دکتر سید محمد رضا کلانتر معتمدی
استاد جراحی
دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
بسمه تعالیٰ
روز جمعه بود بعد از ناهار تلفنی از جناب آقای دکتر فاضل داشتم که لازم بود برای امر مهمی به بیت بروم نگرانی سر تا پایم را فرا گرفت چون بمن گفته شد مسئله باید کاملاً محرمانه بماند.
هر چه سریعتر از خانه خارج شدم و با اتومبیل به بیت رفتم جمعی کوچک از پزشکان زبده را یافتم که جلسهای را در حضور حاج احمد آقا خمینی برگزار کرده بودند. گویا همه منتظر من بودند که صحبتها شروع شود. حاج احمد آقا از قول امام گفتند که تصمیم گیری با شماهاست صحبت از پزشکان خارجی و یا رفتن بخارج نیست تصمیم را شما باید بگیرید صحبت از آندوسکپی انجام شده توسط جناب آقای دکتر زالی متعاقب ملاحظه ملناو کم خونی حاصل از آن بمیان آمد که دکتر زالی یافتههای آندوسکپیک مبنی بر دیدن یک زخم با خصوصیات بدخیمی را ذکر کردند. ضرورت عمل جراحی و ریسک عمل مطرح شد. بحثهای پزشکی طولانی مطرح شد ریسک عمل جراحی توسط دکتر الیاسی متخصص بیهوشی و
پزشکان متخصص قلب مخصوص حضرت امام و جراحان که بغیر از اینجانب، دکتر فاضل و دکتر دوایی هم حضور داشتند مطرح و بالاخره تصمیم نهایی برای عمل جراحی به جلسه بعد موکول شد. روز شنبه صبح نهایتاً تصمیم جمع بر لزوم عمل جراحی گرفته شد و صحبت بر این بود که چگونه موضوع را با حضرت امام در میان بگذاریم.
از حضرت امام وقت گرفته شد ساعت 1 بعدازظهر وقت ملاقات دادند. از خصوصیات امام این بود که وقت را فوق العاده احترام میگذاشتند باین جهت حدود 10 دقیقه قبل از ساعت 1 پشت درب اتاق ایشان بودیم تا بتوانیم سر ساعت 1 بعدازظهر خدمت ایشان مشرف شویم. هر کدام از پزشکان راجع به جواب حضرت امام حدس میزدند یکی از پزشکان نزدیک به حضرت امام گفت که ایشان جواب منفی خواهند داد. من گفتم با شناختی که از ایشان دارم که به نظریه متخصصین احترام میگذارند مطمئناً جواب مثبت خواهند داد. در این اثنی در باز شد و ما خدمت رسیدیم. دکتر عارفی تصمیم پزشکان را باطلاع ایشان رساند و جواب ایشان فقط «بسیار خوب» بود حتی سوال نفرمودند چه عملی و یا عمل جراحی چگونه انجام خواهد شد.
موافقت حضرت امام با عمل جراحی باطلاع مسئولین وقت رسانده شد. ضرورت انجام بیوپسی و داشتن تشخیص نسجی قبل از انجام عمل جراحی مطرح و مورد تصویب قرار گرفت. بنابراین انجام عمل موکول به انجام بیوپسی که لازمه آن آندوسکپی مجدد بود گردید. مراتب باطلاع حضرت امام رسانده شد و با موافقت ایشان مقدمات کار آماده شد. آندوسکپی توسط دکتر شادچهر و اینجانب انجام شد. و اقدام به تکهبرداری از نقاط مختلف زخم بدخیم گردید. آماده سازی رنگآمیزی و خواندن آن حداقل 48 ساعت وقت لازم داشت که از برادر دکتر تابئی که از شیراز آمده بودند خواسته شد که اقدام بفرمایند.
به منظور آماده سازی اتاق عمل و حصول اطمینان از اینکه تمام پرسنل منتخب آمادگی کامل برای اجرای عمل جراحی را دارند تصمیم گرفته شد که یک عمل جراحی در اتاق عمل صورت گیرد. بیماری که دچار فتق مغبنی بود در همان اتاق تحت عمل جراحی قرار گرفت و همه چیز مرتب بود و همه سیستمها بخوبی کار میکرد.
جواب آماده شد. جلسه مشورتی با حضور کلیه پزشکان معالج و جراحان مذکور در فوق مجدداً تشکیل شد. نحوه درمان مطرح و همکی مجدداً باتفاق، ضرورت عمل را تصویب نمودند و برای ساعت 8 صبح برنامه عمل تنظیم شد.
در جلسه جداگانه که با حضور دکتر فاضل - دکتر دوایی و اینجانب سه نفره داشتیم. تمام احتمالات ممکن هنگام عمل جراحی و یافتههای ممکن مطرح و نحوه عمل جراحی آن بحث شد که احیاناً هنگام عمل جراحی تصمیم گیری با وقفهای همراه نشود.
