دکتر سید عبدالحسین طباطبائی
متخصص قلب و فوق تخصص در بیماریهای مادرزادی قلب و
عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران، مسئول برنامهریزی
و هماهنگی اعضای ثابت تیم پزشکی
بسمه تعالی
برادر بزرگوار جناب آقای دکتر عارفی سرپرست محترم تیم پزشکی معالج حضرت امام(س).
با عرض معذرت از تأخیر طولانی که در امتثال امر مبنی بر نگاشتن خاطراتم از دوران خدمت در تیم پزشکی معالج حضرت امام(س) صورت پذیرفت و با آرزوی توفیق هر چه بیشترتان در به پایان رساندن کتاب ارزشمندتان، نوشتار زیر تقدیم میگردد. آنچه که سبب این تأخیر گردید آن بود که هر بار که بر این امر مهم اقدام میکردم آنچنان این کار به نظرم دشوار میرسید که کار نیمه تمام میماند. دشورای کار بدان سبب بود هرگز قادر نبودم درباره امام بزرگوار بدانگونه که شایسته است سخن بگویم و بجرأت میتوانم بگویم که هر کوششی که تاکنون در این مسیر صورت پذیرفته است اگر چه سترگ ولیکن ناموفق بوده است. شخصیت شگرف و تحسین برانگیز امام همچون قلهای دست نیافتنی است که اندیشه هر پویندهای بقدر همّتش بر دامنهای از آن دست یافت. امام مجموعهای از صفات و خصوصیات و ابعاد برتر انسانی بود که در کنار هم قرارگیری آنها در یک فرد باور
نکردنی به نظر میرسید. شجاعت و بی باکی در عین عطوفت و مهربانی، کفر ستیزی و عدالت خواهی در عین زهد و دنیاگریزی، اندیشهای پرخروش و ظلم ستیز در عین طبعی لطیف و شاعرانه، تفکّری فقاهتی در عین استدلالی فیلسوفانه و بینشی عارفانه، (همه و همه به بیکرانگی وجود) در جوهر انسانی به ودیعت نهاده شده بود که از یکسو میکوشید تا همگان را به عبودیت آن برتر یگانه فراخواند و از دیگر سو از قید بندگی هر آنچه غیر اوست برهاند. امام در جهاد، در فقاهت، در فلسفه، در عرفان، در زمامداری، در انسان شناسی، در زهد و تقوی، هر کدام، سرآمد تاریخ روزگاران پس از معصومین(ع) شناخته شده است. فقیه زاهدی که در عرفان نظری و عملی سرآمد زمان خود بود و بی پروا سرستیز با صاحبان زر و زور و تزویر داشت، در عرصه هنر و ادب همچون شاعری دلسوخته و از دنیا رسته ظهور نمود. امروز امام برای آزادیخواهان و مبارزان جهان الگوی مبارزه و اسوه ظلم ستیزی و آشتی ناپذیری است و برای فقیهان و مجتهدان به عنوان پایه گذار فقاهت جامع و پویا و برای اهل معرفت به عنوان سر سلسله عارفان و برای اهل زهد و ورع به عنوان بزرگترین تارک دنیا و مافیها و برای اهل سیاست و کشور داری به عنوان زمامداری حکیم و بصیر و... مطرح است. تصدیق میفرمایید برای چون منی، با این بضاعت اندک، بدون آنکه در هیچیک از این مقولهها کمترین اطّلاعی داشته باشم، تا چه حد دشوار است که درباره چنین شخصیّتی سخن بگویم. از سوی دیگر هرگز قادر نیستم مراتب اعجاب و تحسین خود را از اینهمه بزرگی ابراز نکنم. امروز برای ما و ملت ما براحتی ممکن است که «تنها بخدا اندیشیدن را» و «تنها و تنها از خدا کمک خواستن را» و «هر کاری را تنها بخاطر خدا انجام دادن را» و «از همه غیر از خدا بریدن را» و «در راه او هر ناملایمی بجان خریدن را» و «از حسادت حاسدان و بدخواهان نهراسیدن را» و «نوشیدن جام زهر در راه مصلحت اسلام و مسلمین را» در باور خویش بگنجانیم. و با اندکی تأمل در رفتار و سیره امام بخوبی میتوان
توحید را و توکل را و اخلاص را و «کمال الانقطاع الیه» را و صبر را و شجاعت را و تسلیم محض در مقابل امر الهی را شناخت و بر این باور رسید که میتوان در این کج آئین قرن دیوانه و در این دنیای دور از قرار مهر و انسانیت تا مرز کمال انسانیت و عصمت پیش رفت. من هرگاه به گذشته باز میگردم و میاندیشم که تقدیر الهی بر چون منی چنین منّتی نهاد تا افتخار شناخت هر چند ظاهری و خدمت به آن انسان برگزیده را نصیبم نماید، ضمن آنکه شاکر آن همه لطف بیکران میشوم ولی در عین حال برخود میلرزم چرا که بر این باورم که چنانچه قصوری در آن خدمت صورت پذیرفته باشد، گناهی است نابخشودنی و از او جلّ و علا که غافر ذنوب است طلب بخشش میکنم و عذر تقصیر به درگاه او میبرم بدان امید که گر لغزشی رفت معذورمان بدارد.
