کوشید تا همگان را به عبودیت آن برتر یگانه فراخواند و از‏‎ ‎‏دیگر سو از قید بندگی هر آنچه غیر اوست برهاند. امام در جهاد، در فقاهت، ‏‎ ‎‏در فلسفه، در عرفان، در زمامداری، در انسان شناسی، در زهد و تقوی، هر کدام، سرآمد‏‎ ‎‏تاریخ روزگاران پس از معصومین(ع) شناخته شده است. فقیه زاهدی که در عرفان‏‎ ‎‏نظری و عملی سرآمد زمان خود بود و بی پروا سرستیز با صاحبان زر و زور و تزویر‏‎ ‎‏داشت، در عرصه هنر و ادب همچون شاعری دلسوخته و از دنیا رسته ظهور نمود.‏‎ ‎‏امروز امام برای آزادیخواهان و مبارزان جهان الگوی مبارزه و اسوه ظلم ستیزی و آشتی‏‎ ‎‏ناپذیری است و برای فقیهان و مجتهدان به عنوان پایه گذار فقاهت جامع و پویا و‏‎ ‎‏برای اهل معرفت به عنوان سر سلسله عارفان و برای اهل زهد و ورع به عنوان‏‎ ‎‏بزرگترین تارک دنیا و مافیها و برای اهل سیاست و کشور داری به عنوان زمامداری‏‎ ‎‏حکیم و بصیر و... مطرح است. تصدیق می‌فرمایید برای چون منی، با این بضاعت‏‎ ‎‏اندک، بدون آنکه در هیچیک از این مقوله‌ها کمترین اطّلاعی داشته باشم، تا چه حد‏‎ ‎‏دشوار است که درباره چنین شخصیّتی سخن بگویم. از سوی دیگر هرگز قادر‏‎ ‎‏نیستم مراتب اعجاب و تحسین خود را از اینهمه بزرگی ابراز نکنم. امروز برای ما و‏‎ ‎‏ملت ما براحتی ممکن است که «تنها بخدا اندیشیدن را» و «تنها و تنها از خدا کمک‏‎ ‎‏خواستن را» و «هر‏‎ ‎‏کاری را تنها بخاطر خدا انجام دادن را» و «از همه غیر از‏‎ ‎‏خدا بریدن را» و «در راه او هر ناملایمی بجان خریدن را» و «از حسادت حاسدان و‏‎ ‎‏بدخواهان نهراسیدن را» و «نوشیدن جام زهر در راه مصلحت اسلام و مسلمین را»‏‎ ‎‏در باور خویش بگنجانیم. و با اندکی تأمل در رفتار و سیره امام بخوبی می‌توان‏‎ ‎

‏توحید را و توکل را و اخلاص را و ‏«کمال الانقطاع الیه»‏ را و صبر را و شجاعت را و‏‎ ‎‏ تسلیم محض در مقابل امر الهی را شناخت و بر این باور رسید که می‌توان در این‏‎ ‎‏کج آئین قرن دیوانه و در این دنیای دور از قرار مهر و انسانیت تا مرز کمال انسانیت‏‎ ‎‏و عصمت پیش رفت. من هرگاه به گذشته باز می‌گردم و می‌اندیشم که تقدیر الهی بر‏‎ ‎‏چون منی چنین منّتی نهاد تا افتخار شناخت هر چند ظاهری و خدمت به آن انسان‏‎ ‎‏برگزیده را نصیبم نماید، ضمن آنکه شاکر آن همه لطف بیکران می‌شوم ولی در عین‏‎ ‎‏حال برخود می‌لرزم چرا که بر این باورم که چنانچه قصوری در آن خدمت صورت‏‎ ‎‏پذیرفته باشد، گناهی است نابخشودنی و از او جلّ و علا که غافر ذنوب است طلب‏‎ ‎‏بخشش می‌کنم و عذر تقصیر به درگاه او می‌برم بدان امید که گر لغزشی رفت‏‎ ‎‏معذورمان بدارد.‏

‏فرصت اندک و امکان خطا در نقل خاطرات پس از چند سال مرا از آن‏‎ ‎‏بازمی دارد که بدون تأمل و داشتن فرصتی کافی و مراجعه به یادداشتهای آن‏‎ ‎‏روزگاران، گزارش را تقدیم دارم ولیکن جهت امتثال امر و با توجه به فرصت اندکی‏‎ ‎‏که باقیمانده است، متن قسمتی از پرسش و پاسخی را که در تابستان سال 1369 با‏‎ ‎‏اینجانب در ارتباط با مسائل پزشکی حضرت امام(س) به عمل آمده بود تقدیم‏‎ ‎‏می‌دارم تا هر اندازه از آنرا که لازم می‌دانید بکار برید. توفیق هرچه بیشترتان را‏‎ ‎‏در‏‎ ‎‏بپایان رساندن کتاب پرارزشتان آرزو می‌کنم و با توجه به سابقه طولانی خدمت شما‏‎ ‎‏در تیم پزشکی حضرت امام(س) و اشراف شما بر کلیه مسائل درمانی ایشان‏‎ ‎‏امیدوارم مجموعه کاملی از اقدامات انجام شده فراهم آید. در اینجا بی مناسبت‏‎ ‎‏نمی بینم به خاطره‌ای از حضرت امام(س) اشاره نمایم. به خاطر دارم که در همین‏‎ ‎‏ایام آخر، یکی – دو روز قبل از عمل جراحی معده، وقتی با ایشان از بیمارستان بقیة الله‏‎ ‎‏به منزل برمی گشتم، ایشان مطالب محبت آمیزی در‏‎ ‎‏مورد اعضای تیم پزشکی و‏‎ ‎‏جنابعالی و زحماتی که بر عهده تیم پزشکی است بیان فرمودند و از آن جمله ذکر‏‎ ‎

