خصوصیات شخصیتی امام در نجف چگونه بود؟
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 44 امام از خود تواضع بسیاری نشان میدادند حتی روحیه متواضعانه امام جوری بود که ماها هم جرأت میکردیم به ایشان نزدیک شویم و گفت و گو کنیم. حتی گاهی حرفهای عادی میزدیم. امام به همه احترام میکردند. هیچ وقت هنگام صحبت به کسی نگاه نمیکردند. در بررسی شخصیت آدمها به حرفها و سطح سواد علمیشان اهمیت میدادند. اگر میدیدند کسی حرف درستی میزند و مطلب درستی را بیان میکند امام کاملاً گوش میدادند و بعد جواب میدادند.
من معتقدم که ابعاد مختلف وجودی امام شناخته شده نیست، شخصیت امام دارای ابعاد مختلفی و متضادی بود. به نظر من اگر بخواهیم امام را تشبیه به کسی کنیم و بگوییم که به چه کسی شبیه است میتوانیم بگوییم به حضرت علی(ع) شباهت دارد. حضرت علی(ع) چون خلیفه شدند و قدرت پیدا کردند باز هم فقیرانه و متواضعانه زندگی کردند. امام در اوج قدرت روحیه متواضعانه و عارفانه داشتند. یک آدمی که از یک طرف دستور حمله و جنگ میدهد و مردم و جوانان را برای رفتن به جبهه و شهادت و فداکاری تشویق میکند یک مرتبه مینشیند اشک میریزد و ده ـ بیست روز گوشهنشینی میکند. در یک سفری که من با احمد آقا به سوریه داشتم حاج احمد آقا فرمود که امام خیلی به خودشان و آخرت خودشان میاندیشند. امام وقتی حرفی میزدند مثلاً میگفتند خواستههای نفسانی خود را زیر پا بگذارید خودشان این کار را انجام میدادند. امام یک مرتبه از تمام چیزها میبرید و در خود فرو میرفتند به طوری که به هیچ کس کار نداشتند و در فکر و تفکرات خود سیر میکردند و تنها در فکر رضای خدا بودند. این حالات و این شیوه امامان معصوم است.
آیا امام هنگام ورود به عراق و استقرار در نجف خاطرات دوران زندان و تبعید در ترکیه را بیان کردند؟
در آن روزهایی که ما به خدمت امام در کاظمین رسیدیم روزهای دید و بازدید بود و فرصتی برای آن که امام بخواهند خاطرات یا مطالبی را بفرمایند نبود. من هم در جلساتی که خدمت ایشان بودم در وقت صبحانه، نهار و شام مطالب خاصی را در این زمینه بیان نمیکردند. احساس من این است که ایشان نمیخواستند از خاطرات
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 45 سفر یا دوران زندان و تبعید در ترکیه حرفی بزنند. من هیچ گاه از دوستان و اطرافیان امام و دوستانی که داشتم چیزی در این مورد نشنیدم. حاج آقا مصطفی خمینی هم هرگز مطلب خاصی راجع به تبعید و زندان نگفتند.
یک خاطرهای حضرت امام در جلسه درس حکومت اسلامی بیان نمودند که راجع به اسلام و دفاع از اسلام بود، فرمودند: هنگامی که در بورسا بودیم روزی ما را به میدانی برای دیدن بردند. کسی که همراهمان بود گفت در این میدان در زمان آتاترک 40 تن از علمای اهل سنت اهل ترکیه را اعدام کردند. ما خودمان را حق میدانیم و آنها را حق نمیدانیم در حالی که خودمان برای اسلام هیچ گونه سختی تحمل نکردیم. حتی من هم که قیام و مبارزه کردم و سخنرانی کردم زندانی و تبعید شدم یک قطره خون از بینی من در راه اسلام نیامد.
امام با این سخنان میخواستند به شاگردانشان تفهیم کنند که در راه اسلام میبایست سختی، زحمت و درد کشید و در راه دفاع از اسلام حتی باید جان داد.
البته امام هرگز نگفتند که چه سختیهایی دیدند و دوری از وطن و خانواده را تحمل کردند. چرا که با آن روحیه بزرگ و قوی این مسائل را کار زیادی نمیدانستند. حتی یک بار از زندان و دوران دستگیری و یا زندان انفرادی صحبتی نمیکردند چرا که ایشان اگر مطلبی را عنوان میکردند در جهت پیشبرد اهداف اسلام بود.
امام برای ما درست به حالت مصداق حرف حضرت علی(ع) بودند که میفرمودند وقتی در میدان جنگ فشار و سختی به ما وارد میآمد ما پناه به حضرت رسول(ص) میبردیم، وقتی خدمت ایشان میرسیدیم روحیه ایشان به ما آرامش و توان میداد. این یکی از نکات مهم رهبری جامعه است و رهبر نباید در برابر سختیها و شداید خود را ببازد و یا فداکاریهای خود و یارانش زیاد به نظرش بیاید. او تحمل میکند و کوه صبر و بردباری است. حضرت امام هم برای ما این چنین بودند.
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 46