فرصت اندک و امکان خطا در نقل خاطرات پس از چند سال مرا از آن بازمی دارد که بدون تأمل و داشتن فرصتی کافی و مراجعه به یادداشتهای آن روزگاران، گزارش را تقدیم دارم ولیکن جهت امتثال امر و با توجه به فرصت اندکی که باقیمانده است، متن قسمتی از پرسش و پاسخی را که در تابستان سال 1369 با اینجانب در ارتباط با مسائل پزشکی حضرت امام(س) به عمل آمده بود تقدیم میدارم تا هر اندازه از آنرا که لازم میدانید بکار برید. توفیق هرچه بیشترتان را در بپایان رساندن کتاب پرارزشتان آرزو میکنم و با توجه به سابقه طولانی خدمت شما در تیم پزشکی حضرت امام(س) و اشراف شما بر کلیه مسائل درمانی ایشان امیدوارم مجموعه کاملی از اقدامات انجام شده فراهم آید. در اینجا بی مناسبت نمی بینم به خاطرهای از حضرت امام(س) اشاره نمایم. به خاطر دارم که در همین ایام آخر، یکی – دو روز قبل از عمل جراحی معده، وقتی با ایشان از بیمارستان بقیة الله به منزل برمی گشتم، ایشان مطالب محبت آمیزی در مورد اعضای تیم پزشکی و جنابعالی و زحماتی که بر عهده تیم پزشکی است بیان فرمودند و از آن جمله ذکر
کردند که من وقتی در روز ورود به ایران در بهشت زهرا در میان انبوه جمعیت نمی توانستم خودم را به خاطر ازدحام زیاد کنترل نمایم. احساس کردم که یک نفر می خواهد به زور چیزی را جلوی بینی من بگذارد و من مقاومت میکردم زیرا نمی دانستم که او کیست و چه میخواهد بکند تا اینکه عاقبت تسلیم شدم و بعدها فهمیدم که آن شخص، دکتر عارفی بوده است و میخواستهاند ماسک اکسیژن برایم بگذارند و گفتند از همانروز تا بحال ایشان به طور مرتب به من محبت کردهاند. فکر می کنم ذکر این خاطره خود گواه صادقی است بر اشراف شما بر کلیه مسائل درمانی حضرت امام(س) و از این روست که امیدوارم مجموعهای که در دست تهیه دارید بتواند گویای تلاشهای صادقانه، مخلصانه، ایثارگرانه و شبانه روزی شما و دیگر پزشکان و نیز پرستاران و دیگر اعضای تیم پزشکی باشد که بطور مستمر در طول سالهای حساس پس از انقلاب با مشارکت در امر درمان حضرت امام(س) توانستند مسئولیت خطیر خود را به عنوان یک متخصص متعهد، بدور از شائبه نام و نشان به انجام رسانند.
با پوزش از اطاله کلام متن گفتگوی فوق الذکر تقدیم میگردد.
سئوال: جناب آقای دکتر طباطبایی ممکن است بفرمایید از چه تاربخی به تیم پزشکی معالج حضرت امام پیوستید؟
جواب: در فروردین سال 1365 که ایشان دچار انفارکتوس قلبی شدند، به پیشنهاد برخی از اعضاء شورا و تصویب این شورا، این افتخار را یافتم که در تیم پزشکی معالج حضرت امام(س) انجام وظیفه نمایم.
سئوال: ممکن است در ارتباط با تیم پزشکی حضرت امام و اعضاء تشکیل دهندۀ آن توضیحاتی بفرمایید؟
جواب: در آن زمان که بنده به این جمع پیوستم این شورا مرکب بود از آقایان دکتر انصاری، نعمتی پور، معتمدی، حیدری، رنجبر نژاد، سهراب پور، نعیمی،
پورمقدس، عارفی که بعداً به این جمع آقایان دکتر نوحی - صدر عاملی - محبّی و صنعتی ملحق شدند.