‏کردند که من وقتی‏‎ ‎‏در روز ورود به ایران در بهشت زهرا در میان انبوه جمعیت‏‎ ‎‏نمی توانستم خودم را به خاطر ازدحام زیاد کنترل نمایم. احساس کردم که یک نفر‏‎ ‎‏می خواهد به زور چیزی را جلوی بینی من بگذارد و من مقاومت می‌کردم زیرا‏‎ ‎‏نمی دانستم که او کیست و چه می‌خواهد بکند تا اینکه عاقبت تسلیم شدم و بعدها‏‎ ‎‏فهمیدم که آن شخص، دکتر عارفی بوده است و می‌خواسته‌اند ماسک اکسیژن برایم‏‎ ‎‏بگذارند و گفتند از همانروز تا بحال ایشان به طور مرتب به من محبت کرده‌اند. فکر‏‎ ‎‏می کنم ذکر این خاطره خود گواه صادقی است بر اشراف شما بر کلیه مسائل‏‎ ‎‏درمانی حضرت امام(س) و از این روست که امیدوارم مجموعه‌ای که در دست تهیه‏‎ ‎‏دارید بتواند گویای تلاشهای صادقانه، مخلصانه، ایثارگرانه و شبانه روزی شما‏‎ ‎‏و دیگر پزشکان و نیز پرستاران و دیگر اعضای تیم پزشکی باشد که بطور مستمر‏‎ ‎‏در‏‎ ‎‏طول سالهای حساس پس از انقلاب با مشارکت در امر درمان حضرت امام(س)‏‎ ‎‏توانستند مسئولیت خطیر خود را به عنوان یک متخصص متعهد، بدور از شائبه نام و‏‎ ‎‏نشان به انجام رسانند.‏

‏با پوزش از اطاله کلام متن گفتگوی فوق الذکر تقدیم می‌گردد.‏

‏سئوال: جناب آقای دکتر طباطبایی ممکن است بفرمایید از چه تاربخی به تیم پزشکی معالج‏‎ ‎‏حضرت امام پیوستید؟‏

‏جواب: در فروردین سال 1365 که ایشان دچار انفارکتوس قلبی شدند، به‏‎ ‎‏پیشنهاد برخی از اعضاء شورا و تصویب این شورا، این افتخار را یافتم که در تیم‏‎ ‎‏پزشکی معالج حضرت امام(س) انجام وظیفه نمایم.‏

‏سئوال: ممکن است در ارتباط با تیم پزشکی حضرت امام و اعضاء تشکیل دهندۀ آن توضیحاتی‏‎ ‎‏ بفرمایید؟‏

‏جواب: در آن زمان که بنده به این جمع پیوستم این شورا مرکب بود از آقایان‏‎ ‎‏دکتر انصاری، نعمتی پور، معتمدی، حیدری، رنجبر نژاد، سهراب پور، نعیمی، ‏‎ ‎

‏پورمقدس، عارفی که بعداً به این جمع آقایان دکتر نوحی - صدر عاملی - محبّی و‏‎ ‎‏صنعتی ملحق شدند.‏

‏سئوال: تصمیم گیری در مورد مسائل پزشکی چگونه صورت می‌گرفت؟‏

‏جواب: ما بطور مرتب جلسات مشورتی داشتیم و در مورد مطالب مختلف و‏‎ ‎‏از جمله چنانچه مسئله خاصّی پیش آمده بود مشورت می‌شد و تصمیم جمعی‏‎ ‎‏گرفته می‌شد و پس از آنکه به تصویب شورا می‌رسید این تصمیم به اجرا در می‌آمد‏‎ ‎‏و مواردی که‏‎ ‎‏لازم بود به عرض امام برسد این کار توسط آقای دکتر عارفی و یا‏‎ ‎‏اینجانب صورت می‌گرفت باید عرض کنم که محیطی بسیار دوستانه و علمی در‏‎ ‎‏شورا حاکم بود و آخرین مطالب و تجربیات پزشکی مورد بحث و اظهار نظر قرار‏‎ ‎‏می گرفت و همۀ همکاران بدون هیچگونه تعصّب و یا پافشاری بر نظریۀ خود بر‏‎ ‎‏آنچه مصلحت به نظرمی رسید گردن می‌نهادند و لو اینکه این نظر از سوی همکاران‏‎ ‎‏جوانتر عرضه شده باشد. این محیط بسیار صمیمی و دوستانه به خاطر آن بود که‏‎ ‎‏همه تنها یک هدف داشتند و آن حفظ سلامت و جان حضرت امام و انجام آنچه به‏‎ ‎‏نظرشان بهترین اقدام ممکن بود. در انتخاب اعضاء این شورا کوشش شده بود که‏‎ ‎‏افراد از مراکز مختلف آموزشی انتخاب شوند تا تبادله نظر و آراء بیشتری صورت‏‎ ‎‏گیرد. البته باید عرض کنم که ترکیب یاد شده اعضاء ثابت تیم پزشکی بودند و‏‎ ‎‏چنانچه مسئله خاصی پیدا می‌شد متخصّصین رشته‌های مربوطه که همیشه از میان‏‎ ‎‏بهترین‌ها انتخاب می‌شدند جهت معاینۀ حضرت امام و اظهار نظر به شورا دعوت‏‎ ‎‏می شدند. برای مثال: وقتی حضرت امام در خرداد 67 دچار مسئله حاد گوارشی‏‎ ‎‏شدند از آقای دکتر فاضل و آقای دکتر زالی دعوت شد که به جمع پزشکان بپیوندند‏‎ ‎‏و همۀ تصمیم گیریهای مربوطه طبق نظر ایشان انجام می‌شد. و یا چنانچه نیاز به‏‎ ‎‏متخصص گوش و حلق و بینی و یا متخصص چشم، پوست، ارتوپدی، ‏‎ ‎‏دندانپزشکی بود، پزشکان این رشته دعوت می‌شدند و دستورات پزشکی که تجویز‏‎ ‎