صبح روز عمل فرا رسید آمادگیهای لازم برای عمل منجمله pace موقت انجام شد. بیهوشی توسط آقای دکتر الیاسی داده شد. عمل جراحی صورت گرفت و بحمدالله مشکلی هم پیش نیامد. با توجه به مشکلات قلبی ایشان و به منظور امکان تجویز داررهای مسکن کافی بدون داشتن نگرانی در مورد وضعیت تنفسی ایشان تصمیم گرفته شد که لوله داخل تراشه بمدت 24 ساعت باقی بماند و در این فاصله بایشان کمک تنفسی با Ventilator داده شود و جراحان معالج در کنار بالین ایشان بصورت نوبتی انجام وظیفه نمایند. از جراحان آن شب من در بالین ایشان بودم ریتم قلبی ایشان و کار کردن دستگاه علی رغم آنکه به طور اتوماتیک چک می شد توسط متخصصین قلب و پرستاران از راه دور و نزدیک (خارج از اتاق) و توسط اینجانب که بر بالین ایشان حضور داشتم کنترل میشد حضرت امام چشمها را معمولاً بسته نگه میداثشند و فقط موقعیکه اقدامات خاصی صورت میگرفت احیاناً چشمها را باز میکردند.
نیمه شب بود دیدم لبهای حضرت امام تکان میخورد ابتدا احساس کردم که مطلبی را میخواهند به من بگویند سرم را نزدیک آوردم ببینم چه میخواهند بگویند دیدم چشمها بسته است ولی بیدارند و در این مدت هر موقع صحبتی داشتند با استفاده از قلم و کاغذ مینوشتند حال چرا سعی در صحبت کردن دارند ساعت را نگاه کردم ساعت 4 بعد از نیمه شب بود یعنی همان موقعی که شبهای قبل نماز شب را میخواندند و متوجه شدم که امام مشغول خواندن نماز شب هستند. بر خود لرزیدم و از علوّ روح و توجه خاص ایشان به انجام نماز شب که از پشت شیشه و از طریق دوربین ویدیوئی شبهای قبل آن را تماشا کرده بودیم پی بردم.
روز بعد از عمل لوله خارج شد وضعیت عادی بود. علی رغم اصرار ما که هر موقع درد دارند تذکر دهند که مسکن تزریق شود هرگز ایشان تقاضای تجویز مسکن نکردند. در تمام اوقات وضعیت قلبی ایشان که بزرگترین نگرانی ما بود با دقت تحت کنترل متخصصین قلب و تیم دائمی پزشکی بود و به فواصل نوار قلبی گرفته میشد و کوچکترین تغییرات را زیر نظر داشتیم و اگر علایم ایسکمی قلبی ظاهر میشد با افزایش قطرههای نیتروگلیسرین آن را اصلاح میکردیم.
وقت نماز ظهر نزدیک میشد. ایشان جامه تمیز خواستند و فراهم آوردن امکانات وضو چون روز بعد از عمل بود حرکت ایشان را به خارج از تختخواب صلاح ندیدیم. اینجا ذکر چند نکته حائز اهمیت است.
برای ما که بخاطر داریم که وقتی ایشان ادوارد شوارتز نادزه را به حضور پذیرفتند با شبکلاه خود بودند و لباس منزل، ولی در این شرایط که از یک طرف سرم به دستها متصل بود. از محل بازو از یکی از رگها PACE موقت و از رگ دیگری CVP وصل شده بود تعویض لباس و پوشیدن لباس سفید تمیز و پاک دیگری، چقدر برای بیمار رنجآور است. لباس تعویض شد با شیلنگ آب گرم که از دستشوئی اتاق CCU به همراه تشت بر روی تخت آورده شده بود وضو گرفتند، عمامه مبارک را بسر نهادند. از عطر CLOE که به جهت مبارکی و میمنت قدری از آن را به خودمان هم
زدیم استفاده نمودند و نشسته در تختخواب نماز خود را به جای آوردند.
امام اجازه نمیدادند که هنگام نماز در اتاق حضور داشته باشیم و ما همیشه انجام نماز ایشان را از پشت شیشه و یا از طریق دوربین ویدیوئی تماشا میکردیم و از نحوه انجام آن لذت میبردیم و حسرت میخوردیم و از خدا میخواستیم که چنین خلوصی را نصیب ما هم بگرداند.