سئوال: تصمیم گیری در مورد مسائل پزشکی چگونه صورت میگرفت؟
جواب: ما بطور مرتب جلسات مشورتی داشتیم و در مورد مطالب مختلف و از جمله چنانچه مسئله خاصّی پیش آمده بود مشورت میشد و تصمیم جمعی گرفته میشد و پس از آنکه به تصویب شورا میرسید این تصمیم به اجرا در میآمد و مواردی که لازم بود به عرض امام برسد این کار توسط آقای دکتر عارفی و یا اینجانب صورت میگرفت باید عرض کنم که محیطی بسیار دوستانه و علمی در شورا حاکم بود و آخرین مطالب و تجربیات پزشکی مورد بحث و اظهار نظر قرار می گرفت و همۀ همکاران بدون هیچگونه تعصّب و یا پافشاری بر نظریۀ خود بر آنچه مصلحت به نظرمی رسید گردن مینهادند و لو اینکه این نظر از سوی همکاران جوانتر عرضه شده باشد. این محیط بسیار صمیمی و دوستانه به خاطر آن بود که همه تنها یک هدف داشتند و آن حفظ سلامت و جان حضرت امام و انجام آنچه به نظرشان بهترین اقدام ممکن بود. در انتخاب اعضاء این شورا کوشش شده بود که افراد از مراکز مختلف آموزشی انتخاب شوند تا تبادله نظر و آراء بیشتری صورت گیرد. البته باید عرض کنم که ترکیب یاد شده اعضاء ثابت تیم پزشکی بودند و چنانچه مسئله خاصی پیدا میشد متخصّصین رشتههای مربوطه که همیشه از میان بهترینها انتخاب میشدند جهت معاینۀ حضرت امام و اظهار نظر به شورا دعوت می شدند. برای مثال: وقتی حضرت امام در خرداد 67 دچار مسئله حاد گوارشی شدند از آقای دکتر فاضل و آقای دکتر زالی دعوت شد که به جمع پزشکان بپیوندند و همۀ تصمیم گیریهای مربوطه طبق نظر ایشان انجام میشد. و یا چنانچه نیاز به متخصص گوش و حلق و بینی و یا متخصص چشم، پوست، ارتوپدی، دندانپزشکی بود، پزشکان این رشته دعوت میشدند و دستورات پزشکی که تجویز
میکردند توسط آقای عارفی و با مشورت اعضاء ثابت تیم پزشکی به مورد اجرا در میآمد. سئوال: امام جمعاً چند بار در بیمارستان بستری شدند؟
جواب: اگر از بعد از پیروزی انقلاب اسلامی یعنی زمانی که حضرت امام به ایران تشریف آوردند در نظر بگیریم. جمعاً چهار بار، یک بار در سال 1358 که ایشان بخاطر ناراحتی قلبی (آنژین صدری ناپایدار) در بیمارستان قلب بستری شدند و بار دوّم در فروردین سال 1365 به خاطر انفارکتوس قلبی و بار سوّم در خرداد 1367 به خاطر مسئله حاد شکمی و بالاخره آخرین بار در خرداد 1368 جهت عمل جرّاحی معده در بیمارستان بقیة الله اعظم جماران بستری شدند.
سئوال: چنانچه ذکر کردید، حضرت امام به بیماری قلبی مبتلا بودند و به همین خاطر در سال 1358 در بیمارستان بستری شدندآیا اقدام خاصّ درمانی میتوانست صورت بگیرد تا از انفارکتوس قلبی ایشان در سال 1365 جلوگیری شود؟
جواب: سئوال بسیار خوبی مطرح کردید بیماری قلبی حضرت امام ناشی از انسداد رگهای قلب ایشان بود که کوشش به عمل میآمد که این بیماری با تجویز داروهای مختلف کنترل شود راه دیگری که وجود داشت آن بود که آنژیوگرافی عروق کرنر (یعنی عکس برداری از رگهای قلب ایشان) انجام پذیرد و سپس در صورت لزوم عمل جراحی قلب صورت پذیرد.
ایشان شخصاً با این مسئله موافق نبودند و چندین بار که در این مورد با ایشان صحبت شده بود آنرا نپذیرفته بودند. حتّی بعد از انفارکتوس قلبی سال 1365 و پس از مرخصّی ایشان از بیمارستان یکبار دیگر شورا به طور جدّی خواستار این مسئله شد، در اینجا لازم است به نکتهای اشاره کنم. معمولاً درباره مسائل و تصمیم گیریهای پزشکی در مورد هر بیمار غیر از صحبت با شخص بیمار اقدام بعدی صحبت با بستگان بیمار است. حاج احمد آقا و بیت شریف حضرت امام بر این
عقیده بودند، که حضرت امام تنها به آن خانوادۀ محترم تعلّق ندارند بلکه به همۀ ملّت و شیفتگان و علاقمندانشان وابستهاند. لذا همیشه پس از آنکه مطالب با برادر بزرگوار حاج احمد آقا در میان گذاشته میشد و از آن طریق بیت امام در جریان قرار میگرفتند، همزمان بنا به توصیۀ حاج احمد آقا مسئولین طراز اوّل مرکب از: آقایان ریاست محترم جمهوری - ریاست محترم مجلس - نخست وزیر - ریاست محترم قوۀ قضائیه - دعوت میشدند و جلسۀ مشترک با تیم پزشکی صورت می گرفت و چنانچه مسئلۀ جدیدی پیش آمده بود با ایشان در میان گذاشته میشد. از جملۀ این جلسات یکی جلسهای بود که به پیشنهاد اعضاء شورا تشکیل شد که درآن جلسه تصمیم شورا مبنی بر لزوم آنژیوگرافی قلب و در صورت لزوم عمل جراحی عروق قلب مطرح گردید و قرار بر آن شد که آقایان به هرگونه که خود صلاح میدانند این مسئله را یکبار دیگر با حضرت امام مطرح کنند. این بار نیز امام این پیشنهاد را نپذیرفتند و میتوانم بگویم که این امر جزء موارد معدودی بود که امام نظری غیر از نظر پزشکان میدادند چرا که در اکثر موارد ایشان تبعیت زیادی از نظریات پزشکان داشتند برای مثال وقتی دارویی قرار بود سر ساعت خاص مثلاً هر 4 ساعت و یا حتی هر 2 ساعت مصرف شود ایشان دقیقاً بدون یک دقیقه پس و پیش این کار انجام میدادند، حتی در سال 1368 وقتی عمل جراحی شکم مطرح شد امام بدون حتی یک سئوال آنرا پذیرفته و لیکن در مورد آنژیوگرافی عروق قلب و عمل جراحی قلب ایشان آنرا نمیپذیرفتند.