‏می‌کردند توسط آقای عارفی و با مشورت اعضاء ثابت تیم پزشکی به مورد اجرا در می‌آمد.‏‎ ‎‏سئوال: امام جمعاً چند بار در بیمارستان بستری شدند؟‏

‏جواب: اگر از بعد از پیروزی انقلاب اسلامی یعنی زمانی که حضرت امام به‏‎ ‎‏ایران تشریف آوردند در نظر بگیریم. جمعاً چهار بار، یک بار‏‎ ‎‏در سال 1358‏‎ ‎‏که‏‎ ‎‏ایشان بخاطر ناراحتی قلبی (آنژین صدری ناپایدار) در بیمارستان قلب بستری شدند‏‎ ‎‏ و بار دوّم در فروردین سال 1365 به خاطر انفارکتوس قلبی و بار سوّم در خرداد‏‎ ‎‏1367 به خاطر مسئله حاد شکمی و بالاخره آخرین بار در خرداد 1368 جهت‏‎ ‎‏عمل جرّاحی معده در بیمارستان بقیة الله اعظم جماران بستری شدند.‏

‏سئوال: چنانچه ذکر کردید، حضرت امام به بیماری قلبی مبتلا بودند و به همین خاطر در سال‏‎ ‎‏ 1358 در بیمارستان بستری شدندآیا اقدام خاصّ درمانی می‌توانست صورت بگیرد تا از انفارکتوس قلبی‏‎ ‎‏ایشان در سال 1365 جلوگیری شود؟‏

‏جواب: سئوال بسیار خوبی مطرح کردید بیماری قلبی حضرت امام ناشی از‏‎ ‎‏انسداد رگهای قلب ایشان بود که کوشش به عمل می‌آمد که این بیماری با تجویز‏‎ ‎‏داروهای مختلف کنترل شود راه دیگری که وجود داشت آن بود که آنژیوگرافی عروق‏‎ ‎‏کرنر (یعنی عکس برداری از رگهای قلب ایشان) انجام پذیرد و سپس در صورت لزوم‏‎ ‎‏عمل جراحی قلب صورت پذیرد.‏

‏ایشان شخصاً با این مسئله موافق نبودند و چندین بار که در این مورد با ایشان‏‎ ‎‏صحبت شده بود آنرا نپذیرفته بودند. حتّی بعد از انفارکتوس قلبی سال 1365 و پس‏‎ ‎‏از مرخصّی ایشان از بیمارستان یکبار دیگر شورا به طور جدّی خواستار این مسئله‏‎ ‎‏شد، در اینجا لازم است به نکته‌ای اشاره کنم. معمولاً درباره مسائل و تصمیم‏‎ ‎‏گیریهای پزشکی در مورد هر بیمار غیر از صحبت با شخص بیمار اقدام بعدی‏‎ ‎‏صحبت با بستگان بیمار است. حاج احمد آقا و بیت شریف حضرت امام بر این‏‎ ‎

‏عقیده بودند، که حضرت امام تنها به آن خانوادۀ محترم تعلّق ندارند بلکه به همۀ‏‎ ‎‏ملّت و شیفتگان و علاقمندانشان وابسته‌اند. لذا همیشه پس از آنکه مطالب با برادر‏‎ ‎‏بزرگوار حاج احمد آقا در میان گذاشته می‌شد و از آن طریق بیت امام در جریان‏‎ ‎‏قرار می‌گرفتند، همزمان بنا به توصیۀ حاج احمد آقا مسئولین طراز اوّل مرکب از:‏‎ ‎‏آقایان ریاست محترم جمهوری - ریاست محترم مجلس - نخست وزیر - ریاست‏‎ ‎‏محترم قوۀ قضائیه - دعوت می‌شدند و جلسۀ مشترک با تیم پزشکی صورت‏‎ ‎‏می گرفت و چنانچه مسئلۀ جدیدی پیش آمده بود با ایشان در میان گذاشته می‌شد.‏‎ ‎‏از جملۀ این جلسات یکی جلسه‌ای بود که به پیشنهاد اعضاء شورا تشکیل‏‎ ‎‏شد که درآن جلسه تصمیم شورا مبنی بر لزوم آنژیوگرافی قلب و در صورت لزوم‏‎ ‎‏عمل جراحی عروق قلب مطرح گردید و قرار بر آن شد که آقایان به هرگونه که‏‎ ‎‏خود صلاح می‌دانند این مسئله را یکبار دیگر با حضرت امام مطرح کنند. این بار نیز‏‎ ‎‏امام این پیشنهاد را نپذیرفتند و می‌توانم بگویم که این امر جزء موارد معدودی بود که‏‎ ‎‏امام نظری غیر از نظر پزشکان می‌دادند چرا که در اکثر موارد ایشان تبعیت زیادی از‏‎ ‎‏نظریات پزشکان داشتند برای مثال وقتی دارویی قرار بود سر ساعت خاص مثلاً هر‏‎ ‎‏4 ساعت و یا حتی هر 2 ساعت مصرف شود ایشان دقیقاً بدون یک دقیقه پس و‏‎ ‎‏پیش این کار انجام می‌دادند، حتی در سال 1368 وقتی عمل جراحی شکم مطرح‏‎ ‎‏شد امام بدون حتی یک سئوال آنرا پذیرفته و لیکن در‏‎ ‎‏مورد آنژیوگرافی عروق قلب و‏‎ ‎‏عمل جراحی قلب ایشان آنرا نمی‌پذیرفتند.‏

‏سئوال: تا چه حد حضرت امام به دستورات آقایان پزشکان عمل می‌کردند؟ آیا مواردی بود که‏‎ ‎‏ ایشان نظری غیر از نظر پزشکان بدهند؟‏

