فصل پنجم خاطرات و گزارشهای پزشکی
دکتر سیدمحمدرضا کلانتر معتمدی
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : عارفی، حسن

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1376

زبان اثر : فارسی

دکتر سیدمحمدرضا کلانتر معتمدی

دکتر سید محمد رضا کلانتر معتمدی 

‏استاد جراحی‏

‏دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی‏

‏بسمه تعالیٰ‏

‏روز جمعه بود بعد از ناهار تلفنی از جناب آقای دکتر فاضل داشتم‏‎ ‎‏که لازم‏‎ ‎‏بود برای امر مهمی به بیت بروم نگرانی سر تا پایم را فرا گرفت چون بمن گفته شد‏‎ ‎‏مسئله باید کاملاً محرمانه بماند.‏

‏هر چه سریعتر از خانه خارج شدم و با اتومبیل به بیت رفتم جمعی کوچک از‏‎ ‎‏پزشکان زبده را یافتم که جلسه‌ای را در حضور حاج احمد آقا خمینی برگزار کرده‏‎ ‎‏بودند. گویا همه منتظر من بودند که صحبت‌ها شروع شود. حاج احمد آقا از قول‏‎ ‎‏امام گفتند که تصمیم گیری با شماهاست صحبت از پزشکان خارجی و یا رفتن‏‎ ‎‏بخارج نیست تصمیم را شما باید بگیرید صحبت از آندوسکپی انجام شده توسط‏‎ ‎‏جناب آقای دکتر زالی متعاقب ملاحظه ملناو کم خونی حاصل از آن بمیان آمد که‏‎ ‎‏دکتر زالی یافته‌های آندوسکپیک مبنی بر دیدن یک زخم با خصوصیات بدخیمی را‏‎ ‎‏ذکر کردند. ضرورت عمل جراحی و ریسک عمل مطرح شد. بحث‌های پزشکی‏‎ ‎‏طولانی مطرح شد ریسک عمل جراحی توسط دکتر الیاسی متخصص بیهوشی و‏‎ ‎

‏پزشکان متخصص قلب مخصوص حضرت امام و جراحان که بغیر از اینجانب، ‏‎ ‎‏دکتر فاضل و دکتر دوایی هم حضور داشتند مطرح و بالاخره تصمیم نهایی برای‏‎ ‎‏عمل جراحی به جلسه بعد موکول شد. روز شنبه صبح نهایتاً تصمیم جمع بر لزوم‏‎ ‎‏عمل جراحی گرفته شد و صحبت بر این بود که چگونه موضوع را با حضرت امام در‏‎ ‎‏میان بگذاریم.‏

‏از حضرت امام وقت گرفته شد ساعت 1 بعدازظهر وقت ملاقات دادند. از‏‎ ‎‏خصوصیات امام این بود که وقت را فوق العاده احترام می‌گذاشتند باین جهت حدود‏‎ ‎‏ 10 دقیقه قبل از ساعت 1 پشت درب اتاق ایشان بودیم تا بتوانیم سر ساعت 1‏‎ ‎‏بعدازظهر خدمت ایشان مشرف شویم. هر کدام از پزشکان راجع به جواب حضرت‏‎ ‎‏امام حدس می‌زدند یکی از پزشکان نزدیک به حضرت امام گفت که ایشان جواب‏‎ ‎‏منفی خواهند داد. من گفتم با شناختی که از ایشان دارم که به نظریه متخصصین‏‎ ‎‏احترام می‌گذارند مطمئناً جواب مثبت خواهند داد. در این اثنی در باز شد و ما‏‎ ‎‏خدمت رسیدیم. دکتر عارفی تصمیم پزشکان را باطلاع ایشان رساند و جواب ایشان‏‎ ‎‏فقط «بسیار خوب» بود حتی سوال نفرمودند چه عملی و یا عمل جراحی چگونه‏‎ ‎‏انجام خواهد شد.‏

‏موافقت حضرت امام با عمل جراحی باطلاع مسئولین وقت رسانده شد.‏‎ ‎‏ضرورت انجام بیوپسی و داشتن تشخیص نسجی قبل از انجام عمل جراحی مطرح‏‎ ‎‏و مورد تصویب قرار گرفت. بنابراین انجام عمل موکول به انجام بیوپسی که لازمه آن‏‎ ‎‏آندوسکپی مجدد بود گردید. مراتب باطلاع حضرت امام رسانده شد و با موافقت‏‎ ‎‏ایشان مقدمات کار آماده شد. آندوسکپی توسط دکتر شادچهر و اینجانب انجام‏‎ ‎‏شد. و اقدام به تکه‌برداری از نقاط مختلف زخم بدخیم گردید. آماده سازی‏‎ ‎‏رنگ‌آمیزی و خواندن آن حداقل 48 ساعت وقت لازم داشت که از برادر دکتر تابئی‏‎ ‎‏که از شیراز آمده بودند خواسته شد که اقدام بفرمایند.‏