سئوال: تا چه حد حضرت امام به دستورات آقایان پزشکان عمل میکردند؟ آیا مواردی بود که ایشان نظری غیر از نظر پزشکان بدهند؟
جواب: به جرأت میتوانم بگویم تا بحالا هرگز بیماری را بدقّت و رعایت کلیه موارد توصیه شدۀ پزشکی همچون حضرت امام ندیده ام. برای مثال همانطوری که ذکر کردم اگر به ایشان توصیه میشد که بایستی دارویی مثلاً هر چهار ساعت
یکبار و یا هر دو ساعت یکبار مصرف شود ایشان بدقت عمل میکردند خاطرم هست که یکی از داروهای ایشان که هر 6 ساعت یکبار بود یک نوبت آن ساعت 12 شب میشد و حضرت امام معمولاً ساعت 10 شب میخوابیدند و قبل از اذان صبح برای نماز شب و عبادت بیدار میشدند و در نتیجه آن ساعت درست وسط خواب بود و ایشان ساعت شمّاطه میگذاشتد تا سر ساعت 12 دارویشان را مصرف کنند که من وقتی متوجه شدم ساعت دارو را تغییر دادم که با خوابشان تلاقی پیدا نکند. داروها توسط خودشان مصرف میشد. به خاطر آنکه نوع داروها زیاد بود و در ساعات مختلفی باید مصرف میشد و داروهای قلبی نیز احتیاط بیشتری در مصرفشان لازم است ما یک قفسۀ کشویی کوچک درست کرده بودیم که 12 کشو داشت و ساعات مختلف شبانه روز را روی آنها نوشته بودیم، مثلاً 2 بعدازظهر - 4 بعدازظهر و... و داروهای مختلفی که لازم بود در ساعات مختلف مصرف شود در آنها جای داده بودیم و ایشان سر ساعت آنچه را که در کشوی مربوطه بود مصرف می کردند و با این ترتیب از امکان اشتباه مصرف داروها جلوگیری شده بود. گاهی لازم میشد که به دلیل خاصّی میزان مصرف دارویی تقلیل یابد مثلاً نصف شود. اتفاف افتاده بود که گاهی این تغییر به ایشان گفته نشده و فقط در قفسۀ دارویی صورت گرفته بود. ایشان با دقت بسیار زیادی که در همۀ امور داشتند بلافاصله متوجه این تغییر گشته و قبل از مصرف دارو با سئوال از پزشک کشیک علّت تغییر را جویا میشدند.
سئوال: میزان تجویز دارو چگونه تعیین میشد و تنظیم قفسۀ داروها چگونه صورت میگرفت آیا فرد خاصّی مسئولیت داشت و یا توسط پزشک کشیک این کار انجام میگرفت؟
جواب: در مورد میزان داروها و نوع آنها این کار توسط تیم پزشکی تعیین میشد و امّا تنظیم قفسۀ دارویی از زمانی که بنده به تیم پزشکی پیوستم به عهده اینجانب بود که هفتهای یکبار داروهای داخل قفسه کنترل و تجدید میشد و در
این مورد خاطرهای به ذهنم رسید که همیشه از بیاد آوردن آن هم خوشحال میشوم هم ناراحت. حضرت امام یک روز به من فرمودند: «من هر دو ساعت یکبار به شما دعا میکنم». زیرا ایشان هر دو ساعت یکبار از قفسه دارویی استفاده میکردند. من با خوشحالی عرض کردم که من دلم به دعای شما خوش است. قیافۀ بشّاش ایشان در هم رفت و پس از اندکی سکوت با حالتی پدرانه فرمودند: «همیشه سعی کنید که دلتان به خدا خوش باشد».