‏جواب: به جرأت می‌توانم بگویم تا بحالا هرگز بیماری را بدقّت و رعایت‏‎ ‎‏ کلیه موارد توصیه شدۀ پزشکی همچون حضرت امام ندیده ام. برای مثال همانطوری‏‎ ‎‏که ذکر کردم اگر به ایشان توصیه می‌شد که بایستی دارویی مثلاً هر چهار ساعت‏‎ ‎

‏یکبار و یا هر دو ساعت یکبار مصرف شود ایشان بدقت عمل می‌کردند خاطرم‏‎ ‎‏هست که یکی از داروهای ایشان‏‎ ‎‏که هر 6 ساعت یکبار بود یک نوبت آن ساعت‏‎ ‎‏12 شب می‌شد و حضرت امام معمولاً ساعت 10 شب می‌خوابیدند و قبل از اذان‏‎ ‎‏صبح برای نماز شب و عبادت بیدار می‌شدند و در نتیجه آن ساعت درست وسط‏‎ ‎‏خواب بود و ایشان ساعت شمّاطه می‌گذاشتد تا سر ساعت 12 دارویشان را‏‎ ‎‏مصرف کنند که من وقتی متوجه شدم ساعت دارو را تغییر دادم که با خوابشان تلاقی‏‎ ‎‏پیدا نکند. داروها توسط خودشان مصرف می‌شد. به خاطر آنکه نوع داروها زیاد بود‏‎ ‎‏و در ساعات مختلفی باید مصرف می‌شد و داروهای قلبی نیز احتیاط بیشتری‏‎ ‎‏در‏‎ ‎‏مصرفشان لازم است ما یک قفسۀ کشویی کوچک درست کرده بودیم که 12 کشو‏‎ ‎‏داشت و ساعات مختلف شبانه روز را روی آنها نوشته بودیم، مثلاً 2 بعدازظهر - 4‏‎ ‎‏ بعدازظهر و... و داروهای مختلفی که لازم بود در ساعات مختلف مصرف شود در‏‎ ‎‏آنها جای داده بودیم و ایشان سر ساعت آنچه را که در کشوی مربوطه بود مصرف‏‎ ‎‏می کردند و با این ترتیب از امکان اشتباه مصرف داروها جلوگیری شده بود. گاهی‏‎ ‎‏لازم می‌شد که به دلیل خاصّی میزان مصرف دارویی تقلیل یابد مثلاً نصف شود.‏‎ ‎‏اتفاف افتاده بود که گاهی این تغییر به ایشان گفته نشده و فقط در قفسۀ دارویی‏‎ ‎‏صورت گرفته بود. ایشان با دقت بسیار زیادی که در همۀ امور داشتند بلافاصله‏‎ ‎‏متوجه این تغییر گشته و قبل از مصرف دارو با سئوال از پزشک کشیک علّت تغییر را‏‎ ‎‏جویا می‌شدند.‏

‏سئوال: میزان تجویز دارو چگونه تعیین می‌شد و تنظیم قفسۀ داروها چگونه صورت می‌گرفت آیا‏‎ ‎‏ فرد خاصّی مسئولیت داشت و یا توسط پزشک کشیک این کار انجام می‌گرفت؟‏

‏جواب: در مورد میزان داروها و نوع آنها این کار توسط تیم پزشکی تعیین‏‎ ‎‏ می‌شد و امّا تنظیم قفسۀ دارویی از زمانی که بنده به تیم پزشکی پیوستم به عهده‏‎ ‎‏اینجانب بود که هفته‌ای یکبار داروهای داخل قفسه کنترل و تجدید می‌شد و در‏‎ ‎

‏این مورد خاطره‌ای به ذهنم رسید که همیشه از بیاد آوردن آن هم خوشحال می‌شوم‏‎ ‎‏هم ناراحت. حضرت امام یک روز به من فرمودند: «من هر دو ساعت یکبار به شما‏‎ ‎‏ دعا می‌کنم». زیرا ایشان هر دو ساعت یکبار از قفسه دارویی استفاده می‌کردند.‏‎ ‎‏ من با خوشحالی عرض کردم که من دلم به دعای شما خوش است. قیافۀ‏‎ ‎‏ بشّاش ایشان در هم رفت و پس از اندکی سکوت با حالتی پدرانه فرمودند: «همیشه‏‎ ‎‏ سعی کنید که دلتان به خدا خوش باشد».‏

‏سئوال: هیچ وقت موردی اتفاق افتاده بود که حضرت امام شخصاً مصرف داروی خاص را طبق‏‎ ‎‏ توصیه دیگران پیشنهاد کرده باشند و یا بر عکس تجویز دارویی را نپذیرند؟‏

‏جواب: در‏‎ ‎‏مورد قسمت اول سئوالتان، هرگز به خاطر ندارم که ایشان خودشان‏‎ ‎‏ داروی خاصی را طبق توصیه دیگران پیشنهاد کرده باشند در مورد قسمت دوّم‏‎ ‎‏سئوالتان بیاد می‌آورم یک شب آقای دکتر انصاری کشیک بودند ایشان با من تماس‏‎ ‎‏گرفتند و گفتند که حضرت امام سراغ تو را گرفتند و با تو کار دارند من فوراً‏‎ ‎‏خدمتشان رسیدم. ایشان پرسیدند که از نظر طبّی امکان دارد که دارویی سالهای‏‎ ‎‏ طولانی عارضه‌ای نداشته باشد و یک دفعه عارضۀ خاصّی از آن بروز کند؟ من با‏‎ ‎‏ تعجّب علّت سئوالشان را جویا شدم ایشان فرمودند که من این قرص را (مقصودشان‏‎ ‎‏قرص بیزاکودیل بود) حدود‏‎ ‎‏10 - 12 سال است که مصرف می‌کنم و تا بحال هیچ‏‎ ‎‏ناراحتی خاصّی از آن نفهمیدم. در یکی دو روزۀ اخیر احساس دل درد می‌کنم به‏‎ ‎‏ من گفته‌اند که ممکن است دل درد بخاطر این قرص باشد و از من خواسته‌اند که‏‎ ‎‏دیگر این قرص را مصرف نکنم من اگر این قرص را نخورم ناراحتی دیگری پیدا‏‎ ‎‏خواهم کرد. من از دل درد ایشان در این یکی دو روزه خبر نداشتم از ایشان‏‎ ‎‏ توضیحات بیشتری خواستم با سئوال و جوابهای متعدّد به این نتیجه رسیدم که این‏‎ ‎‏دل درد‏‎ ‎‏دقیقاً یکی‏‎ ‎‏دو روز است شروع شده و کیفیت‏‎ ‎‏درد بیشتر منشاء معده‌ای را‏‎ ‎‏ مطرح می‌کرد. پرسیدم تغییر خاصی در غذا و یا داروها پیدا نشده است؟ فرمودند که‏‎ ‎

