فصل پنجم خاطرات و گزارشهای پزشکی
گزارش دکتر سهراب پور
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : عارفی، حسن

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1376

زبان اثر : فارسی

گزارش دکتر سهراب پور

گزارش دکتر سهرابپور

‏استادیار دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی ‏

‏متخصص داخلی و فوق تخصص در بیماریهای ریه‏

‏بسمه تعالی‏

‏کشتار بی رحمانه رژیم محمدرضایی مردم بی پناه و مظلوم در 15 خرداد 42‏‎ ‎‏تاثیر عمیقی در روح من گذاشت و آن سبب شد تا بیش از بیش چه در دوران‏‎ ‎‏دانشجویی و چه در دوران ادامه تحصیل در امریکا با افکار و نظریات حضرت امام‏‎ ‎‏از طریق مطالعه کتب و نوشتجات ایشان آشنا شدم.‏

‏در بحبوحه اعتصابات 1357 به ایران بازگشتم و در دانشگاه پزشکی مشهد‏‎ ‎‏مشغول و سپس در 1358 بعد از پیروزی انقلاب به تهران آمدم.‏

‏در لحظه‌ای فراموش نشدنی در ساعت 6 بعدازظهر در حیاط محقر‏‎ ‎‏«دوست داشتنی» پشت حسینه جماران با کمک جناب آقای امام جمارانی به دست‏‎ ‎‏بوسی حضرت امام نایل شدم.‏

‏در اواخر 1359 به عنوان متخصص داخلی و فوق تخصص ریه وارد تیم‏‎ ‎‏پزشکی حضرت امام شده و در هفته یک الی دو روز افتخار کشیک در تیم پزشکی را‏‎ ‎

‏داشتم.‏

‏یکی از شبهای 1362 حضرت امام مبتلا به درد قفسه صدری شدند که‏‎ ‎‏سریعاً خدمت ایشان رسیدم ولی نوار قلبی و معاینه حاکی از مسئله بسیار حاد نبود.‏‎ ‎‏با تجویز دارو و مشورت با آقای دکتر عارفی مشکل برطرف شد. (تا این زمان محل‏‎ ‎‏سکونت تیم پزشکی دور از محل سکونت حضرت امام بود). با برنامه ریزی و قبول‏‎ ‎‏دفتر حضرت امام به نزدیک ترین فاصله منتقل شدیم «طبقه بالای حسینیه جماران»‏‎ ‎‏در چند نوبت حضرت امام مبتلا به برنشیت حاد شدند که بعد از بحثها و مبادله نظر‏‎ ‎‏برای کوتاه شدن دوران سرفه و خلط چرکی آنتی بیوتیک مصرف شد.‏

‏حضرت امام راجع به اجرای دستورات پزشکی دقت خاص مبذول‏‎ ‎‏می داشتند.‏

‏حضرت امام با تمام مشکلات سیاسی، اجتماعی، حضور روزانه یک یک‏‎ ‎‏افراد بیت خود را تحت نظر دقیق داشتند. جالب اینکه اینجانب 3 - 2 هفته‌ای برای‏‎ ‎‏جراحی فک خودم خدمت حضرت امام در روز کشیک موظف (یکشنبه بطور ثابت)‏‎ ‎‏نرسیدم. حضرت امام علت عدم حضور اینجانب را از برادران کشیک جویا شده‏‎ ‎‏بودند.‏

‏هر وقت خدمت حضرت امام می‌رسیدیم می‌فرمودند ما هم بنشنیم و دوست‏‎ ‎‏نداشتند که در حالی که ایشان نشسته‌اند ما ایستاده باشیم.‏

‏روزی کشیک 24 ساعته‌ام پایان یافته بود و از اتاق محل سکونت خارج شدم‏‎ ‎‏ملاحظه کردم حضرت امام در صحن حیاط قدم می‌زنند، با آهستگی پشت سر‏‎ ‎‏ایشان راه خود را ادامه دادم. حضرت امام متوجه شدند و ایستادند و بعد از‏‎ ‎‏احوالپرسی اجازه ندادند بقیه راه تا درب خروجی را پشت سر ایشان راه بروم.‏

‏روزهای آخر عمر با برکت حضرت امام، اینجانب جهت ماموریتی در ژنو‏‎ ‎‏بودم و ناراحتی حضرت امام را تلفنی از آقای دکتر عارفی خبر دار شدم و تهیه و‏‎ ‎

‏ارسال دارویی را نیز به عهده حقیر گذاشتند که تهیه و ارسال شد.‏

‏5 - 4 روز قبل از ارتحال حضرت امام به ایران بازگشتم ولی بیماری همه‏‎ ‎‏تاروپود وجود امام را فرا گرفته بود و کوشش متخصصین و پزشکان عالی مقام‏‎ ‎‏مملکت ثمر نیافت و تقدیر آن یگانه دوران را از ما گرفت و ملت ما را در غمی‏‎ ‎‏جاودانه گذاشت.‏

‏صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را ‏

‏تا مگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید‏

‎ ‎