سئوال: هیچ وقت موردی اتفاق افتاده بود که حضرت امام شخصاً مصرف داروی خاص را طبق توصیه دیگران پیشنهاد کرده باشند و یا بر عکس تجویز دارویی را نپذیرند؟
جواب: در مورد قسمت اول سئوالتان، هرگز به خاطر ندارم که ایشان خودشان داروی خاصی را طبق توصیه دیگران پیشنهاد کرده باشند در مورد قسمت دوّم سئوالتان بیاد میآورم یک شب آقای دکتر انصاری کشیک بودند ایشان با من تماس گرفتند و گفتند که حضرت امام سراغ تو را گرفتند و با تو کار دارند من فوراً خدمتشان رسیدم. ایشان پرسیدند که از نظر طبّی امکان دارد که دارویی سالهای طولانی عارضهای نداشته باشد و یک دفعه عارضۀ خاصّی از آن بروز کند؟ من با تعجّب علّت سئوالشان را جویا شدم ایشان فرمودند که من این قرص را (مقصودشان قرص بیزاکودیل بود) حدود 10 - 12 سال است که مصرف میکنم و تا بحال هیچ ناراحتی خاصّی از آن نفهمیدم. در یکی دو روزۀ اخیر احساس دل درد میکنم به من گفتهاند که ممکن است دل درد بخاطر این قرص باشد و از من خواستهاند که دیگر این قرص را مصرف نکنم من اگر این قرص را نخورم ناراحتی دیگری پیدا خواهم کرد. من از دل درد ایشان در این یکی دو روزه خبر نداشتم از ایشان توضیحات بیشتری خواستم با سئوال و جوابهای متعدّد به این نتیجه رسیدم که این دل درد دقیقاً یکی دو روز است شروع شده و کیفیت درد بیشتر منشاء معدهای را مطرح میکرد. پرسیدم تغییر خاصی در غذا و یا داروها پیدا نشده است؟ فرمودند که
یک قرص جدید را از دو روز قبل مصرف میکنند که آن قرص مسکّنی بود که توسط یکی از متخصصان ارتوپد تجویز شده بود. در مشاوره با همکاران پزشک و آقای دکتر عارفی تصمیم گرفتیم که آن قرص را قطع کنیم و با قطع آن قرص درد کاملاً بهبود یافت و در حقیقت قرصی که سالیان دراز مصرف میکردند مقصّر نبود.
سئوال: فرمودید که قرص توسط متخصص ارتوپد تجویز شده بود ممکن است بفرمایید ناراحتی ابشان چه بود که توسط متخصص ارتوپد ویزیت شده بودند؟
جواب: برنامۀ ایشان این بود که روزی سه بار پیاده روی میکردند یکبار در حین راه رفتن زمین خوردگی مختصری پیدا کرده بودند که باعث درد شده بود ولی خوشبختانه آسیبی وارد نشده بود در همین رابطه ارتوپد ایشان را دیده بود که داروی تجویزی اگر چه ذکر میشود که بر روی معده اثر سویی ندارد سبب مشکل فوق شده بود.
سئوال: علت زمین خوردگی چه بود؟
جواب: ظاهراً ایشان در حال راه رفتن پایشان به موزاییک کف حیاط که اندکی برآمده بود اصابت کرده و یک اتفاق خیلی ساده بود ولیکن بعدها دو مورد اتفاق افتاد که در حال راه رفتن دچار عدم تعادل شده بودند موضوع بدین صورت بود که یکبار یکی از بستگان نزدیک با من تماس گرفتند و گفتند که با امام در حیاط مشغول قدم زدن بودند و متوجه شده بودند که در آخر راه رفتن امام مختصری تعادل خود را از دست داده بودند و به کمک ایشان از زمین خوردگی جلوگیری شده بود من بلافاصله خدمت ایشان رسیدم و موضوع را سئوال کردم فرمودند وقتی خواسته اند وارد اتاقشان بشوند هنگام درآوردن کفش احساس عدم تعادل کردهاند. از ایشان معاینه کامل عصبی به عمل آوردم نکته خاصی نیافتم با آقای دکتر عارفی تماس گرفتم و موضوع را با ایشان نیز در میان گذاشتم. عصر آنروز هنگام راه رفتن ترتیبی دادیم که ایشان تنها نباشند و مجدداً این مسئله تکرار شد. تصمیم گرفتیم با یک
متخصص اعصاب مشورت کنیم اگر چه در معاینه کامل عصبی نکتهای غیر طبیعی در قسمتهای مختلف سیستم عصبی نظیر مرکز تعادل و گیرندههای حسی و حرکتی پیدا نکرده بودیم. صبح روز بعد من متوجه شدم که ایشان اندکی دچار خواب آلودگی شدهاند و در ساعتی که موقع استراحتشان نبود، استراحت کرده بودند. خدمتشان رسیدم و علت را جویا شدم ایشان فرمودند که چند روز است که خوابشان بیشتر شده است و هنگام برخاستن از خواب، بیدار شدن برایشان دشوار است. اولین مسئلهای که به ذهنم رسید آن بود که داروهایشان را کنترل کنیم دریافتم که به ایشان یک قرص 2 میلی گرمی دیازپام شبها تجویز شده است.
