روزی مسؤولان شاخص و رده بالای عراق خدمت امام آمدند. آن روز حضرت امام من را برای ترجمه خواستند. ایشان مترجمی داشتند که شیخِ خیلی خوب و متدین و اهل علمی بود. ایشان معمولاً خدمت امام میآمد و مطالب حضرت امام را برای دیگران و اگر لازم بود مطالب آنها را برای امام ترجمه میکرد. گویا قبل از آن جلسه ـ در جریان ملاقات چند مسؤول عراقی با امام ـ امام که از برخوردها و برنامههای بعثیها خیلی عصبانی بودند خیلی تند صحبت کرده بودند که شاید حدود نیم ساعت طول کشیده بود. در میان فرمایشات امام کلمات تهدید هم بود، لذا آن مترجم که عراقی هم بود حالا یا از روی ترس یا هر چیز دیگر بود مثلاً تمام حرفهای امام را در دو سه دقیقه به اجمال برای آنها ترجمه کرده بود لذا خیلی از مطالب حذف شده بود. امام هم یک تندی به او کرده بودند که این چه نوع ترجمهای است که تو داری. خلاصه در برنامه بعدی سفر مسؤولان، مرحوم آقا شیخ نصرالله خلخالی از سوی امام برایم پیام داد که به عنوان مترجم در آن جلسه حاضر شوم. رفتم و تا آنجایی که یادم میآید شاید اولین بار بود که به عنوان مترجم رسمی بین امام و آن آقایان استفاده میشدم.
شب بود؛ حضرت امام بعد از نماز در بیرونی نشسته بودند. وقت خاصی برای ما تعیین نکرده بودند و برنامه در همان مجلس عمومی بود. تعدادی از طلبههای نجف، از علاقهمندان امام،خدمت ایشان بودند که آن مسؤولان وارد شدند و دور تا دور آن اتاق تقریباً بزرگ نشستند. به خاطر دارم تازه عبدالرضا حبوبی استاندار کربلا شده بود (آن ایام نجف استان نشده بود و استانداری در کربلا بود). او در نطق و صحبت، آدم عجیب و زبانبازی بود، در ورّاجی دست بالایی داشت. رو کرد به حضرت امام و پس از ابلاغ سلام و تهنیت رئیس جمهور ـ حسنالبکر ـ گفت که من از پیش او آمدهام تا پیام و سلام و عرض دستبوسی ایشان را خدمت شما ابلاغ کنم و اینکه نصایح و فرمایشات شما تا به حال در گوشهای ما طنینانداز است و فراموش نکردهایم و فراموش نمیکنیم و همیشه در مقام عمل به فرمایشات و نصایح شما بودیم و هستیم و باز مجدداً خدمت شما آمدیم برای عرض سلام و ادب و دریافت هرگونه نصیحتی.
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 153 خوب، حضرت امام مطالب و صحبتهای او را متوجه شده بودند سپس به عنوان پاسخ شروع کردند به صحبت. من هم نزدیک امام نشسته بودم تا حرفهای ایشان را بشنوم، ایشان هم اطلاع داشتند که من مترجم هستم. سرم را پایین انداخته بودم و دقیقاً مطالب ایشان را نوارگونه به ذهنم میسپردم تا چیزی از مطالب سقط نشود. بدون مبالغه عرض کنم که حضرت امام حدود بیست دقیقه صحبت کردند و در طول این مدت وقفهای در صحبتهایشان پیش نیامد که بتوانم ترجمه حرفهای ایشان را ارائه دهم.
شما هم چیزی نمیگفتید؟
نه، سرم را پایین انداخته بودم و گوش میکردم. مطالب امام که تمام شد رو کردند به من و فرمودند حالا شما بفرمایید. من هم سرم را بلند کردم و مطالب ایشان را ترجمه نمودم. نکتهای که تا به حال در ذهنم مانده و همین طور جولان دارد این سخن امام بود که به استاندار کربلا فرمود که من از خدای تبارک و تعالی میخواهم که شما در کارتان موفق باشید و بتوانید به مردم و خلق خدا بهتر خدمت کنید. اما این را بدانید که شما و دیگران مسؤولیت و کار و بار سنگینتری به عهده گرفتهاید و مسؤولیت شما در پیشگاه خداوند سنگینتر خواهد بود ـ من آن مطالب را به امانالله و امان الشعب تعبیر کردم ـ و این طور نیست که اگر احیاناً افراد تحت امر شما در حوزه استحفاظیتان کار خلافی انجام دهند شما از ذمهتان فارغ باشد و اگر یکی از شرطههای کربلا یا کل استانداری و نجف کار خلافی انجام بدهد شما نزد خدا و خلق خدا مسؤول هستید و باید مراقب باشید که در حوزه استحفاظی شما نسبت به بندگان خدا جفا، تعدی و تجاوزی پیش نیاید. لازم است مراقبت کامل را در این جهت داشته باشید و این را به گوشتان بسپارید. امام مطالب زیادی را فرموده بودند و من یادم نمیرود که شاید حدود یک ربع مطالب ایشان را ترجمه کردم.
حضرت امام در آن جلسه نکات خیلی شاخصی را مطرح فرمودند و من گاهی وقتها در بین دوستان و رفقا در همین نظام خودمان که هستیم این را برای عزیزان میگویم که امام در نجف در آن زمان برای آن آقایان چنین مطالبی را فرمودند آیا این مطالب فقط برای آنها بود یا ما هم موظف به این هستیم که اگر احیاناً
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 154 مسؤولیتی در جایی یافتیم و یک حوزه استحفاظی داشتیم افراد تحت امر ما اگر خدای ناکرده خلافی انجام دادند جوابگو باشیم، نگوییم که به ما مربوط نیست. چرا که ما مسؤول آن افراد هستیم و در پیشگاه خدا و خلق خدا باید پاسخ بدهیم. عرضم این است که آن نصیحتهای امام باید به عنوان یک ایده، یک وظیفهای الهی و شرعی و قانونی و مردمی مورد توجه قرار گیرند.
حاج آقا تاریخ دقیق آن دیدار را یادتان هست؟
سال آن را نمیتوانم به طور دقیق عرض کنم شاید حدود دو سال قبل از هجرت امام از نجف بود، حدود سال 1355 شمسی.
چه افرادی در جمع آنجا بودند؟
عرض کنم که خیلیها بودند.
آن ایام حاج آقا مصطفی در قید حیات بودند؟
ایشان در قید حیات بودند ولی در آن جلسه تشریف نداشتند. از بغداد افرادی بودند، استاندار کربلا، مدیر امن ـ همان ساواک ـ کربلا، مدیر امن نجف، فرماندار نجف، رئیس شرطههای کربلا، رئیس شرطههای نجف و... بودند. خیلی بودند، حدود 15 الی 20 نفر بودند که هر کدام از آنها در جامعه آن روز به اصطلاح برای خودشان یلی بودند.
حاج آقا کیفیت دیدار و نحوه احترام متقابل را بفرمایید؟
حضرت امام همیشه رفتارشان این گونه بود که مینشستند و اینها به ترتیب میآمدند تکتک در مقابل امام زانو میزدند، دست حضرت امام را میبوسیدند و بلند میشدند میرفتند و در جایی از اتاق مینشستند. امام هم به نشانه سلام و خوشامد سری تکان میدادند.
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 155