‏یک قرص جدید را از دو روز قبل مصرف می‌کنند که آن قرص مسکّنی بود که توسط‏‎ ‎‏ یکی از متخصصان ارتوپد تجویز شده بود. در مشاوره با همکاران پزشک و آقای دکتر‏‎ ‎‏ عارفی تصمیم گرفتیم که آن قرص را قطع کنیم و با قطع آن قرص‏‎ ‎‏درد کاملاً بهبود‏‎ ‎‏یافت و در حقیقت قرصی که سالیان دراز مصرف می‌کردند مقصّر نبود.‏

‏سئوال: فرمودید که قرص توسط متخصص ارتوپد تجویز شده بود ممکن است بفرمایید ناراحتی‏‎ ‎‏ ابشان چه بود که توسط متخصص ارتوپد ویزیت شده بودند؟‏

‏جواب: برنامۀ ایشان این بود که روزی سه بار پیاده روی می‌کردند یکبار‏‎ ‎‏در‏‎ ‎‏حین راه رفتن زمین خوردگی مختصری پیدا کرده بودند که باعث‏‎ ‎‏درد شده بود ولی‏‎ ‎‏ خوشبختانه آسیبی وارد نشده بود در همین رابطه ارتوپد ایشان را دیده بود که داروی‏‎ ‎‏ تجویزی اگر چه ذکر می‌شود که بر روی معده اثر سویی ندارد سبب مشکل فوق‏‎ ‎‏ شده بود.‏

‏سئوال: علت زمین خوردگی چه بود؟‏

‏جواب: ظاهراً ایشان در حال راه رفتن پایشان به موزاییک کف حیاط که‏‎ ‎‏ اندکی برآمده بود اصابت کرده و یک اتفاق خیلی ساده بود ولیکن بعدها‏‎ ‎‏دو‏‎ ‎‏مورد‏‎ ‎‏ اتفاق افتاد که در حال راه رفتن دچار عدم تعادل شده بودند موضوع بدین صورت بود‏‎ ‎‏ که یکبار یکی از بستگان نزدیک با من تماس گرفتند و گفتند که با امام در حیاط‏‎ ‎‏مشغول قدم زدن بودند و متوجه شده بودند که در آخر راه رفتن امام مختصری تعادل‏‎ ‎‏ خود را از دست داده بودند و به کمک ایشان از زمین خوردگی جلوگیری شده بود من‏‎ ‎‏ بلافاصله خدمت ایشان رسیدم و موضوع را سئوال کردم فرمودند وقتی خواسته اند‏‎ ‎‏ وارد اتاقشان بشوند هنگام درآوردن کفش احساس عدم تعادل کرده‌اند. از ایشان‏‎ ‎‏ معاینه کامل عصبی به عمل آوردم نکته خاصی نیافتم با آقای دکتر عارفی تماس‏‎ ‎‏ گرفتم و موضوع را با ایشان نیز در میان گذاشتم. عصر آنروز هنگام راه رفتن ترتیبی‏‎ ‎‏ دادیم که ایشان تنها نباشند و مجدداً این مسئله تکرار شد. تصمیم گرفتیم با یک‏‎ ‎

‏متخصص اعصاب مشورت کنیم اگر چه در معاینه کامل عصبی نکته‌ای غیر طبیعی‏‎ ‎‏ در قسمتهای مختلف سیستم عصبی نظیر مرکز تعادل و گیرنده‌های حسی و حرکتی‏‎ ‎‏پیدا نکرده بودیم. صبح روز بعد من متوجه شدم که ایشان اندکی دچار خواب‏‎ ‎‏ آلودگی شده‌اند و در ساعتی که موقع استراحتشان نبود، استراحت کرده بودند.‏‎ ‎‏ خدمتشان رسیدم و علت را جویا شدم ایشان فرمودند که چند روز است که خوابشان‏‎ ‎‏ بیشتر شده است و هنگام برخاستن از خواب، بیدار شدن برایشان دشوار است. اولین‏‎ ‎‏مسئله‌ای که به ذهنم رسید آن بود که داروهایشان را کنترل کنیم دریافتم که به ایشان‏‎ ‎‏ یک قرص 2 میلی گرمی دیازپام شبها تجویز شده است.‏

‏مقدار دارو کاهش داده شد و کل آن مسائل برطرف شد این امر نشان‏‎ ‎‏می داد که ایشان چقدر به اینگونه داروها حساس بودند‏‎ ‎‏که دو علت داشت یکی آن‏‎ ‎‏ که ایشان اصلاً عادت به مصرف اینگونه‏‎ ‎‏داروها نداشتند و دیگر سن ایشان بود. ‏

‏سئوال: با توجه به مسائلی که ذکر کردید و مثلاً امکان زمین خوردن و یا امکان بروز مسئله اورژانس‏‎ ‎‏ دیگری که وجود داشت. آیا وسائل و امکانات لازم جهت عمل جراحی اورژانس تدارک دیده شده بود.‏