مقدار دارو کاهش داده شد و کل آن مسائل برطرف شد این امر نشان می داد که ایشان چقدر به اینگونه داروها حساس بودند که دو علت داشت یکی آن که ایشان اصلاً عادت به مصرف اینگونه داروها نداشتند و دیگر سن ایشان بود.
سئوال: با توجه به مسائلی که ذکر کردید و مثلاً امکان زمین خوردن و یا امکان بروز مسئله اورژانس دیگری که وجود داشت. آیا وسائل و امکانات لازم جهت عمل جراحی اورژانس تدارک دیده شده بود.
جواب: در اینجا لازم میدانم ضمن پاسخ به این سئوال به نقش بسیار حساس و بسیار موثر برادر بزرگوار حاج احمد آقا در برنامه ریزی اینگونه امور اشاره کنم. ایشان واقعاً خودشان را وقف امام کرده بودند و شب و روز با پیگیری مسائل درمانی حضرت امام و صحبت مداوم با پزشکان مختلف ضمن آنکه مشوق اعضای تیم پزشکی بودند پیشنهادات و پیش بینیهای مختلفی را نیز عرضه میکردند از آنجمله همین نکتهای که اشاره کردید یعنی ایجاد مرکزی که مجهز به کلیه وسائلی باشد که در صورتی که مسئلهای حاد اتفاق بیفتد، بدون درنگ بتوان اقدامات لازم درمانی را شروع کرد. در جلسات تیم پزشکی نیز غالباً در این مورد صحبت میشد و به دنبال آن تدابیر لازم اتخاذ میشد در این زمینه آقای دکتر عارفی نیز زحمت زیاد می کشیدند و نقش بیشتری در پیش بینیهای لازم و تهیه امکانات ضروری ایفا کردند.
سئوال: آیا حضرت امام(س) از تأسیس بیمارستان در کنار خانه شان اطلاع داشتند؟
جواب: خیر، ایشان ابتدا در جریان نبودند زیرا امکان داشت که با آن مخالفت کنند ولیکن در سال 65 وقتی که ایشان به انفارکتوس قلبی دچار شدند و سریعاً به آن بیمارستان منتقل شدند، در جریان قرار گرفتند که وقتی به ایشان عرض شد که در این بیمارستان، بیماران مختلف نیز درمان میشوند، دیگر مخالفتی نکردند همین مسئله که ایشان در جریان آن بیمارستان نبودند، برخی از مسئولان را دچار تردید کرده بود که آیا میتوانند در جهت راه اندازی آن مرکز کمک کنند یا نه؟
سئوال: فرمودید که امام در سال 1365 در بییرستان بستری شدند، ممکن است خاطرهای را از آن ایام ذکر کنید؟
جواب: تمام آن ایام سرشار از خاطره است و ذکر همۀ آنها مقدور نیست یکی از آنها این است که در شب دوّم بستری شدنشان در بیمارستان به خاطر دردی که داشتند به ایشان مسکّن تجویز شده بود و از جمله مسکّنهایی که در بیماران قلبی در سی سی یو تجویز میشود بعضی ایجاد خواب آلودگی شدید میکند به ایشان توصیه شده بود که استراحت مطلق داشته باشند و چنانچه نیاز خاصّی داشتند به کادر پزشکی بگویند من به همراه یکی دیگر از پزشکان و برادران پرستار در اتاق سی سی یو نشسته بودیم و ضربانهای قلب ایشان را کنترل میکردیم حدود نیم ساعت به اذان صبح بود که ایشان بیدار شدند و از برادر پرستاری که نزدیک ایشان بود ساعت را پرسیدند وقتی به ایشان گفته شد که نیم ساعت به اذان صبح مانده است ایشان سراسیمه روی تخت نشستند و چند بار با نگرانی و ناراحتی گفتند که خیلی دیر شد و مقصودشان وقت نماز شب بود. برای ما این مراقبت دقیق ایشان برای انجام نماز شب حتی در آن حالی که دچار سکتۀ قلبی شده بودند بسیار آموزنده بود.
