فصل اول: خاطرات حجت ‌الاسلام والمسلمین محمدحسن اختری
ارتباط امام با علما
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

ارتباط امام با علما

‏ حاج آقا می‏‏‌‏‏شود از ملاقات‏‏‌‏‏هایی که امام و علما داشتند مطالبی بفرمایید؟‏

‏ همان طور که گفتم ما وظیفه پذیرایی از مهمانان را بر عهده داشتیم و هیچ وقت ‏‎ ‎‏آن قدر نزدیک امام نبودیم تا از مطالبی که بین آن‌ها رد و بدل می‏‏‌‏‏شود با خبر شویم. اما ‏‎ ‎‏به یاد دارم در ابتدا علمای بزرگ به دیدار امام رسیدند. در این دیدارها صحبت خاصی ‏‎ ‎‏نبود فقط حال و احوال و خوشآمد گویی بود. من دائماً مشغول چای و شربت دادن ‏‎ ‎‏بودم. یکی از این ملاقات‏‏‌‏‏ها که الآن یادم هست ملاقات امام با آیت‏‏‌‏‏الله العظمی ‏‎ ‎‏شاهرودی بود. ایشان پیرمرد با تقوا و پاکیزه و با اعتقاد و با خدایی بود، وقتی به مجلس ‏‎ ‎‏وارد شد امام به ایشان خیلی احترام کردند و تعارف کرده و خود نزد ایشان نشستند. ‏‎ ‎‏البته رسم بر این بود که امام در بالای مجلس می‏‏‌‏‏نشستند و بقیه که به دیدن ایشان ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏آمدند در مکان‏‏‌‏‏هایی پایین‏‏‌‏‏تر از ایشان قرار می‏‏‌‏‏گرفتند اما امام کنار آقای شاهرودی ‏‎ ‎‏نشستند. یعنی خودشان را مایل به سمت ایشان کردند و حتی چای ایشان را شیرین ‏‎ ‎‏کردند و هم زدند و جلوی آقای شاهرودی گذاشتند. خلاصه در تمام جلسه عزت و ‏‎ ‎‏احترام ایشان را نگاه داشتند.‏

‏ حاج آقا محورهای صحبت‏‏‌‏‏های آن دو بزرگوار با یکدیگر چه بود؟‏

‏ صحبت‏‏‌‏‏ها روی محورهای خاصی نبود. احوالپرسی و صحبت‏‏‌‏‏های عادی بود. من ‏‎ ‎‏الآن چیز زیادی یادم نیست.‏

‏ آیا از صحبت امام با سایر علمای عظام چیزی به یاد دارید؟‏


‏ فقط یک چیزهایی از صحبت امام با آیت‏‏‌‏‏الله حکیم به یاد دارم. آیت‏‏‌‏‏الله حکیم در ‏‎ ‎‏صحبت‏‏‌‏‏های خود به صبر و سلوک امام حسن(ع) اشاره کرده بودند و از ایشان خواسته ‏‎ ‎‏بودند در راه و روش خود از این روش تأسی بگیرند و لیکن امام خمینی از قیام امام ‏‎ ‎‏حسین(ع) نقل کرده بودند و از آیت‏‏‌‏‏الله حکیم خواسته بودند که در برابر رژیم طاغوت ‏‎ ‎‏موضع‏‏‌‏‏گیری کنند.‏

‏آیت‏‏‌‏‏الله حکیم گفتند خوب امام حسین(ع) یار و یاور داشت و به اتکا به همان ‏‎ ‎‏تعداد کم قیام کرد اما من کسی را ندارم، یار و یاور ندارم. امام در جواب ایشان ‏‎ ‎‏فرمودند: این‌ طور که الآن به نظر می‏‏‌‏‏رسد افراد و مردم بسیاری به خاطر گفته‏‏‌‏‏های ما و ‏‎ ‎‏حرکت ما قیام و ایستادگی کردند. معلوم است که با ما و با علما هستند. امام فرموده ‏‎ ‎‏بود شما بیفتید جلو من دنبال شما حرکت می‏‏‌‏‏کنم. با همه مردم دنبال شما حرکت ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏کنیم.‏

‏ یعنی امام از آیت‏‏‌‏‏الله حکیم خواستند که رهبری قیام را بر عهده بگیرند؟‏

‏ بله، امام هیچ وقت داعیه‏‏‌‏‏ای در ایفای نقش رهبری نداشتند و نمی‏‏‌‏‏گفتند که ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏بایست در مبارزه جلو باشند و مردم و علما دنبال ایشان حرکت کنند.‏

