حاج آقا، درباره نحوه تشییع جنازه حاج آقا مصطفی هم صحبت بفرمایید؟
حدود ظهر، جنازه آماده حرکت به سمت کربلا شد. ماشینهای زیادی همراه اتومبیل حامل جنازه به کربلا رفتند. در غسالخانه جنازه را غسل دادند، کفن کردند و نزدیکیهای عصر برای زیارت حرمین آوردند و هر دو حرم را طواف دادند. دوباره به سمت نجف به راه افتادیم و بعد از نماز مغرب و عشاء حدود یک یا یک ساعت و نیم بعد از غروب به نجف رسیدیم. جنازه را به اصطلاح در جامعةالنجف ـ همان مدرسه علمیهای که مرحوم آقای کلانتر ساخته بود در دور شهر قرار داشت ـ گذاشتند که فردا از آنجا تشییع شود.
از جامعةالنجف به سمت منزل امام آمدیم. اولین زیارت من پس از فوت حاج آقا مصطفی بود. وارد شدم دیدم که منزل، حیاط و اتاق پر از جمعیت است و علما و غیر علما همه نشستهاند. امام چهار زانو نشسته بودند و طبق معمول سرشان پایین بود و برخی از خطبای محترم عرب روضهای میخواندند. روضههایی که دل سنگ را آب میکرد، روضههای دلخراش و جریان حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل و ذبح ایشان و شهادت علیاکبر را میخواندند. مجلس یک پارچه ضجه بود. کنار دیوار حیاط رو به سمت امام ایستادم و منظره را زیر نظر داشتم. منقلب بودم و بیاختیار باران اشک میریختم. جمعیت و مجلس همچنان منقلب بودند اما حضرت امام آن روضهها را
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 185 گوش میکردند ولی یک قطره اشک نمیریختند.
من امام را در مجالس روضه خوانی دیگر دیده بودم، به مجرد اینکه روضهای مثل روضه حضرت زهرا(س) شروع میشد تمام وجود ایشان میلرزید و تکان میخورد و اشکهایشان سرازیر میشد اما آنجا یک قطره اشک نریختند.
همه اهل مجلس از روحیه ایشان در تعجب مانده بودند که ایشان چه کوهی است و چگونه غم از دست دادن عزیزی چون حاج آقا مصطفی را تحمل میکنند.
در همان مجلس بود که ناگهان مأذنه شروع کرد به اعلام کردن جریان فوت حاج آقا مصطفی و اینکه فردا صبح از فلان جا و در فلان ساعت مراسم تشییع جنازه شروع خواهد شد. وقتی اسم سید مصطفی خمینی آمد ناگهان دیدم که امام یک مرتبه فشاری به خودشان آوردند و چهرهشان را تغییر دادند اما گذرا بود. امام سپس به سمت اندرونی رفتند، مردم هم متفرق شدند. بنا بود جنازه فردا صبح از جامعةالنجف تشییع شود اما امام فرمودند نه، راه را دور نکنید و مردم را به زحمت نیندازید. لذا جنازه را به مسجدی که در وسط شهر بود و فاصله زیادی با حرم و صحن نداشت آوردند و گفتند که از آنجا تشییع میشود.
فردا صبح به مسجد رفتم و دیدم که امام تشریف آورده و در مسجد نشستهاند و منتظرند تا مراسم تشییع انجام گیرد. متعارف هم همین بود. چون نزدیکترین شخص به متوفی حضرت امام بودند. همه علما، شخصیتها و مراجع آمدند. مسؤولان اداری از جمله استاندار کربلا هم آمدند. حضرت امام حدود بیست دقیقه نشستند و بعد بلند شدند و رفتند که هم در تشییع شرکت کرده باشند و هم اینکه شبه تشکری از حاضرین بشود. بالاخره مراسم کفن و دفن انجام گرفت.
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 186