سئوال: انفارکتوس قلبی که در سال 1365 اتفاق افتاد چه مقدار بر فعالیتهای سیاسی - اجتماعی حضرت امام تأثیر گذاشت؟
جواب: به هیچ وجه تأثیری نداشت چون در همان روز بعد از بستری، مسئولین مملکتی را به حضور پذیرفتند و چنانچه به خاطر دارید آن ایام زمان جنگ تحمیلی بود و در همان بیمارستان مسائل را رهبری میکردند و جالب است بگویم از همان روز دوّم بستری از حاج احمد آقا خواستند که تلویزیون به اتاقشان آورده شود تا شخصاً اخبار را پی گیری نمایند. وقتی ایشان از بیمارستان مرخّص شدند به همان ترتیب سابق برنامهها یشان را انجام میدادند با این تفاوت که بعد از انفارکتوس قلبی تصمیم تیم پزشکی بر آن قرار گرفت که به خاطر احتمال نا منظمیهای قلبی که گاهی بسیار خطرناک و غافلگیرکننده است با استفاده از یک دستگاه کوچک که در جیب ایشان قرار میگرفت و قلبشان به طور مستمر از راه دور کنترل شود تا در صورت بروز اختلالی در ضربان قلب اقدام درمانی بلافاصله صورت پذیرد. در همین رابطه باید عرض کنم چهار مورد اتفاق افتاد که این دستگاه کنترل کننده ما را از بروز نامظمی خطرناک قلبی مطّلع ساخت که بسرعت خدمت ایشان رسیدیم و پیش از آنکه عوارض این نامنظمی قلبی ظاهر شود درمان دارویی لازم با تزریق داروهای مناسب با موفقیت انجام گرفت. و در حقیقت از حوادث ناگوار بعدی جلوگیری به عمل آمد. گاهی اوقات در برخی بیماران قلبی، قسمتی از قلب دچار کم خونی می شود ولیکن بیمار احساس درد نمیکند، در همانحال نوار قلبی ممکن است تغییرات ناشی از کم خونی را نشان دهد به این پدیده «کم خونی بی سروصدای قلبی» گفته می شود. ما به کمک کنترل مداوم نوار قلبی، بغیر از کنترل نامنظمیهای قلبی، این مسئله را زیر نظر داشتیم.
سئوال: بعد از سال 1365 که حضرت امام از بیمارستان مرخصی شدند، تا چه مدت هیچگونه ناراحتی نداشتند.
جواب: تا خرداد 1367 ایشان مسئله خاصی نداشتند. گاهگاهی دچار درد قلبی میشدند که این امر در بیماران مبتلا به گرفتگی عروق قلب غیر شایع نیست و با کم و زیاد کردن داروهایشان مسئله برطرف میشد و اساساً مشکل خاصی نداشتند
تا اینکه در خرداد 67 به طور ناگهانی دچار درد شکمی شدید شدند. خاطرم هست یک روز جمعه بود و ما جلسه مشورتی پزشکی داشتیم و صحبت بر سر رژیم دارویی ایشان بود. ایشان زنگ خاصی داشتند که با به صدا درآوردن آن پزشک کشیک را خبر میکردند، به کمک زنگ ما را فرا خواندند و ابتدا از بی حالی شدید شاکی بودند. و بعد از مدتی از درد شکم بلافاصله از آقایان دکتر فاضل و دکتر زالی دعوت شد که ایشان را ببینند به خاطر شدت درد ایشان به بیمارستان منتقل شدند و تشخیصی که آن موقع توسط متخصصین مربوطه مطرح شد، کم خونی قسمتی از روده بود که پس از چند روز حال ایشان بهبود یافت و از بیمارستان مرخص شدند.
سئوال: افراد زیادی در تیم پزشکی حضور داشتند و متخصصین مختلفی در این شورا شرکت داشتند. هیچگاه اختلاف نظر در این مجموعه بروز میکرد؟
جواب: طبیعی است که اختلاف نظر وجود داشت ولیکن همیشه با بحث و گفتگو و در نهایت با رأی گیری تصمیم نهایی گرفته میشد مثلاً به خاطر دارم زمانی که امام به خاطر درد شکمی در خرداد 67 در بیمارستان بستری شدند به دلایل مختلفی صلاح دیده شد که ایشان هیچ چیز را به طور خوراکی مصرف نکنند و در اصطلاح پزشکی NPO باشند سئوال بر سر داروهای قلبی ایشان بود چون ایشان داروهای متعددی را مصرف میکردند، نهایتاً تصمیم گرفته شد که حتی داروهای قلبی نیز به طور خوراکی مصرف نشود و به شکل تزریقی تجویز گردد. این کار برای اکثر داروها ممکن بود ولیکن در مورد یکی از آنها، شکل تزریق وجود نداشت. مطرح شد که داروی دیگری که به طریق تزریقی داده میشود همان کار را میکند. بهر حال دو نظریه بود یکی آنکه نباید داروی مربوطه را قطع کنیم زیرا قطع آن باعث تنگی رگ قلب میشود و دیگر آنکه مصرف هرگونه داروی خوراکی مسئله گوارشی را حادتر مینماید. نظریه دوم سرانجام شکل عملی به خود گرفت، صبح روز بعد وقتی در کنار تخت ایشان میخواستم فشارشان را کنترل کنم اظهار داشتند که از درد شدیدی در قفسه سینه رنج میبرند. نوار قلبی کم خونی بسیار شدید قلب را
نشان میداد. و نواحی وسیعی از عضله قلب در معرض خطر جدی بود. بلافاصله شکل دیگری از آن دارو که معمولاً خوراکی است در زیر زبانشان چکاندم، درد بلافاصله برطرف شد و نوار به حالت عادی بازگشت و حقانیت نظریه دوم به اثبات رسید. بهر حال اختلاف نظر طبیعی بود که وجود داشته باشد ولیکن تصمیم نهایی واحدی بر اساس رأی گیری اتخاذ میشد.