‏امام معتقد بودند که می‏‏‌‏‏بایست حرکت کرد حالا اگر کس دیگری می‏‏‌‏‏آمد و راه را ‏‎ ‎‏درست پیش می‌برد مسأله‏‏‌‏‏ای نداشت، امام حاضر بود که همگام با او جلو برود. ‏‎ ‎‏برای همین در آن جلسه ضرورت مبارزه را به آیت‏‏‌‏‏الله حکیم تأکید کرد. در ایران هم ‏‎ ‎‏در خلال سال 1342 امام به علمای شهرستان‏‏‌‏‏ها پیام دادند و از آن‌ها خواستند که علیه ‏‎ ‎‏دستگاه قیام کنند. من خودم از آیت‏‏‌‏‏الله العظمی آشیخ محمد صالح مازندرانی که از ‏‎ ‎‏علمای بزرگ سمنان بود و به علامه سمنانی معروف بود و علاقه خاصی هم به امام ‏‎ ‎‏داشت شنیدم که امام برای ایشان پیغام داده است که علیه رژیم قیام کنند و حرکت ‏‎ ‎‏کنند. این پیغام را حاج شیخ محمدتقی نصیری برای ایشان برده بود. این طوری که یادم ‏‎ ‎‏هست چون ایشان پیرتر از بقیه علما بود می‏‏‌‏‏گفت: من شیخ العلماء هستم و می‏‏‌‏‏بایست ‏‎ ‎‏سایر علما تابع من باشند. امام هم به ایشان می‏‏‌‏‏گفتند: خیلی خوب، شما بفرمایید جلو ما ‏‎ ‎‏دنبال شما می‏‏‌‏‏آییم و حرکت می‏‏‌‏‏کنیم.‏


‏بنابراین امام هیچ گاه داعیه این‏‏‌‏‏که خودش جلو باشد نداشتند. داعیه امام حرکت و ‏‎ ‎‏مقابله با طاغوت و دفاع از اسلام و مسلمانان جهان بود. ایشان همین دیدگاه را در ‏‎ ‎‏برخورد با علما داشتند و ابراز می‏‏‌‏‏کردند.‏

‏ آیا در این دیدارها با امام، احزاب و حزب‏‏‌‏‏های گوناگون شرکت می‏‏‌‏‏کردند؟ مثلاً ‏‎ ‎‏حزب الدعوﺓ که آن موقع تشکیل شده بود به دیدار امام آمد؟‏

‏ من دقیقاً یادم نیست که حزب الدعوﺓ در آن زمان تشکیل شده بود یا نه. ولی ‏‎ ‎‏گروه‏‏‌‏‏ها و هیأت‏‏‌‏‏های مختلفی از بغداد و عراق می‏‏‌‏‏آمدند. منظورم هیأت‏‏‌‏‏های دانشگاهی ‏‎ ‎‏است. مثلاً دانشگاه اصول الدین نجف که مؤسسش آقای مظفر بود و علامه عسکری و ‏‎ ‎‏آیت‏‏‌‏‏الله صدر با این دانشگاه ارتباط داشتند در آنجا درس می‏‏‌‏‏دادند به دیدار امام آمدند.‏

‏ همین آقایان گویا از مؤسسین حزب بودند؟‏

‏ بله، این آقایان به دیدن امام خمینی می‏‏‌‏‏آمدند. گروه‏‏‌‏‏های جوانان خیلی زیاد ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏آمدند. جوانان بغداد، جوانان نجف، جوانان کاظمین و... از شهرهای مختلف ‏‎ ‎‏گروه‏‏‌‏‏های گوناگونی می‏‏‌‏‏آمدند. البته باید ذکر کنم چون من خودم تازه به نجف آمده ‏‎ ‎‏بودم و هنوز با بافت سیاسی و اجتماعی نجف و سایر شهرهای عراق آشنایی نداشتم ‏‎ ‎‏بعضی از مسائل را متوجه نمی‏‏‌‏‏شدم. من از همان موقع که به عراق و نجف وارد شدم ‏‎ ‎‏در خدمت امام بودم و در منزل ایشان پذیرایی می‏‏‌‏‏کردم. بدیهی است که بسیاری از این ‏‎ ‎‏روابط و مسائل را متوجه نشوم. چرا که هنوز خودم در جریان این کار نبودم. فقط ‏‎ ‎‏به طور کلی می‏‏‌‏‏گویم که دیدارها هر روز از صبح شروع می‏‏‌‏‏شد و تا بعد از نماز مغرب ‏‎ ‎‏و عشا ادامه پیدا می‏‏‌‏‏کرد.‏

‏ حاج آقا اگر از دیدارهای امام خاطره‏‏‌‏‏ای دارید بفرمایید؟‏

‏ الآن خاطره خاص و دیگری یادم نیست. خلاصه این دیدارها تمام شد و امام ‏‎ ‎‏به صورت عادی در نجف مستقر گشت. هنوز خانواده امام نرسیده بودند. وقتی خانواده ‏‎ ‎‏امام آمدند خانه دیوار به دیوار منزلی که امام در آنجا مستقر بودند را گرفتند. البته باید ‏‎ ‎‏بگویم که این دو خانه به همدیگر راه داشت. به این دلیل خانه‏‏‌‏‏ای که جدید گرفته بودند ‏‎ ‎‏اندرونی و آن که قبل از ورود خانواده، امام در آن مستقر شده بودند بیرونی شد.‏


‏پس از عادی شدن اوضاع فضلا جمع شدند و از امام خواستند تا درس را شروع ‏‎ ‎‏کنند. البته این باز یکی از توطئه‏‏‌‏‏هایی بود که دستگاه پهلوی ریخته بود تا امام را ‏‎ ‎‏گوشه‏‏‌‏‏نشین کنند. اما امام با بینش خود آن را خنثی کردند.‏