‏به منظور آماده سازی اتاق عمل و حصول اطمینان از اینکه تمام پرسنل‏‎ ‎‏منتخب آمادگی کامل برای اجرای عمل جراحی را دارند تصمیم گرفته شد که یک‏‎ ‎‏عمل جراحی در اتاق عمل صورت گیرد. بیماری که دچار فتق مغبنی بود در همان‏‎ ‎‏اتاق تحت عمل جراحی قرار گرفت و همه چیز مرتب بود و همه سیستمها بخوبی‏‎ ‎‏کار می‌کرد.‏

‏جواب آماده شد. جلسه مشورتی با حضور کلیه پزشکان معالج و جراحان‏‎ ‎‏مذکور در فوق مجدداً تشکیل شد. نحوه درمان مطرح و همکی مجدداً باتفاق، ‏‎ ‎‏ضرورت عمل را تصویب نمودند و برای ساعت 8 صبح برنامه عمل تنظیم شد.‏

‏در جلسه جداگانه که با حضور دکتر فاضل - دکتر دوایی و اینجانب سه نفره‏‎ ‎‏داشتیم. تمام احتمالات ممکن هنگام عمل جراحی و یافته‌های ممکن مطرح و نحوه‏‎ ‎‏عمل جراحی آن بحث شد که احیاناً هنگام عمل جراحی تصمیم گیری با وقفه‌ای‏‎ ‎‏همراه نشود.‏

‏صبح روز عمل فرا رسید آمادگی‌های لازم برای عمل منجمله ‏‎ pace‎‏ موقت‏‎ ‎‏انجام شد. بیهوشی توسط آقای دکتر الیاسی داده شد. عمل جراحی صورت گرفت و‏‎ ‎‏بحمدالله مشکلی هم پیش نیامد. با توجه به مشکلات قلبی ایشان و به منظور امکان‏‎ ‎‏تجویز داررهای مسکن کافی بدون داشتن نگرانی در مورد وضعیت تنفسی ایشان‏‎ ‎‏تصمیم گرفته شد که لوله داخل تراشه بمدت 24 ساعت باقی بماند و در این‏‎ ‎‏ فاصله بایشان کمک تنفسی با‏‎ Ventilator‎‏ داده شود و جراحان معالج در کنار بالین‏‎ ‎‏ایشان بصورت نوبتی انجام وظیفه نمایند. از جراحان آن شب من در بالین ایشان‏‎ ‎‏بودم ریتم قلبی ایشان و کار کردن دستگاه علی رغم آنکه به طور اتوماتیک چک‏‎ ‎‏می شد توسط متخصصین قلب و پرستاران از راه دور و نزدیک (خارج از اتاق) و‏‎ ‎‏توسط اینجانب که بر بالین ایشان حضور داشتم کنترل می‌شد حضرت امام چشمها‏‎ ‎‏را معمولاً بسته نگه می‌داثشند و فقط موقعیکه اقدامات خاصی صورت می‌گرفت‏‎ ‎‏احیاناً چشمها را باز می‌کردند.‏


‏نیمه شب بود دیدم لبهای حضرت امام تکان می‌خورد ابتدا احساس کردم که‏‎ ‎‏مطلبی را می‌خواهند به من بگویند سرم را نزدیک آوردم ببینم چه می‌خواهند بگویند‏‎ ‎‏دیدم چشمها بسته است ولی بیدارند و در این مدت هر موقع صحبتی داشتند با‏‎ ‎‏استفاده از قلم و کاغذ می‌نوشتند حال چرا سعی در صحبت کردن دارند ساعت را‏‎ ‎‏نگاه کردم ساعت 4 بعد از نیمه شب بود یعنی همان موقعی که شبهای قبل نماز شب‏‎ ‎‏را می‌خواندند و متوجه شدم که امام مشغول خواندن نماز شب هستند. بر خود‏‎ ‎‏لرزیدم و از علوّ روح و توجه خاص ایشان به انجام نماز شب که از پشت شیشه و از‏‎ ‎‏طریق دوربین ویدیوئی شبهای قبل آن را تماشا کرده بودیم پی بردم.‏