‏جواب: در اینجا لازم می‌دانم ضمن پاسخ به این سئوال به نقش بسیار‏‎ ‎‏حساس و بسیار موثر برادر بزرگوار حاج احمد آقا در برنامه ریزی اینگونه امور اشاره‏‎ ‎‏کنم. ایشان واقعاً خودشان را وقف امام کرده بودند و شب و روز با پیگیری مسائل‏‎ ‎‏ درمانی حضرت امام و صحبت مداوم با پزشکان مختلف ضمن آنکه مشوق اعضای‏‎ ‎‏ تیم پزشکی بودند پیشنهادات و پیش بینی‌های مختلفی را نیز عرضه می‌کردند از‏‎ ‎‏آنجمله همین نکته‌ای که اشاره کردید یعنی ایجاد مرکزی که مجهز به کلیه وسائلی‏‎ ‎‏باشد که در صورتی که مسئله‌ای حاد اتفاق بیفتد، بدون درنگ بتوان اقدامات لازم‏‎ ‎‏ درمانی را شروع کرد. در جلسات تیم پزشکی نیز غالباً در این مورد صحبت می‌شد و‏‎ ‎‏به دنبال آن تدابیر لازم اتخاذ می‌شد در این زمینه آقای دکتر عارفی نیز زحمت زیاد‏‎ ‎‏می کشیدند و نقش بیشتری در پیش بینی‌های لازم و تهیه امکانات ضروری ایفا‏‎ ‎‏کردند.‏


‏سئوال: آیا حضرت امام(س) از تأسیس بیمارستان در کنار خانه شان اطلاع داشتند؟‏

‏جواب: خیر، ایشان ابتدا در جریان نبودند زیرا امکان داشت که با آن‏‎ ‎‏ مخالفت کنند ولیکن در سال 65 وقتی که ایشان به انفارکتوس قلبی دچار شدند و‏‎ ‎‏ سریعاً به آن بیمارستان منتقل شدند، در جریان قرار گرفتند که وقتی به ایشان عرض‏‎ ‎‏ شد که در این بیمارستان، بیماران مختلف نیز درمان می‌شوند، دیگر مخالفتی‏‎ ‎‏نکردند همین مسئله که ایشان در جریان آن بیمارستان نبودند، برخی از مسئولان را‏‎ ‎‏دچار تردید کرده بود که آیا می‌توانند در جهت راه اندازی آن مرکز کمک کنند یا نه؟ ‏

‏سئوال: فرمودید که امام در سال 1365 در بییرستان بستری شدند، ممکن است خاطره‌ای را از آن‏‎ ‎‏ایام ذکر کنید؟‏

‏جواب: تمام آن ایام سرشار از خاطره است و ذکر همۀ آنها مقدور نیست یکی‏‎ ‎‏از آنها این است که در شب دوّم بستری شدنشان در بیمارستان به خاطر دردی که‏‎ ‎‏داشتند به ایشان مسکّن تجویز شده بود و از جمله مسکّنهایی که در بیماران قلبی در‏‎ ‎‏سی سی یو تجویز می‌شود بعضی ایجاد خواب آلودگی شدید می‌کند به ایشان‏‎ ‎‏توصیه شده بود که استراحت مطلق داشته باشند و چنانچه نیاز خاصّی داشتند به‏‎ ‎‏کادر پزشکی بگویند من به همراه یکی دیگر از پزشکان و برادران پرستار در اتاق‏‎ ‎‏سی سی یو نشسته بودیم و ضربانهای قلب ایشان را کنترل می‌کردیم حدود نیم‏‎ ‎‏ساعت به اذان صبح بود که ایشان بیدار شدند و از برادر پرستاری که نزدیک ایشان‏‎ ‎‏بود ساعت را پرسیدند وقتی به ایشان گفته شد که نیم ساعت به اذان صبح مانده‏‎ ‎‏است ایشان سراسیمه روی تخت نشستند و چند بار با نگرانی و ناراحتی گفتند که‏‎ ‎‏خیلی دیر شد و مقصودشان وقت نماز شب بود. برای ما این مراقبت دقیق ایشان‏‎ ‎‏برای انجام نماز شب حتی در آن حالی که دچار سکتۀ قلبی شده بودند بسیار‏‎ ‎‏آموزنده بود.‏

‏سئوال: انفارکتوس قلبی که در سال 1365 اتفاق افتاد چه مقدار بر فعالیتهای سیاسی - اجتماعی‏‎ ‎‏حضرت امام تأثیر گذاشت؟‏


