درباره خود شما چه تصمیمی اتخاذ شده بود و شما با قضیه اخراج چه برخوردی داشتید؟
در همان ایام یکی از دوستان از طرف مرحوم حاج آقا مصطفی به منزل ما آمد و گفت که ایشان سلام رساندند و سؤال کردند که اگر احیاناً دایره خیلی ضیق و تنگ بشود و فشار زیادی از سوی عراق بیاید باز شما مایل هستید در عراق بمانید یا اینکه با بقیه افراد خارج میشوید؟ آن ایام من هم علاقهای به نجف داشتم و هم تمایل داشتم در خدمت امام باشم، دیگر اینکه بحث تحقیقات جواهرالکلام را داشتم که خیلی فشرده روی آن کار میکردم و لازم بود حداقل برای یک سال و نیم یا دو سال در آنجا باشم چون نسخه اصلی مرحوم جواهر فقط در نجف وجود داشت.در هر صورت، انگیزههای متعددی برای ماندن وجود داشت لذا عرض کردم: اگر اقامت داشته باشم خیلی خوشحال میشوم. آن فرد گفت: پس دو تا عکس بدهید که اقامتتان تمدید شود. مدتی گذشت که جناب آقای دعایی دفتر اقامت تمدید شده ما را به دست من داد و این
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 163 موضوع امتیاز فوقالعادهای برای طلبهها بود.
قبل از این مسأله حضرت امام تمام مطبوعاتشان را به بنده واگذار کرده بودند و دستخط مبارکشان را که مرقوم میداشتند همان کتاب مکاسب و بیع بود که به اندازه چاپ یک جلد کتاب واگذار کرده بودند. شاید یک ماه قبل نیز من بسیاری از بخشهای آن را برای چاپ آماده کرده بودم. در این ایام اقامه من تمدید شد. لازمه تمدید هم این بود که فرد میتوانست مسافرتی بکند و العوده (بازگشت) بنماید. یعنی از همان جا ویزای بازگشت را در خود عراق به فرد میدادند و لذا ما میتوانستیم مسافرت یکی ـ دو ماههای به ایران داشته باشیم که مدتها بود این کار انجام نگرفته بود. با تمدید اقامه در ذهن من و خانواده این موضوع تداعی شد که مسافرت یکی ـ دو ماههای به ایران داشته باشیم هم به زیارت امام رضا(ع) برویم و هم دوستان را دیدار کنیم. اولین کاری که کردم این بود که رفتم خدمت امام و از ایشان کسب اجازه کردم و گفتم که اجازه میفرمایید چاپ این کتاب را برای دو یا سه ماه دیگر به تأخیر بیندازم، چون حاج آقا مصطفی صحبتی فرمودند و اقامه ما تمدید شد اگر عجلهای نباشد و اجازه بفرمایید من مسافرتی به ایران داشته باشم و بعد از دو ماه برگردم و چاپ کتاب را شروع کنم. امام هم با آن بزرگواری و عنایت و سعه صدر خاصی که داشتند فرمودند کار بسیار خوبی است، بچهها را ببرید یک هوایی بخورند و یک مسافرتی داشته باشید، هیچ عجلهای هم برای چاپ کتاب نیست، پس از بازگشت از سفر به چاپ کتاب اقدام کنید.