سئوال: فرمودید که مسئله درد شکمی که منجر به بستری شدن مجدد شد در سال 67 اتفاق افتاد. ممکن است بفرمایید که بعد از مرخصی، حال ایشان تا چه مدت قبل از کسالت آخر ایشان خوب بود؟
جواب: ایشان بعد از آن مسئله دیگر مشکلی نداشتند تا اردیبهشت 68 که دچار خونریزی گوارشی شدند و آندوسکوپی زخم وسیعی را در معده نشان داد که در آن احتمال خونریزی بسیار شدید مطرح بود و لذا متخصصان جراحی و گوارشی، عمل جراحی هر چه سریعتر را ضروری دانستند.
سئوال: چنانچه ممکن است خاطراتی را از آخرین بار بستری ایشان نقل بفرمایید.
جواب: آن ایام یک دنیا خاطره در پی داشت. برای من بسیار مشکل است که بخواهم در این فرصت کم آنها را بیان کنم تنها به چند مورد اشاره میکنم. شبی که قرار بود حضرت امام به بیمارستان بروند تا فردای آنروز عمل جراحی انجام شود وقتی که میخواستند از منزل خارج شوند به خانم حاج احمد آقا گفتند با قم تماس بگیر و از آقای سلطانی (پدر خانم حاج احمد آقا) بخواه که برای من دعا کنند که خدا مرا بپذیرد. بعد از عمل جراحی، وقتی ایشان به هوش آمدند، خانم حاج احمد آقا به ایشان گفت که آقا جان (مقصود آقای سلطانی) برای احوالپرسی شما آمدهاند. ایشان پرسیدند که پیغام مرا به آقای سلطانی رساندید؟ خانم حاج احمد آقا در پاسخ گفت: شما که الحمدلله حالتان خوبست و عمل به خوبی انجام شده است.
ایشان مجدداً سئوال کردند تا مطمئن شدند که پیغامشان رسیده است. در همین رابطه به خاطر دارم یکبار که مقام معظم رهبری که آنروز مسئولیت ریاست جمهوری را بر عهده داشتند برای احوالپرسی ایشان آمدند، امام در جواب
احوالپرسی ایشان فرمردند. از خدا بخواهید که مرا بپذیرد. خاطرم هست وقتی که سرمهای مختلف را قطع کرده بودیم و تنها یک رگ در دست ایشان جهت تزریقات استفاده میشد. به ایشان عرض کردم. آقا ان شاءالله فردا آن دستتان نیز از سرم آزاد می شود. ایشان در پاسخ لبخندی زدند و گفتند این بار دیگر سرم از بدن من جدا نمی شود و چندین خاطره دیگر در همین رابطه که گویای روشنی بود از اینکه ایشان سفر ملکوتی خودشان را به خوبی پیش بینی میکردند. و به خوبی از آن آگاهی داشتند.
نکته قابل تأمل آنست که با وجود همه این آگاهی ها، ایشان مانند یک بیمار به دستورات پزشکی به خوبی عمل میکردند. خاطرم هست وقتی که آقای دکتر عارفی در جلسهای که پزشکان با حضرت امام قبل از عمل داشتند به ایشان گفتند که عارضه معده نیاز به عمل جراحی دارد ایشان در پاسخ فقط فرمودند بسیار خوب و هیچ سئوال دیگری نکردند و هیچ توضیحی در مورد اینکه کجا میخواهید عمل کنید و یا چه کسی میخواهد عمل کند و یا مثلاً سئوالاتی که بسیاری از بیماران می پرسند، نکردند. بلکه ایشان فقط زمان عمل را جویا شدند و وقتی گفته شد هر چه زودتر بهتر باز هم هیچ توضیحی نخواستند. نحوه برخورد ایشان برای اعضاء تیم پزشکی که همواره با بیماران مختلف و سئوالات مختلف روبرو هستند بسیار شگفت انگیز بود. بهر حال آنچه برای من مسلم است اینکه حضرت امام همانطور که عرض شد به خوبی از اینکه به زودی به دیدار معبود خواهند شتافت مطلع بودند. باز در همین رابطه خاطرهای عرض کنم در حدود یک هفته قبل از بستری آخر ایشان، درد قلبی بر ایشان عارض شد. وقتی که داشتم از ایشان نوار قلبی میگرفتم و ایشان را معاینه میکردم ایشان فرمودند: آقای دکتر، هر چیزی پایانی دارد، اینها نشانه های پایان نیست؟ و من بعدها فهمیدم که ایشان با ذکر این مطالب میخواستند که به تدریج اذهان ما را آماده کنند.