‏جواب: به هیچ وجه تأثیری نداشت چون در همان روز بعد از بستری، ‏‎ ‎‏مسئولین مملکتی را به حضور پذیرفتند و چنانچه به خاطر دارید آن ایام زمان جنگ‏‎ ‎‏تحمیلی بود و در همان بیمارستان مسائل را رهبری می‌کردند و جالب است بگویم‏‎ ‎‏از همان روز دوّم بستری از حاج احمد آقا خواستند که تلویزیون به اتاقشان آورده شود‏‎ ‎‏تا شخصاً اخبار را پی گیری نمایند. وقتی ایشان از بیمارستان مرخّص شدند به همان‏‎ ‎‏ترتیب سابق برنامه‌ها یشان را انجام می‌دادند با این تفاوت که بعد از انفارکتوس‏‎ ‎‏قلبی تصمیم تیم پزشکی بر آن قرار گرفت که به خاطر احتمال نا منظمی‌های قلبی‏‎ ‎‏که گاهی بسیار خطرناک و غافلگیرکننده است با استفاده از یک دستگاه کوچک که‏‎ ‎‏در جیب ایشان قرار می‌گرفت و قلبشان به طور مستمر از راه دور کنترل شود تا در‏‎ ‎‏صورت بروز اختلالی در ضربان قلب اقدام درمانی بلافاصله صورت پذیرد. در‏‎ ‎‏همین رابطه باید عرض کنم چهار مورد اتفاق افتاد که این دستگاه کنترل کننده ما را از‏‎ ‎‏بروز نامظمی خطرناک قلبی مطّلع ساخت که بسرعت خدمت ایشان رسیدیم و پیش‏‎ ‎‏از آنکه عوارض این نامنظمی قلبی ظاهر شود درمان دارویی لازم با تزریق داروهای‏‎ ‎‏مناسب با موفقیت انجام گرفت. و در حقیقت از حوادث ناگوار بعدی جلوگیری به‏‎ ‎‏عمل آمد. گاهی اوقات در برخی بیماران قلبی، قسمتی از قلب دچار کم خونی می‏‎ ‎‏شود ولیکن بیمار احساس درد نمی‌کند، در همانحال نوار قلبی ممکن است تغییرات‏‎ ‎‏ناشی از کم خونی را نشان دهد به این پدیده «کم خونی بی سروصدای قلبی‌» گفته‏‎ ‎‏می شود. ما به کمک کنترل مداوم نوار قلبی، بغیر از کنترل نامنظمی‌های قلبی، این‏‎ ‎‏مسئله را زیر نظر داشتیم.‏

‏سئوال: بعد از سال 1365 که حضرت امام از بیمارستان مرخصی شدند، تا چه مدت هیچگونه‏‎ ‎‏ ناراحتی نداشتند.‏

‏جواب: تا خرداد 1367 ایشان مسئله خاصی نداشتند. گاهگاهی دچار‏‎ ‎‏درد‏‎ ‎‏قلبی می‌شدند که این امر در بیماران مبتلا به گرفتگی عروق قلب غیر شایع نیست و‏‎ ‎‏با کم و زیاد کردن داروهایشان مسئله برطرف می‌شد و اساساً مشکل خاصی نداشتند‏‎ ‎

‏تا اینکه در خرداد 67 به طور ناگهانی دچار‏‎ ‎‏درد شکمی شدید شدند. خاطرم هست‏‎ ‎‏یک روز جمعه بود و ما جلسه مشورتی پزشکی داشتیم و صحبت بر سر رژیم دارویی‏‎ ‎‏ایشان بود. ایشان زنگ خاصی داشتند که با به صدا درآوردن آن پزشک کشیک را‏‎ ‎‏خبر می‌کردند، به کمک زنگ ما را فرا خواندند و ابتدا از بی حالی شدید شاکی‏‎ ‎‏بودند. و بعد از مدتی از درد شکم بلافاصله از آقایان دکتر فاضل و دکتر زالی دعوت‏‎ ‎‏شد که ایشان را ببینند به خاطر شدت درد ایشان به بیمارستان منتقل شدند و‏‎ ‎‏تشخیصی که آن موقع توسط متخصصین مربوطه مطرح شد، کم خونی قسمتی از‏‎ ‎‏روده بود که پس از چند روز‏‎ ‎‏حال ایشان بهبود یافت و از بیمارستان مرخص شدند. ‏

‏سئوال: افراد زیادی در تیم پزشکی حضور داشتند و متخصصین مختلفی در این شورا شرکت‏‎ ‎‏ داشتند. هیچگاه اختلاف نظر در این مجموعه بروز می‌کرد؟‏

‏جواب: طبیعی است که اختلاف نظر وجود داشت ولیکن همیشه با بحث و‏‎ ‎‏گفتگو و در نهایت با رأی گیری تصمیم نهایی گرفته می‌شد مثلاً به خاطر دارم‏‎ ‎‏زمانی که امام به خاطر درد شکمی‏‎ ‎‏در خرداد 67‏‎ ‎‏در بیمارستان بستری شدند به‏‎ ‎‏دلایل‏‎ ‎‏مختلفی صلاح دیده شد که ایشان هیچ چیز را به طور خوراکی مصرف نکنند و در‏‎ ‎‏اصطلاح پزشکی ‏‎ NPO‎‏ باشند سئوال بر سر داروهای قلبی ایشان بود چون ایشان‏‎ ‎‏داروهای متعددی را مصرف می‌کردند، نهایتاً تصمیم گرفته شد که حتی داروهای‏‎ ‎‏قلبی نیز به طور خوراکی مصرف نشود و به شکل تزریقی تجویز گردد. این کار برای‏‎ ‎‏اکثر داروها ممکن بود ولیکن در مورد یکی از آنها، شکل تزریق وجود نداشت. مطرح‏‎ ‎‏شد که داروی دیگری که به طریق تزریقی داده می‌شود همان کار را می‌کند. بهر‏‎ ‎‏حال دو نظریه بود یکی آنکه نباید داروی مربوطه را قطع کنیم زیرا قطع آن باعث‏‎ ‎‏تنگی رگ قلب می‌شود و دیگر آنکه مصرف هرگونه داروی خوراکی مسئله گوارشی‏‎ ‎‏را حادتر می‌نماید. نظریه دوم سرانجام شکل عملی به خود گرفت، صبح روز بعد‏‎ ‎‏وقتی در کنار تخت ایشان می‌خواستم فشارشان را کنترل کنم اظهار داشتند که از‏‎ ‎‏درد شدیدی در قفسه سینه رنج می‌برند. نوار قلبی کم خونی بسیار شدید قلب را‏‎ ‎

‏نشان می‌داد. و نواحی وسیعی از عضله قلب در معرض خطر جدی بود. بلافاصله‏‎ ‎‏شکل دیگری از آن دارو که معمولاً خوراکی است در زیر زبانشان چکاندم، درد‏‎ ‎‏بلافاصله برطرف شد و نوار به حالت عادی بازگشت و حقانیت نظریه دوم به اثبات‏‎ ‎‏رسید. بهر حال اختلاف نظر طبیعی بود که وجود داشته باشد ولیکن تصمیم نهایی‏‎ ‎‏واحدی بر اساس رأی گیری اتخاذ می‌شد.‏

