خاطرات خود را از دوران ورود امام به عراق بیان فرمایید؟
آن ایامی که امام در حال تشریف آوردن به عراق بودند من روحیه خاصی داشتم. از نظر تربیتی در یک وضعیت ویژهای بودم و به مسائل معنوی مشغول بودم، از جامعه منعزل و گوشهگیر بودم. کارم فقط رسیدگی به درسها و کارهایم در حوزه بود و سعی داشتم از مسائل اجتماعی کناره بگیرم و در آن گونه مسائل حضور پیدا نکنم. چنین روحیهای داشتم.
با پخش خبر ورود امام به عراق، اهل علم و طلبهها با شور و اشتیاق باطنی به سامرا و کاظمین حرکت کردند تا با امام ملاقات کنند، اما من علیرغم اشتیاق درونی نرفتم.
حضرت امام ایام زیارتی را در کاظمین و سامراء گذراندند، از آنجا هم به دعوت آقا محمد شیرازی به کربلا رفتند. حقاً آقای شیرازی برای استقبال از امام در کربلا سرمایهگذاری فراوانی کرد و خدمات شایانی نمود. چند روزی که امام در کربلا بودند تجلیل زیادی از ایشان شد. پس از چند روز خبر دادند که حضرت امام از کربلا به سمت نجف در حال مهاجرت هستند. طلبهها برای استقبال از ایشان از نجف حرکت کردند و تا نصف راه کربلا ـ خان نص ـ آمدند.
از آن سو، آقا محمد شیرازی و بقیه کربلاییها امام را تا نصف راه بدرقه کردند. بدرقهی بسیار با شکوهی بود. در نیمه راه دو کاروان به هم رسیدند و حضرت امام با نجفیها به سمت نجف حرکت کردند و تقریباً اول غروب بود که به نجف رسیدند. ابتدا به حرم مطهر مشرف شدند و بعد از آن به منزلی که مرحوم حاج نصرالله خلخالی برای ایشان اجاره کرده بود رفتند. این منزل حدود صد یا صدوبیست متر مساحت داشت. از آن به بعد رفت و آمدها برای زیارت امام آغاز شد.
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 129