‏روز بعد از عمل لوله خارج شد وضعیت عادی بود. علی رغم اصرار ما که هر‏‎ ‎‏موقع درد‏‎ ‎‏دارند تذکر دهند که مسکن تزریق شود هرگز ایشان تقاضای تجویز مسکن‏‎ ‎‏نکردند. در تمام اوقات وضعیت قلبی ایشان که بزرگترین نگرانی ما بود با دقت تحت‏‎ ‎‏کنترل متخصصین قلب و تیم دائمی پزشکی بود و به فواصل نوار قلبی گرفته می‌شد‏‎ ‎‏و کوچکترین تغییرات را زیر نظر داشتیم و اگر علایم ایسکمی قلبی ظاهر می‌شد با‏‎ ‎‏افزایش قطره‌های نیتروگلیسرین آن را اصلاح می‌کردیم.‏

‏وقت نماز ظهر نزدیک می‌شد. ایشان جامه تمیز خواستند و فراهم آوردن‏‎ ‎‏امکانات وضو چون روز بعد از عمل بود حرکت ایشان را به خارج از تختخواب‏‎ ‎‏صلاح ندیدیم. اینجا ذکر چند نکته حائز اهمیت است.‏

‏برای ما که بخاطر داریم که وقتی ایشان ادوارد شوارتز نادزه را به حضور‏‎ ‎‏پذیرفتند با شبکلاه خود بودند و لباس منزل، ولی در این شرایط که از یک طرف سرم‏‎ ‎‏به دستها متصل بود. از محل بازو از یکی از رگها ‏‎ PACE‎‏ موقت و از رگ دیگری‏‎ ‎‏ ‏‎CVP‎‏ وصل شده بود تعویض لباس و پوشیدن لباس سفید تمیز و پاک دیگری، چقدر‏‎ ‎‏برای بیمار رنج‌آور است. لباس تعویض شد با شیلنگ آب گرم که از دستشوئی اتاق‏‎ ‎‎CCU ‎‏ به همراه تشت بر روی تخت آورده شده بود وضو گرفتند، عمامه مبارک را بسر‏‎ ‎‏نهادند. از عطر ‏‎CLOE‎‏ که به جهت مبارکی و میمنت قدری از آن را به خودمان هم‏‎ ‎

‏زدیم استفاده نمودند و نشسته در تختخواب نماز خود را به جای آوردند.‏

‏امام اجازه نمی‌دادند که هنگام نماز در اتاق حضور داشته باشیم و ما همیشه‏‎ ‎‏انجام نماز ایشان را از پشت شیشه و یا از طریق دوربین ویدیوئی تماشا می‌کردیم و‏‎ ‎‏از نحوه انجام آن لذت می‌بردیم و حسرت می‌خوردیم و از خدا می‌خواستیم که‏‎ ‎‏چنین خلوصی را نصیب ما هم بگرداند.‏

‏نزدیک به ظهر روز بعد بود که تغییرات ایسکمیک شدید در نوار قلب ایشان‏‎ ‎‏ظاهر شد همه ما پزشکان سراسیمه سعی در اصلاح آن بتوسط تنظیم قطره های‏‎ ‎‏ نیتروگلیسرین داشتیم. آنهایی که بیماری قلبی دارند و دردهای ایسکمی قلب را‏‎ ‎‏احساس کرده‌اند می‌دانند‏‎ ‎‏که در این موقع بیمار مرگ را پیش چشم خود می‌بیند‏‎ ‎‏در‏‎ ‎‏همین موقع امام خواستند که مقدمات وضو را برای ایشان فراهم سازیم من از شدت‏‎ ‎‏نگرانی خدمتشان عرض کردم حضرت امام هنوز که وقت نماز فرا نرسیده است چون‏‎ ‎‏ساعت حدود 20 دقیقه به ظهر بود فرمودند می‌خواهم برای نماز آماده باشم چون‏‎ ‎‏نمی خواستند حتی چند دقیقه‌ای هم از شروع وقت نماز بگذرد و ایشان هنوز نماز را‏‎ ‎‏شروع نکرده باشند. به رعایت وقت نماز فوق العاده اهمیت می‌دادند و در تمام مدت‏‎ ‎‏بیماری هرگز ملاحظه نکردم که حتی چند دقیقه بعد از شروع وقت نماز آن را بجای‏‎ ‎‏آورند. به محض آنکه اذان را شروع می‌کردند ایشان به نماز می‌پرداختند.‏