خوب، من مقدمات کارهای سفر را آغاز کردم. یک هفته کمتر یا بیشتر گذشت. یکی از دوستانی که در این گونه مسائل هم با اطلاع بود من را دید و گفت: فلانی چه کار کردهای؟ گفتم: چی شده؟ گفت: رفتی خدمت امام چه گفتی؟ گفتم: درباره چه موضوعی؟ گفت: در رابطه با مسافرتت؟ موضوع ملاقاتم با امام را گفتم. گفت: آخر این چه کاری بود؟ گفتم: چه شده؟ گفت: حضرت امام حاج آقا مصطفی را خواسته و نمیدانی چه برخوردی با حاج آقا مصطفی کرده و شدیداً به ایشان تشر زده که این کارها و این غلطها چه است؟ شما اقامه افراد خاصی را تمدید میکنید، این یعنی چه؟
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 164 من فرد خاصی ندارم، نزدیکترین افراد به من، پسرانم، برای من امتیازی با دیگران ندارند. به چه مناسبت اقامه فلانی را برای تمدید دادید در حالی که دیگران در کنارش بودهاند. امام برخورد عجیب و غریب با لحن شدید و پرخاشگرانه با حاج آقا مصطفی کردهاند. آقای قوچانی این چه کاری بود که تو کردی؟
گفتم: والله من نمیدانستم و از روی سادگی خودم این گونه اقدامی انجام دادم اصلاً هم به ذهنم نیامد که شاید امام از این قضیه بیخبر هستند و به فکرم نرسید که این کار امر منکری است. متوجه شدم که غفلت من سبب شده کار زشتی پیش بیاید. لذا وقت گرفتم و به عنوان عذرخواهی به منزل حاج آقا مصطفی رفتم و گفتم که آقا ببخشید، نمیدانستم و توجه نداشتم که احتمال دارد این موضوع نکته منفی هم داشته باشد. یک شبه تشکری هم از ایشان کردم.
ایشان به طور مفصل وارد بحث شد و گفت که اولاً این اقدام تمدید اقامه هیچ گونه ارتباطی با امام ندارد، اصلاً ایشان از این قضایا خبر نداشتند و البته به من هم ارتباط ندارد چون من هم به عنوان واسطه هستم نسبت به عزیزانی که در نجف هستند و محبت و علاقه دارند. یکی از آن افراد هم شما هستید و ما حلقههای متعددی تنظیم کرده بودیم. حلقه اول شاید چیزی حدود سی نفر بودند، حلقه دوم شصت نفر بودند، و حلقه بعد... همین طور میخواستیم به تدریج حلقه به حلقه و گام به گام توسعه بدهیم و تمام ایرانیهای اهل علم ساکن عراق را زیر پوشش قرار بدهیم. وسیلهاش هم عزیزانی چون سیدمحمود دعایی و سید حمید روحانی و دو ـ سه نفر دیگر بودند که از ایران فرار کرده و به اینجا پناهنده شدهاند. در قانون پناهندگی هر کشوری، هر کسی در جایی پناهنده شود امکاناتی در اختیارش قرار میدهند از قبیل منزل و حقوق ماهیانه و... برای آن کشوری که پناهندگی افراد از بُعد سیاسی امتیازی داشته باشد این امکانات بیشتر میشود. این در حالی است که این عزیزان به اینجا آمده و پناهنده شدهاند اما کمترین امتیازی را از دولت عراق نگرفتهاند، خودت هم میدانی. گفتم: بله، میدانم. مثلاً آقای دعایی یک حجره مختصری در یکی از مدارس نجف داشت و در بین طلبهها درس میخواند و همان شهریهای که طلبهها از آقایان مراجع میگرفتند ایشان هم همان
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 165 را دریافت میکرد، یک ریال و یک فلس از دولت عراق دریافت نمیکرد، نه ماشینی، نه منزلی، نه حقوقی، هیچ و هیچ. حاج آقا مصطفی گفت که درباره این بحران تلخی که برای حوزه و اهل علم پیش آمد اینها آمدند پیش من و صحبتهایی کردند و گفتند که ما به حساب آبرویی که به اصطلاح در نزد دولت عراق داریم و تا کنون هیچ امتیازی نگرفتهایم میتوانیم درباره پناهندگی خودمان خواستههایی داشته باشیم. اینها به احترام ما این خواستهها را انجام میدهند. اینها آمدند خواستههایشان را روی مسأله تمدید اقامه آقایان اهل علم متمرکز کردند و در اولین حلقه یک لیست مثلاً سی نفری آماده کردند. روح امام اصلاً از این قضایا خبر ندارد، حتی من هم کنار بودم و به عنوان اینکه پسر امامم و ارتباط با افراد مسؤول دارم اصلاً این گونه نبود، فقط از من درباره درجه دو و درجه سه بودن افراد مشورت گرفته شد. بنابراین، اگر اقامه شما تمدید شد آنها این کار را کردند.
حاج آقا مصطفی در آن دیدار بزرگواری فرمود و درباره ملاقات من و امام نپرسید. اساساً بیت امام کوچکترین نقشی در تمدید اقامه ما نداشت.
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 166