نزدیک به ظهر روز بعد بود که تغییرات ایسکمیک شدید در نوار قلب ایشان ظاهر شد همه ما پزشکان سراسیمه سعی در اصلاح آن بتوسط تنظیم قطره های نیتروگلیسرین داشتیم. آنهایی که بیماری قلبی دارند و دردهای ایسکمی قلب را احساس کردهاند میدانند که در این موقع بیمار مرگ را پیش چشم خود میبیند در همین موقع امام خواستند که مقدمات وضو را برای ایشان فراهم سازیم من از شدت نگرانی خدمتشان عرض کردم حضرت امام هنوز که وقت نماز فرا نرسیده است چون ساعت حدود 20 دقیقه به ظهر بود فرمودند میخواهم برای نماز آماده باشم چون نمی خواستند حتی چند دقیقهای هم از شروع وقت نماز بگذرد و ایشان هنوز نماز را شروع نکرده باشند. به رعایت وقت نماز فوق العاده اهمیت میدادند و در تمام مدت بیماری هرگز ملاحظه نکردم که حتی چند دقیقه بعد از شروع وقت نماز آن را بجای آورند. به محض آنکه اذان را شروع میکردند ایشان به نماز میپرداختند.
به تدریج حال امام بهتر میشد مقامات و بستگان نزدیک به ملاقات میآمدند. نحوه برخورد ایشان با نوه خود خیلی جالب بود ایشان با کمال عطوفت او را پذیرا بودند. گوشی یکی از ماها را گرفته بود و بگوش خود گذاشته بود که امام را معاینه کند و ایشان او را در آغوش میگرفتند و میبوسیدند.
روز جمعه بود و حال ایشان هم رضایت بخش بود من در کنار تخت ایشان نشسته بودم که حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی خدمت رسیدند. احوال پرسی کردند و سپس فرمودند امروز جمعه است و من برای انجام نماز میروم مردم همه
نگران حال شما هستند و برای شما دعا میکنند اگر پیغامی دارید بفرمایید. فرمودند به مردم عزیز بفرمایید دعا کنند که خداوند مرا بپذیرد. این حرف مانند پتکی بسر من خورد نگرانی همه وجودم را فرا گرفت. اشک از چشمان آقای هاشمی سرازیر شد و برای آنکه امام آن را نبیند به سرعت از اتاق خارج شدند. برای من این سؤال مطرح شد که حالا که دیگر خطر عمل جراحی گذشته است از عوارض احتمالی هر عمل جراحی هم که خبری نیست و موعد آنهم گذشته است این حرف چرا؟
حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی در خطبه نماز جمعه همین جملات را ذکر کردند و سعی کردند تعبیر خوش باورانهای داشته باشند ولی حقیقت چیز دیگری بود چون نظیر همین کلمات را به همسرشان هم گفته بودند و من آن را شنیده بودم. دیری نپایید که این نگرانی من به حقیقت پیوست گلبولهای سفید خون شروع به افزایش نمود و از مرز 35000 گذشت تقریباً روزی 10 هزار به آن افزوده میشد تا به 105000 در میلیمتر مکعب رسید. لنفوم لکالیزه به ژنرالیزه تبدیل شده بود از بهترین انکولوژیستها مشاوره خواسته شد و در جلسات مشورتی که حداقل روزی دو بار تشکیل میشد و کلیه پزشکان معالج حضور داشتند از آنها هم دعوت شد در اینجا هم بر سر دو راهی قرار داشتند. وضع کلیه ایشان در حد مرز قرار داشت و ترس از آن بود که با بالا بودن اسید اوریک ایشان شروع شیمی درمانی که باعث افزایش بیشتر اسید اوریک خون میشود (به علت مرگ سلولهای سرطانی که اسید اوریک آزاد میکنند) کلیهها از فعالیت باز ایستند. از طرف دیگر گذشتن گلبولهای سفید از مرز 105000 در میلیمتر و جایگزین شدن آنها در نسوج حساس از جمله مغز استفاده از شیمی درمانی را الزامی میکرد. سن ایشان هم یکی دیگر از موارد نگرانی در مورد شروع شیمی درمانی بود. به این جهت تصمیم گرفته شد که شروع شیمی درمانی تدریجی باشد در صورت تحمل به تدریج سایر داروهای شیمی درمانی افزوده شود.
جلسه اضطراری شورای پزشکی مجدداً قرار شد و تصمیم به همودیالیز و آمادگی برای انجام. از صبح 13 / 3 / 74 فشار خون شریانی به تدریج سقوط کرد و به درمانهای مختلف جواب نداد. و بعدازظهر با ایست قلبی همراه بود که بحمدالله با پیش بینی قبلی و داشتن Pace Maker باطری ضربانهای قلب را منظم کرد ولی فشار خون حضرت امام هرگز بالا نیامد و سیر نزولی تدریجی پیدا کرد تا آنکه ساعت موعود فرا رسید. و به جوار رحمت حق تعالی شتافتند.