روز تشریف فرمایی حضرت امام خمینی به ایران
از فرودگاه مهرآباد تا بهشت زهرا
نیمه شب تا سحرگاهان، شیفتگان و عاشقان امام عزیز بعد از تمیز کردن و شسشن کف خیابانها، کف خیابانها را با بهترین، الوان ترین و زیباترین گلها، گل آرایی و تزیین کردند.
ما هم با آمبولانس بزرگی که مجهز به دستگاههای مختلف پزشکی منجمله دستگاه نوار قلبی بود بعد از طی مسیر خیابانهای زیبا و پر طراوت به فرودگاه مهرآباد رسیدیم، برنامه هر فرد و هر تیم پزشکی مشخص بود و برنامه آمبولانس ما هم این بود که در معیت حضرت امام از فرودگاه تا بهشت زهرا باشیم.
در مراسم فرودگاه مهرآباد چهره نورانی و رئوف و مصمم امام عزیز نشان می داد که گویی شب را در بستر، خواب راحت داشتند و اثری از بیداری شب و خستگی راه در چهره ایشان مشهود نبود. ازدحام جمعیت در مسیر حرکت حضرت امام بقدری بود که حرکت تعاقبی ما را دچار اشکال نمود و ماشین حامل حضرت امام خمینی به رانندگی آقای محسن رفیق دوست با مهارت خاصی از میان جمعیت عبور میکرد و ما هم در فاصله دور و نزدیک ایشان در حرکت بودیم.
میلیونها نفر در مسیر حرکت ایستاده بودند و آرزوی دیدار عزیزشان را داشتند و همه و همه در داخل ماشینهای در حرکت، سَرَک میکشیدند تا با یک نگاه علاقمندی و خلوص نیت خود را به قلب تپنده خود ابراز نمایند. راستی چه صحنۀ بی سابقهای بود، پیرمردان و پیرزنانی که سالها رنج و زحمت و کهولت؛ قامت رعنای آنها را خمیده کرده بود و ستون مهرههای آنها را به کمانکی تبدیل و قیافه آنها را به گوژپشتی مبدل ساخته برد با تکیه به عصای چوبین نیمه شکسته خود در انتظار مه
نو سفر خود بودند.
ای پایگه امرت سرمایه درویشان
وی دستگه نهیت پیرایه خذلانـها
کودکان و جوانان پر شوری که قدرت پرواز در سر دارند، از درختها و تیرهای چوبی و سیمانی برف بالا رفته و از دور چون خوشهای اقاقیا، آویزههایی زیبا بوجود آورده بودند.
عدهای هم در گوشه و کنار در روی کف اسفالت خیابانها ایستاده و یا نشسته بودند همه خواهان دیدار قلب خود و نور چشمان خود با دیدگان خود بودند.
بــا عـاقــلان بگـو کــه رخ یار ظاهــر است
کاوش بس است این همه در جستجوی دوست