«عاشقان» کشتگان «معشوقند»
لحظاتی در حضور حضرت امام خمینی در داخل آمبولانس
از بهشت زهرا تا نیمه راه بهشت زهرا تهران
در میان آنهمه غوغا و هیاهو و شور و هیجان، امام عزیز با سرعت و وقار وارد آمبولانس شدند و بر روی نیمکت داخل آمبولانس نشستند. در یک لحظه سکوت برقرار شد و اطبا و پرسنل آمبولانس بیماران کوچک و بزرگ داخل آمبولانس چشمها را بصورت ملکوتی و دوست داشتنی امام عزیزشان دوخته بودند، هر یک خیز گرفتند تا دستها و پای امام عزیز را به عنوان تبرک بوسه زنند. چند لحظهای گذشت، بعضی بیماران داخل آمبولانس به علت ناراحتیهای ناشی از بیماریشان شروع به ناله، تنگی نفس و احساس درد کردند، با وجودی که حضرت امام شخصاً خسته به نظر میرسیدند به ما دستور فرمودند از بیماران داخل آمبولانس توجه بیشتری بشود، ما هم اجرا کردیم و توسط ماسک اکسیژن تنگی نفس خانمی را که نفس تنگی شدید داشت درمان کردیم و با تجویز مسکن، درد بیماران دیگر را هم تسکین دادیم.
فضای قسمت عقب آمبولانس که محل حمل و نقل بیماران است محدود و برای 3 - 2 نفر ساخته شده است. ولی چون آمبولانس قبل از ورود امام بداخل آمبولانس تعدادی بیمار آماده حمل کرده بود و پیاده کردن بیماران نیز از نظر حرفة پزشکی صحیح بنظر نمیرسید به این دلایل تعداد افراد داخل آمبولانس بیش از ظرفیت آن بود ولی چارهای هم نبود. آمبولانس سریع آژیرکشان از خیابانهای پرجمعیت بهشت زهرا عبور کرد و در مسیرِ خیابانهای اطراف بهشت زهرا به حرکت
خود بطرف تهران ادامه داد.
هلی کوپتر از بالا میدانست که امام عزیز در داخل آمبولانس است و ما را تعقیب میکرد، به علت خستگی راه، ازدحام جمعیت، سن زیاد و فضای محدود داخل آمبولانس عرق در پیشانی مبارک امام آشکار بود. برای پاک کردن و تمیز کردن عرق سر و صورت حضرت امام تعدادی گاز (پارچه ضد عفونی شده) حضور ایشان ارائه شد ولی حضرت امام با دستمال شخصی خود عرقهای سر و صورت را تمیز کردند.
در این لحظه ما احساس کردیم که حضرت امام به ما درس صرفهجویی دادند، عرق پیشانی را که میتوان با دستمال معمولی پاک کرد احتیاج به مصرف گاز استریل و غیر استریل که مصرف طبی دارد نیست.
امام عزیزمان از ما خواستند که میخواهند روی نیمکت دراز بکشند. ما هم نیمکت داخل آمبولانس را به نحوی آماده کردیم و ایشان دراز کشیدند.
لحظات ذی قیمت و با هیجان و پرشوری سپری میشد. ولی از بدو ورود امام به داخل آمبولانس تا زمانی که امام در میان ما تشریف داشتند دست مبارک ایشان در دست اینجانب و نبض ایشان که مشخص کننده تعداد ضربان قلب و نظم قلب ایشان بود در دست حقیر بود.
همانگونه که اطلاع داریم با لمس کردن دقیق نبض میتوان به تعداد زیادی از بیماریهای قلبی پی برد و با لمس نبض تعداد ضربان قلب، قدرت انقباضی قلب، نارسایی و تنگی دریچه آئورت، بعضی بیماریهای عضلانی قلب (کاردیومیوپاتی) را مشخص کرد. به هر جهت در طول مدت اقامت حضرت امام در داخل آمبولانس نبض ایشان منظم، قوی و حاکی از سلامت قلب و عروق بود.
آمبولانس چند کیلومتری از بهشت زهرا دور شده بود و هلی کوپتر نیز آمبولانس را از بالا تعقیب میکرد. در داخل آمبولانس ناگهان احساس کردم که
حال حضرت امام در شرایط نامطلوب غیر بهداشتی داخل آمبولانس مناسب نیست، ضمن اینکه در نظر نگرفتن مسائل امنیتی و حفاظتی و وارد شدن حضرت امام در شهر و مطلع شدن مردم صحیح به نظر نمیرسد. فکر کردم بهتر است امام را به نحوی داخل هلی کوپتر منتقل کنیم. بنابراین به تکنیسین آمبولانس دستور دادم که به قسمت خاکی بیابانهای طرف راست جاده بهشت زهرا منحرف شود زیرا در آن فضا هلی کوپتر قادر به فرود آمدن بود.
با اجرای چنین فکری، چند صد متر به داخل بیابانها حرکت کردیم، هلی کوپتر نیز متوجه نقشه و برنامه ریزی ما از بالا شد و بر روی زمین نشست. در این موقع از حضرت امام تقاضا کردیم از آمبولانس پیاده شوند و به داخل هلی کوپتر تشریف ببرند. لحظهای بعد محبوب و قلب تپنده ما توسط هلی کوپتر به طرف تهران پرواز کرد. ما هم با آمبولانس به مدرسۀ علوی آمدیم تا از سلامت رسیدن حضرت امام به تهران مطلع شویم.
شنیدیم که هلی کوپتر حامل حضرت امام به داخل بیمارستان هزار تختخوابی سابق (بیمارستان امام خمینی فعلی) وارد شدهاند و بعد از پیاده شدن از هلی کوپتر با ماشین سواری به مسجد امیر که واقع در خیابان کارگر شمالی فعلی (امیرآباد شمالی سابق) است برای اقامه نماز ظهر و عصر تشریف بردهاند و سپس به مدرسه علوی تشریف آوردهاند.