‏سئوال: فرمودید که مسئله درد شکمی که منجر به بستری شدن مجدد شد در سال 67 اتفاق افتاد.‏‎ ‎‏ ممکن است بفرمایید که بعد از مرخصی، حال ایشان تا چه مدت قبل از کسالت آخر ایشان خوب بود؟‏

‏جواب: ایشان بعد از آن مسئله دیگر مشکلی نداشتند تا اردیبهشت 68 که‏‎ ‎‏دچار خونریزی گوارشی شدند و آندوسکوپی زخم وسیعی را در معده نشان داد که‏‎ ‎‏در آن احتمال خونریزی بسیار شدید مطرح بود و لذا متخصصان جراحی و گوارشی، ‏‎ ‎‏عمل جراحی هر چه سریعتر را ضروری دانستند.‏

‏سئوال: چنانچه ممکن است خاطراتی را از آخرین بار بستری ایشان نقل بفرمایید.‏

‏جواب: آن ایام یک دنیا خاطره در پی داشت. برای من بسیار مشکل است که‏‎ ‎‏ بخواهم در این فرصت کم آنها را بیان کنم تنها به چند مورد اشاره می‌کنم. شبی که‏‎ ‎‏قرار بود حضرت امام به بیمارستان بروند تا فردای آنروز عمل جراحی انجام شود وقتی‏‎ ‎‏که می‌خواستند از منزل خارج شوند به خانم حاج احمد آقا گفتند با قم تماس بگیر و‏‎ ‎‏از آقای سلطانی (پدر خانم حاج احمد آقا) بخواه که برای من دعا کنند که خدا مرا‏‎ ‎‏بپذیرد. بعد از عمل جراحی، وقتی ایشان به هوش آمدند، خانم حاج احمد آقا به‏‎ ‎‏ایشان گفت که آقا جان (مقصود آقای سلطانی) برای احوالپرسی شما آمده‌اند.‏‎ ‎‏ایشان پرسیدند که پیغام مرا به آقای سلطانی رساندید؟ خانم حاج احمد آقا در پاسخ‏‎ ‎‏گفت: شما که الحمدلله حالتان خوبست و عمل به خوبی انجام شده است.‏

‏ایشان مجدداً سئوال کردند تا مطمئن شدند که پیغامشان رسیده است. در‏‎ ‎‏همین رابطه به خاطر دارم یکبار که مقام معظم رهبری که آنروز مسئولیت ریاست‏‎ ‎‏جمهوری را بر عهده داشتند برای احوالپرسی ایشان آمدند، امام در جواب‏‎ ‎

‏احوالپرسی ایشان فرمردند. از خدا بخواهید که مرا بپذیرد. خاطرم هست وقتی که‏‎ ‎‏سرم‌های مختلف را قطع کرده بودیم و تنها یک رگ در دست ایشان جهت تزریقات‏‎ ‎‏استفاده می‌شد. به ایشان عرض کردم. آقا ان شاءالله فردا آن دستتان نیز از سرم آزاد‏‎ ‎‏می شود. ایشان در پاسخ لبخندی زدند و گفتند این بار دیگر سرم از بدن من جدا‏‎ ‎‏نمی شود و چندین خاطره دیگر در همین رابطه که گویای روشنی بود از اینکه ایشان‏‎ ‎‏سفر ملکوتی خودشان را به خوبی پیش بینی می‌کردند. و به خوبی از آن آگاهی‏‎ ‎‏داشتند.‏

‏نکته قابل تأمل آنست که با وجود همه این آگاهی ها، ایشان مانند یک بیمار‏‎ ‎‏به دستورات پزشکی به خوبی عمل می‌کردند. خاطرم هست وقتی که آقای دکتر‏‎ ‎‏عارفی در جلسه‌ای که پزشکان با حضرت امام قبل از عمل داشتند به ایشان گفتند‏‎ ‎‏که عارضه معده نیاز به عمل جراحی دارد ایشان در پاسخ فقط فرمودند بسیار خوب‏‎ ‎‏و هیچ سئوال دیگری نکردند و هیچ توضیحی در مورد اینکه کجا می‌خواهید عمل‏‎ ‎‏کنید و یا چه کسی می‌خواهد عمل کند و یا مثلاً سئوالاتی که بسیاری از بیماران‏‎ ‎‏می پرسند، نکردند. بلکه ایشان فقط زمان عمل را جویا شدند و وقتی گفته شد هر چه‏‎ ‎‏زودتر بهتر باز هم هیچ توضیحی نخواستند. نحوه برخورد ایشان برای اعضاء تیم‏‎ ‎‏پزشکی که همواره با بیماران مختلف و سئوالات مختلف روبرو هستند بسیار‏‎ ‎‏شگفت انگیز بود. بهر حال آنچه برای من مسلم است اینکه حضرت امام همانطور‏‎ ‎‏که عرض شد به خوبی از اینکه به زودی به دیدار معبود خواهند شتافت مطلع بودند.‏‎ ‎‏باز در همین رابطه خاطره‌ای عرض کنم در حدود یک هفته قبل از بستری آخر ایشان، ‏‎ ‎‏درد قلبی بر ایشان عارض شد. وقتی که داشتم از ایشان نوار قلبی می‌گرفتم و ایشان‏‎ ‎‏را معاینه می‌کردم ایشان فرمودند: آقای دکتر، هر چیزی پایانی دارد، اینها نشانه های‏‎ ‎‏پایان نیست؟ و من بعدها فهمیدم که ایشان با ذکر این مطالب می‌خواستند که به‏‎ ‎‏تدریج اذهان ما را آماده کنند.‏

‎ ‎