‏به تدریج حال امام بهتر می‌شد مقامات و بستگان نزدیک به ملاقات‏‎ ‎‏می‌آمدند. نحوه برخورد ایشان با نوه خود خیلی جالب بود ایشان با کمال عطوفت او‏‎ ‎‏را پذیرا بودند. گوشی یکی از ماها را گرفته بود و بگوش خود گذاشته بود که‏‎ ‎‏امام را‏‎ ‎‏معاینه کند و ایشان او را در آغوش می‌گرفتند و می‌بوسیدند.‏

‏روز جمعه بود و حال ایشان هم رضایت بخش بود من در کنار تخت ایشان‏‎ ‎‏نشسته بودم که حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی خدمت رسیدند. احوال پرسی‏‎ ‎‏کردند و سپس فرمودند امروز جمعه است و من برای انجام نماز می‌روم مردم همه‏‎ ‎

‏نگران حال شما هستند و برای شما دعا می‌کنند اگر پیغامی دارید بفرمایید. فرمودند‏‎ ‎‏به مردم عزیز بفرمایید دعا کنند که خداوند مرا بپذیرد. این حرف مانند پتکی بسر من‏‎ ‎‏خورد نگرانی همه وجودم را فرا گرفت. اشک از چشمان آقای هاشمی سرازیر شد و‏‎ ‎‏برای آنکه امام آن را نبیند به سرعت از اتاق خارج شدند. برای من این سؤال مطرح‏‎ ‎‏شد که حالا که دیگر خطر عمل جراحی گذشته است از عوارض احتمالی هر عمل‏‎ ‎‏جراحی هم که خبری نیست و موعد آنهم گذشته است این حرف چرا؟‏

‏حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی در خطبه نماز جمعه همین جملات را‏‎ ‎‏ذکر کردند و سعی کردند تعبیر خوش باورانه‌ای داشته باشند ولی حقیقت چیز‏‎ ‎‏دیگری بود چون نظیر همین کلمات را به همسرشان هم گفته بودند و من آن را شنیده‏‎ ‎‏بودم. دیری نپایید که این نگرانی من به حقیقت پیوست گلبول‌های سفید خون شروع‏‎ ‎‏به افزایش نمود و از مرز 35000 گذشت تقریباً روزی 10 هزار به آن افزوده می‌شد‏‎ ‎‏تا به 105000 در میلیمتر مکعب رسید. لنفوم لکالیزه به ژنرالیزه تبدیل شده بود از‏‎ ‎‏بهترین انکولوژیست‌ها مشاوره خواسته شد و در جلسات مشورتی که حداقل روزی‏‎ ‎‏دو بار تشکیل می‌شد و کلیه پزشکان معالج حضور داشتند از آنها هم دعوت شد در‏‎ ‎‏اینجا هم بر سر دو راهی قرار داشتند. وضع کلیه ایشان در حد مرز قرار داشت و‏‎ ‎‏ترس از آن بود که با بالا بودن اسید اوریک ایشان شروع شیمی درمانی که باعث‏‎ ‎‏افزایش بیشتر اسید اوریک خون می‌شود (به علت مرگ سلولهای سرطانی که اسید‏‎ ‎‏اوریک آزاد می‌کنند) کلیه‌ها از فعالیت باز ایستند. از طرف دیگر گذشتن گلبولهای‏‎ ‎‏ سفید از مرز 105000 در میلیمتر و جایگزین شدن آنها در نسوج حساس از جمله‏‎ ‎‏مغز استفاده از شیمی درمانی را الزامی می‌کرد. سن ایشان هم یکی دیگر از موارد‏‎ ‎‏نگرانی در‏‎ ‎‏مورد شروع شیمی درمانی بود. به این جهت تصمیم گرفته شد که شروع‏‎ ‎‏شیمی درمانی تدریجی باشد در صورت تحمل به تدریج سایر داروهای شیمی‏‎ ‎‏درمانی افزوده شود.‏


‏جلسه اضطراری شورای پزشکی مجدداً قرار شد و تصمیم به همودیالیز و‏‎ ‎‏آمادگی برای انجام. از صبح 13 / 3 / 74 فشار خون شریانی به تدریج سقوط کرد و‏‎ ‎‏به درمانهای مختلف جواب نداد. و بعدازظهر با ایست قلبی همراه بود که بحمدالله با‏‎ ‎‏پیش بینی قبلی و داشتن ‏‎ Pace Maker‎‏ باطری ضربان‌های قلب را منظم کرد ولی‏‎ ‎‏فشار خون حضرت امام هرگز بالا نیامد و سیر نزولی تدریجی پیدا کرد تا آنکه ساعت‏‎ ‎‏موعود فرا رسید. و به جوار رحمت حق تعالی شتافتند.‏

‎ ‎